گروه حماسه و جهاد دفاعپرس ـ میثم محمدپور لامع؛ جوامع فارغ از نوع نگاه و فضایی که بر آنها حاکم است دارای امتیازات و ضعفهایی هستند. این امتیازات و ضعفها در کنار هم، بستری را فراهم میسازد تا یک جامعه بتواند رشد کند یا راه افول را در پیش گیرد. دشمنان یا رقبای جوامع نیز با بهرهگیری از ضعفهایی که شناسایی میکنند، پاشنه آشیل را هدف گرفته و سعی در تقابل با آنها خواهند کرد.
جامعه ایران نیز با وجود همه قوتهایی که در خود دارد و باعث شده تا امروز بتواند در برابر توطئهها و دشمنیها دوام بیاورد، اما ضعفهایی دارد که غالبا بارها از همان نواحی مورد آسیب قرار گرفته است. یکی از ضعفهای ما «جوگیری» است. در فتنه اخیر آنچه بیش از همه به چشم خورد همین مورد جوگیری بود. اتفاقی که با رنگ و لعابهای روشنفکری! و تحلیلهای افلاطونی! از شکافهای بیننسلی و حرفهای پر طمطراقی، چون نشنیدن صدای نسلهای دهه ۸۰ و ۹۰! خود را نشان میداد.
اینکه نسلهای مختلف به طور طبیعی دارای مشکلاتی باشند و با گذشتگان و بزرگان خود به اختلاف بخورند مورد عجیب و غریبی نیست و با بروز بیرونی آن نمیتوان پشت پا به همه گذشته زد و فریاد وااسفا سر داد. این برخوردهای جوگیرانه نه تنها مشکلی را حل نمیکند، بلکه بر آن میافزاید لذا در مواقع اختلاف، عقلا و بزرگان خصوصا پدر و مادرها که در جامعه امروزی هم نقششان به فراموشی سپرده شده و هم خودشان از درک و بیشنی درخور زمانه خود برخوردار نیستند تا بتوانند فرزندانشان را هدایت کنند، باید میداندار باشند تا هیجانات و جوشش احساسات جوانان کار دستشان ندهد.
در آشوبهای امسال بسیاری از خوبان و بزرگان نرد روشنفکری باختند و با زیر و رو کردن اعتقادات جامعه سعی در توجیه بلواها داشتند تا هم جا در دل جوانان باز کنند و کف و هورایی بشنوند و هم سرپوش بر برخی کمکاریها بگذارند. اینکه امروز جوان دهه ۸۰ یا ۹۰ به زعم برخی ارتباط کمی با عقبه دینی، معرفتی و تاریخی خود دارد نه از باب بیاستفاده بودن آن عقبهها که از باب کمکاری و بیمسئولیتی بزرگان جامعه خصوصا پدرها و مادرها دارد. کمکاریای که خود را در تجهیز فرزندان به مهارتهای مختلف بدون مهارتهای بینشی نشان میدهد.
دهههاست که والدین به جای شرح و بسط مبانی دینی و اخلاقی برای فرزندانشان، همگام با آهنگ رسانهها خود و نسلشان را به مصرفگرایی و لذتطلبی سوق دادهاند و با تقویت خصلت خودخواهی و خوکامگی از آنان فرزندانی لذتجو ساختهاند که امروز برخی جوانان نه از سر عناد بلکه از سر همان لذتجویی در مقابل هر مبنایی میایستند تا احساس رضایت کنند.
جامعه امروز تقریبا هر لذتی را برای نسل جوان آماده ساخته و یا بسترش فراهم است، اما آنچه در این میان استخوان لای زخم است، عدم رضایت است. عدم رضایتی که ناشی از جوسازی بیگانگان و غفلت والدین است. اینکه برای اعمال یک قانون ممکن است اتفاقی برای یک شهروند بیافتد هر کجا ممکن است، فرض بگیریم که اتفاقی که برای مرحوم امینی رخ داد نه بر سر حجاب که بر سر برخورد پلیس جهت بستن کمربند ایمنی میبود، آیا آن موقع باز هم باید شورش میشد علیه قانون بستن کمربند؟! قطعا نه. اما در این میان جوسازی بیگانگان و همراهی روشنفکر مآبانه برخی بزرگان و مشاهیر سبب شد از یک اتفاقی که با همه تلخیهایش در هر زمینهای ممکن بود، بلوایی درست شود و باز همان زخمهای کهنه کمکاری والدین و مسئولان فرهنگی سر باز کند.
اما آنچه دراین میان رد گمکنی مینماید، متهم کردن حکومت به نشنیدن صدای نسل جوان است. اتفاقی که باید اول آن را در خانوادهها جستجو کرد چرا که به نظر نگارنده، سکان هدایت احساسات جامعه امروز ما نه در دست حکومت که در دست بیگانگان است و با هدایت شبکههای اجتماعی و نفوذیهای فرهنگی در حال شکافسازی فرهنگی میان نسلهاست و اگر قرار باشد حکومت مورد نقد قرار گیرد از این جهت است که هنوز نتوانسته بعد از مدتها بسترهای امن مجازی را آنچنان که باید برای حضور درست در فضای مجازی تامین کند و یا کانونهای فرهنگی را برای بحث و جدل نسلها بر سر مبانی فراهم سازد، اما با همه اینها اگر جوانان در فضای خانه و در سایه والدین با توجه پرورش یابند، در ضعیفترین و بیفرهنگترین جوامع نیز نسلهای بالندهای توان ظهور دارند.
در پایان تا زمانیکه بزرگان به دور از فضاسازی دشمنان و برخوردهای احساسی نتوانند نگاه درستی به جامعه داشته باشند، هرگز نمیتوانند جامعه را از نظر فرهنگی به ثبات برسانند چرا که در هر برههای نسلی ممکن است بر نسل قبلی بشورد و مدام این چرخه معیوب تکرار شود. اکنون نیز در گام دوم انقلاب راهی نیست جز تجهیز نسل جدید که با این شیب پیری نسل، اگر روزی پدر یا مادر شد، بتواند از پس نیازهای فرهنگی فرزندانش بربیاید.
انتهای پیام/ 112