به مناسبت سالروز حادثه هفتم تیر و شهادت شهید بهشتی و 72 تن از یاران باوفایش، به سراغ "زحمتکش" یکی از محافظین و نزدیکان شهید بهشتی رفتیم و درخصوص ویژگی های اخلاقی شهید از او سوال کردیم.زحمتکش مأمور اتاق شهید بهشتی در دیوان عالی دادگستری بیش از دیگران و از نزدیک با شهید بزرگوار در ارتباط بود. وی از برخی زوایای پنهان و کمتر منتشر شده زندگی شهید دکتر بهشتی برایمان گفت. وی با بازگو کردن ویژگی های اخلاقی و تواضع شهید بهشتی به ذکر چند خاطره از این ایشان پرداخت خاطراتی که در عین سادگی از روح بزرگ و مرام بلند دکتر بهشتی خبر می دهد.
این محافظ شهید بهشتی در ابتدا یکی از مهمترین نکات در زندگی ایشان را رعایت نظم در همه موارد شمرد و گفت: وی همیشه ساعت 6:30 صبح از منزل حرکت می کرد و تقریباٌ ساعت 8صبح در ساختمان دادگستری بود. بهشتی همواره اولین نفری بود که به سایر افراد سلام می کرد و فرقی هم برایش نمی کرد که آن فرد یک نیروی ساده باشد یا مدیر مجموعه.
زحمتکش از سادگی و بی آلایشی شهیدبهشتی یاد کرد و گفت: شهید بهشتی همیشه غذایی را تناول می کرد که آبدارچی یا سرباز جلوی درب داگستری می خورد. وی همواره به این موضوع تأکید داشت و معتقد بود جایگاه یک آبدارچی با یک مدیرکل به لحاظ رعایت حرمت و ادب و احترام هیچ تفاوتی نمی کند.
زحمتکش با بیان خاطره ای از شهید بهشتی گفت: ایشان به خورشت قیمه علاقه چندانی نداشتند یادم هست یک بار به آشپز گفتیم که برای آقای بهشتی غذای دیگری تدارک ببیند. زمان ناهار فرارسید و یک بشقاب کباب برگ برای ایشان آوردند. ما برگشتیم و در اتاق خودمان مشغول صرف ناهار شدیم که یکدفعه دیدیم درب اتاق باز و شهید بهشتی وارد اتاق شد.وی با عصبانیت گفت: "اگر ناهار قیمه است پس دیگر این چه چیزی است؟" ایشان رفت پیش آشپز و با ملایمت گفت: " بار آخرت باشد، ناهاری که برای همه می آوری برای من هم همان را بیاور. میان من و سایر افراد هیچ فرقی نمی کند.
وی در ادامه می گوید: درآن موقع معمولاً بچه های دادگستری بعد از نوشیدن چای ظروف خود را تمیز نمی کردند و ظاهراً این خبر به گوش شهید بهشتی رسیده بود. یک روز دیدیم شهید بهشتی به آبدارخانه رفت و یک استکان چای از آبدارچی آنجا گرفت و بعد از صَرف چای، لیوان خود را شست و تمیز کرد. این کار شهید بهشتی بازتاب خیلی خوبی در میان افراد مختلف و حتی برخی رزمندگان جبهه داشت. ظاهراً شهید بهشتی به عنوان بالاترین مسئول آنجا و رئیس قوه قضائیه سعی داشت با عمل خود این را به همکارانش بفهماند که هرکس موظف به انجام کارهای خویش می باشد.
این مأمور ارشد دادگستری ادامه داد: در اواخرعمر شهید بهشتی به دلیل افزایش بمب گذاری ها و خرابکاری های منافقین، برای برخی از مسئولین ارشد نظام منازلی در خیابان ایران درنظر گرفته شد. به همین منظور از شهید بهشتی نیز درخواست شد به این منطقه نقل مکان کند. با وجود اکراهی که شهید از این نقل مکان داشت اما درنهایت ناچار به پذیرش این امر شد. چرا که این شهید مظلوم معتقد بود عاقبت انسان هرچه که باشد، همان اتفاق خواهد افتاد و این کارها نمی تواند دراین موضوع خللی ایجاد کند اما شهید بهشتی هیچ گاه نتوانست در این منزل جدید سکنی گزیند چراکه در همان روز اسباب کشی حادثه انفجار رخ داد و شهید مظلوم به آرزوی دیرینه خود رسید.
زحمتکش، مأمور بازنشسته نیروی انتظامی ضمن ابرازتأسف ازشایعاتی که درخصوص شهید بهشتی در آن زمان مطرح بود، آنها را غیر واقع و دروغ خواند و در همین رابطه به خبرنگار ما گفت: "تمام سرمایه شهید بهشتی که خیلی به آنها علاقه مند بود، کتابخانه وی بود که البته حجم وسیعی هم داشت."
وی در آخر با بیان خاطره ای از این شهید بزرگوار اوج سادگی و دقت شهید را بازگو می کند. زحمتکش می گوید: " روزی قرار شد با شهید بهشتی به جبهه برویم. تصمیم گرفتیم که از تهران به سمت دزفول حرکت کنیم. درمسیر به قهوه خانه ای زیر زمینی رسیدیم. وقتی وارد آنجا شدیم، عده ای از بچه های رزمنده قبل از ما آنجا بودند، مقداری از غذای خود را خوردند و مقداری از آن را باقی گذاشتند. وقتی شهید بهشتی با این صحنه مواجه شد، گفت: "ما همین غذاهای مانده را می خوریم."