خاطرات جبهه و جنگ(49)

سال جدید با طعم شکنجه

زمانی که وحشی گری دژخیمان عراقی به اوج خود، و سختی ها به آستانه شکستن صبر و مقاومت بچه ها می رسید، تنها یک ملجأ و پناهگاه برای همه باقی می ماند و آن ذکر و یاد خدا بود. در آن شرایط آیه «الا بذکر الله تطمئن القلوب» با تمام معنا در دل می نشست.
کد خبر: ۷۳۵۰۱
تاریخ انتشار: ۱۸ اسفند ۱۳۹۴ - ۱۳:۲۳ - 08March 2016

سال جدید با طعم شکنجه

به گزارش فضای مجازی دفاع پرس، نوروز سال ۶۳ فرا رسیده بود. برای رژیم عراق روزهای عید و غیرعید فرقی نداشت. خشونت رفتار با همان شدت ادامه داشت و مانند گذشته اسرا را از قاطع دو برای شکنجه به بیرون اردوگاه می بردند.

حدود ۲ ماه از این وضعیت گذشت. عراقی ها به شدت بسیجی های قاطع دو را اذیت و آزار می کردند. هر شب اسامی ده الی پانزده نفر از آنان خوانده، برای شکنجه به بیرون از اردوگاه انتقال می دادند.

بعد از گذشت این مدت، در حالی که اسرای قاطع دو رفته رفته خویشتن داری و صبر خود را در مقابل ددمنشی های مسئولان اردوگاه از دست می دادند، مقامات اردوگاه تصمیم به قطع فشار جسمی از اسرای این قاطع و اعمال آن نسبت به اسرای قاطع سه گرفتند.

عراقی ها در قاطع ما که از بسیجی ها و سربازان ادغام یافته بود به همان سبک گذشته کار خود را آغاز کردند و با خواندن اسامی، تعدادی از بسیجی ها و سربازها را به بیرون از اردوگاه می بردند. برای مسئولان اردوگاه فرقی بین بسیجی و سرباز وجود نداشت. آنچه برای آنها اهمیت داشت این بود که اگر اسیری می خواهد از دست عراقی ها در امان باشد، باید خط فکری خود را عوض کرده و دست از حمایت امام و جمهوری اسلامی بشوید.

از آغاز عملیات خیبر، عراقی ها تصمیم گرفته بودند با ایجاد محیطی مملو از رعب و وحشت، و ممنوع کردن دیدار اسرا با یکدیگر و همچنین ممنوعیت جمع بیش از سه اسیر ـ حتی در طول روز و ساعات آزاد باش ـ به یک سری کارهای تبلیغاتی دست بزنند. از جمله این کارها حضور فعال واحد سیار بخش فارسی رادیو بغداد بود که برای تهیه گزارش و مصاحبه دایما در اردوگاه حضور داشتند. همچنین استفاده از ضد انقلابیون، فراریان و روحانی نماهای وابسته مانند «علی تهرانی» روش دیگری بود برای تشویق اسرا به مصاحبه و دست برداشتن از حمایت جمهوری اسلامی.

زمانی که وحشی گری دژخیمان عراقی به اوج خود، و سختی ها به آستانه شکستن صبر و مقاومت بچه ها می رسید، تنها یک ملجأ و پناهگاه برای همه باقی می ماند و آن ذکر و یاد خدا بود. در آن شرایط آیه «الا بذکر الله تطمئن القلوب» با تمام معنا در دل می نشست.

از زمانی که یکی از بچه ها را به بیرون از اردوگاه می بردند، همه آسایشگاه به نماز و دعا می ایستاد. این مناجات فقط اختصاص به چنین مواقعی نداشت؛ در نیمه های شب که اکثر انسانی ها درخوابند، اسرا به نجوای الهی مشغول هستند. همین نجواها بود که با تمام سختی های روز انسان را با قوت و قدرت به پیش می راند و امیدوار می ساخت تا حدی که مانند سدی محکم در برابر فرود کابل های تافته شده بایستند.

دشمن هم می دانست که اگر بخواهد مقاومت اسرا را در هم بشکند، باید این سلاح را از دست آنها بگیرد. برهمین اساس بود که دستور داده بود هیچکس حق شب زنده داری ندارد و برای اینکه بتوانند در اجرای این دستورالعمل نیز موفق باشند خوابیدن در طول روز را ممنوع کرده بودند تا شاید خستگی زیاد مانع از بیداری شب و ذکر خداوند سبحان گردد.

سیاست وحشی گری عراقی ها هیچ گونه تفاوتی بین اسرای معلول و دیگران قائل نبود، شکنجه ها با همان قدرت و ضرب و شتم در مورد آنان اعمال می شد. نمونه بارز آن قضیه ای است که ذکر آن می تواند تا حدودی روشنگر رفتار عراقی ها باشد.

 

راوی: آزاده جعفر ربیعی

نظر شما
پربیننده ها