«احمد دواتگر» گفت: اکثر شهدا و حتی بسیاری از مجروحین عملیات والفجر یک در آن کانال ماندند تا بعدها بهانهای باشد برای این که نسل بعد از جنگ بدانند، فرزندان خمینی کبیر چگونه با چنگ و دندان از این سرزمین و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران دفاع کردند.
کد خبر: ۲۸۵۹۵۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۲/۲۴
در همان لحظات اولیه این عملیات، زمانی که جمعی از بچههای رزمنده مجروح شده و در داخل آب گرفتار شده بودند، برای نجات آنها به داخل آب میرود که سرمای هوای آن شب و سرمای زیاد آب منطقه هور آنقدر زیاد بود که در همان لحظهی اولیه سنگ کوب کرده و به شهادت میرسد.
کد خبر: ۲۸۲۷۰۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۱/۱۱
امیر سرتیپ دوم گرامی در گفتوگو با دفاع پرس:
رئیس سازمان ادبیات و تاریخ دفاع مقدس از برگزاری هشتمین گارگاه خاطرهنویسی دفاع مقدس در استان اصفهان خبر داد.
کد خبر: ۲۸۱۲۹۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۲/۰۹
خاطره «احمد دواتگر» از عملیات محرم؛
سخن از کسانی است که در دهم آبان سال ۱۳۶۱ در تاریکی شب عملیات پیروزمندانه محرم را با خونشان امضا نمودند. اگر چه ۳۵ سال از آن دوران گذشته است اما همچنان صدای دلنشین مسئول دسته شهید «سید جلال ساداتنیا» از قائمشهر که در مراسم صبحگاه همواره میگفت: امام اول علی امام دوم حسن و... همچنان در ذهنم تداعی میشود.
کد خبر: ۲۶۴۷۵۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۸/۱۳
بریده کتاب (3)/
«کوچه فروزان» مجموعه خاطراتی بینظیر از سالهای دفاع مقدس و خانوداههای شهدای جنگ تحمیلی است که خواننده را با لحظات ناب روزهای ایثار و شهادت آشنا میکند.
کد خبر: ۲۵۴۷۲۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۶/۰۷
«محمد نیک نفس» در گفتوگو با دفاع پرس مطرح کرد؛
محمد نیکنفس گفت: «ایوب پاشایی هم با من بود و غریبانه پرپر شدن برادرش را نظاره میکرد. اسماعیل وکیلزاده دستش را روی چهره علی میگرفت که ایوب بیش از این صورت خون آلود برادر را نبیند.»
کد خبر: ۲۴۱۲۱۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۰۸
خاطره فرمانده قرارگاه حمزه سیدالشهدا (ع) از عملیات بیتالمقدس:
دستهایم را به عوض او به خاک زدم و کشیدم به صورت و دستهایش، لحظات سختی بود، کمک کردم با آن حال نمازش را بخواند، کلمات را نمیتوانست به درستی ادا کند. نمازم را با سر و روی خونی خواندم، وضوی من وضوی خون بود، خون محمود تاران.
کد خبر: ۲۳۹۶۹۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۲/۲۹
با آسمانیهای ارتش/7
«ربابه سلطانی» مادر شهید «فیروز شیخ حسنی» گفت: وقتی برای فیروز «گماشته» گذاشتند خیلی ناراحت بود. برای همین فقط در مواردی که موضوع کاری پیش می آمد و خودش وقت انجامش را نداشت، کار را به گماشته میسپرد و در پایان از او تشکر میکرد و بارها شده بود که او را به خانه میآورد و بر سر یک سفره ناهار با هم میخوردند.
کد خبر: ۲۳۵۵۹۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۱/۲۸
دلنوشتهای به بهانه سالگرد شهدای عملیات والفجر یک؛
برای شکستن خط اول دشمن یا همان تپه ۱۷۵ در فکه چه مشکلاتی را که متحمل نشده بودیم تا آن تپه فتح شود اما سختترین لحظات، آن زمانی بود که به همراه جمعی از مجروحین در حال عبور از داخل کانال بودیم کانالی که تا چشم کار میکرد پر از شهید و مجروح بود.
کد خبر: ۲۳۴۵۹۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۱/۲۰
خاطره/ احمد دواتگر
در ابتدای ورودمان به مریوان بچه ها به شوخی به یکدیگر می گفتند چرا اینجا هوا بس ناجوانمردانه سرد است؟ خدا خودش ختم به خیر کند.
کد خبر: ۲۳۲۳۹۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۱/۱۱
خاطره/ زهرا کشاورزیان
وقتی خبر شهادتش را به او دادیم، لبخند ملیحی بر لبش نشست و با آرامش کامل گفت «همین الان آقا و مولایم حضرت امام حسین (ع) اینجا بود، از من خواست به جبهه برگردم که به من نیاز دارند». بعد از گفتن این جمله، التماس میکرد که به جبهه برگردد.
کد خبر: ۲۳۰۵۱۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۱/۰۱
خاطره/ احمد دواتگر
قبل از عملیات والفجر ۶ شرایط سختی را در منطقه سومار سپری کرده بودیم. یادم هست وقتی قرار شد از منطقه میمک و نفت شهر به سمت سومار حرکت نمائیم در ذهن تک تک بچه های گردان سومار منطقه ای تصور می شد که مملو از مارهای سمی خواهد بود که این نگاه برگرفته از اسم این منطقه بوده است با نگاه خاصی وارد منطقه جنگی سومار شده بودیم در حالیکه تصور می کردیم عملیات بعدی در این منطقه خواهد بود.
کد خبر: ۲۲۸۷۴۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۲/۰۵
وقتی پتو را کامل کنار زدم رگهای بریده و موی سفید چانه اش را دیدم. بی اختیار گفتم این حسین است. فریاد زدم این شهید حسین شیرافکن است. نشستم خواستم که رگهای بریده اش را ببوسم؛ اما نتوانستم.
کد خبر: ۲۲۰۷۵۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۱/۲۶
روایتی از عملیات کربلای 5؛
صبح كه بچهها برگشتند همه به استقبالشان رفتيم. حاجی قلیپور فرمانده دستهمان را در آغوش گرفتيم. انگار همه میدانستيم، برای همين اولين سوالی كه پرسيديم اين بود که «قربان» چگونه شهيد شد؟
کد خبر: ۲۲۰۹۵۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۱/۰۶
عملیات کربلای پنج که شروع شد گردان ما هم رفت شلمچه. چند روز در خط دو ، منطقه حنین بودیم. بعد رفتیم برای خط اول. شب که شد، بعد از شام و نماز و توجیهات اولیه حرکت کردیم به سمت جلو.
کد خبر: ۲۱۹۷۱۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۰/۱۷