بعضی از تحلیل گران خارجی سال 1975، یعنی اواخر سال 1353 و 9 ماهه ی اول سال 1354، را نقطه ی آغاز افول قدرت شاه در ایران می دانند. وقایعی که در این سال رخ داد، به حسب ظاهر همه از نیرومندتر شدن موقعیت شاه و رژیم سلطنت در ایران حکایت می کرد.
در این میان درباریان، به فکر راه انداختن جشن های تازهای افتادند. این بار پنجاهمین سال سلطنت خاندان پهلوی را در آبان 1354، بهانه ای برای ریخت و پاش های تازه قرار دادند. اسدالله علم یکی از معاونین خود، دکتر باهری را که سوابق توده ای داشت برای سرپرستی برنامههای تبلیغاتی این جشنها برگزید و دهها کتاب در وصف خاندان پهلوی که هر یک با مقدمهای با امضای علم آغاز می شد، انتشار یافت.
این ثروتهای زیادی که خرج خوش گذرانی طاغوتیان میشد نه به نفع زندگی روزمره ملت میخورد و نه حتی آینده کشور را مصون از جنگ و دستبرد بیگانهگان میکرد.
خاندان پهلوی که سر مست بودند از این خرج ها و جشنها وقتی به خود آمدند که دیگر کار از کار گذشته بود. سال 57 ایرانی بدون آبادانی مانده بود و دیگر هیچ. نه ذخایر طبیعی داشتیم و نه در صنعتی پیشرفت کرده بودیم. حتی در مسائل نظامی هم به گونه ای نبودیم که بشود با اتکاء به آن تهدیدها را رد کرد.
بنابراین درباریان شاه و ژنرالهایش به دنبال طرح روز «ر+1» در آمدند. طرحی که در دیماه 1357 تنها آخرین هفتههای حیات رژیم پهلوی به صورت جدی تدوین شد و در مذاکرات روز 25 دی ماه 1357 که شورای فرماندهان نیروهای مسلح برگزار شد و متن گفتوگوهای به روی نوار ضبط شده آن موجود است مطرح گردید. صحبتها از این قرار است که:
*پیشنهاد اجرای این طرح نه از نظامیان بلکه از دکتر شاپور بختیار نخستوزیر جدید بود که وقتی در نخستین روزهای زمامداری خود شنید که ارتش ایران فاقد ذخیره سوخت است، با حیرت به اعضای شورای امنیت ملی میگوید «من نمیتوانم باور کنم. بیرون به من میگویند که ارتش یک سال ذخیره سوخت دارد. من نمیتوانم باور کنم که چگونه یک ارتشی ذخیره سوخت ندارد».سپس در مورد تدارک اجرای این طرح دستور لازم را میدهد.
علت اینکه در ارتش با مسئله سوخت آن چنان به سهو و غفلت رفتار شده بود این بود که شاه، ارتشبدی مانند ارتشبد غلامرضا ازهاری را به مقام حساس و مهم ریاست ستاد ارتش گمارده بود که منشی و میرزا بنویس بیشخصیت شاه بود و جز ابلاغ دستورهای او کاری انجام نمیداد اما بنا به نوشته ابراهیم صفایی که روزی به دفتر یکی از سپهبدان ارتش رفته و شاهد و ناظر بود، در تعویض مبلمان اتاقهای کار تیمساران همتی وافر داشت و ظاهرسازی و تغییر دکوراسیون و تبدیل مبلهای قابل استفاده و آبرومند قدیمی را به مبلمان لوکس جدید گرانبها مورد پیگیری قرار میداد.
بختیار در روزهای اول ریاست وزرای خود خطاب به قرهباغی و دیگر افسران عالیرتبه شورای امنیت ملی، که با سینههای پر از لنت نشان و واکسیلهای آجودانی شاه در جلسه شرکت کرده بودند گفت:«من نمیتوانم باور کنم که چگونه نیروهای مسلح شاهنشاهی نمیتواند ارتباطات و مخابرات مملکت را به دست بگیرد و اداره کند، مگر ممکن است در یک مملکتی نیروهای مسلح نتواند» ارتشبد قرهباغی در جلسه مورخ 25 دی ماه 1357 یعنی یک روز قبل از فرار شاه از کشور در جلسه شورای فرماندهان، اشاره به نامهای میکند که در دورانی که وزیر کشور کابینه شریف امامی بوده است، خطاب به ارتشبد ازهاری رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران نوشته است، او در آن نامه آورده بود:
«به منظور تامین خدمات ضروری برای مردم کشور و برای اینکه اعتصابات مختلف سبب نشود که در تهران یا سایر شهرهای بزرگ مملکت، اختلال و بینظمی به وجود آید؛ از پیشگاه مبارک اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر استدعا شد در موارد مربوط به تامین آب، برق، نان، نفت، بنزین، امور ترابری، پست و تلگراف و تلفن، رادیو و غیره نیازمندیها از لحاظ نیروی انسانی_ فنی برای تامین حوایج ضروری ذکر شده با مشخص کردن نوع تخصص توسط وزارتخانهها و سازمانهای مربوط، تعیین و به ستاد بزرگ ارتشتاران اعلام گردد تا پس از بررسی با توجه به امکانات نیروهای مسلح شاهنشاهی با همکاری ستاد بزرگ ارتشتاران طرح لازم تهیه شود، که چنانچه موقعیت ایجاب نماید و نیازی باشد با کسب اجازه از پیشگاه مبارک همایونی، به موقع اجرا گذاشته و از فلج شدن یا وقفه در امور مختلف جلوگیری به عمل آید.
ارتشبد قرهباغی، وزیر کشور
در حالی که تاریخ ارسال این نامه روز 6 آبان سال 1357 یعنی دو ماه و 19 روز قبل از 25 دی ماه بود هیچگونه اقدامی روی آن انجام نشده و طبق معمول با جمله بررسی شود، از دفتر ازهاری به یکی از ادارات ستاد ارسال و در آنجا در کمیسیونها مدفون شده بود.
ارتشبد طوفانیان در همین جلسه 25 دی 1357 در جواب میگوید که از دو سال پیش قرار بوده به تمام رانندههای نظامی رانندگی روی اتوبوسهای دو طبقه شرکت واحد اتوبوسرانی تهران آموخته شود، اما این طرح هم فقط روی کاغذ ثبت شده و در عمل کمترین اقدامی درباره آن انجام نشده بود. علت عجز ارتش از تامین سوخت چه بود. نخستین طرحهای پیشگیری از اعتصابات و حوادث غیرمنتظره سیاسی در سال 1341 (بنا به اشاره ارتشبد جم) تدوین شد، اما هرگز کسی آن را جدی نگرفت و در هم کوفتن سریع و بدون زحمت قیام مذهبی 15 خرداد 1342 که با شلیک مستقیم وحشیانه و بیرحمانه به سوی تظاهرکنندگان در میدان ارک عملی شد، چنان به ذائقه سرکردگان رژیم خوش آمد که تداوم هرگونه اقدامی در این گونه موارد را غیرضروری انگاشتند. مخصوصا که قیام کنندگان 15 خرداد تجارب وسیعی در زمینه یک شورش ملی و مذهبی که ابعاد گسترده یک انقلاب را بیابد نداشتند و بنا به نوشته ارتشبد فردوست پس از فرا رسیدن ظهر، متفرق شدند و به خانههای خود رفتند.
در سال 1343 و دقیقتر بگوییم در دی ماه آن سال اقدام ناگهانی دولت حسنعلی منصور در گران کردن بهای فرآوردههای نفتی و بنزین به اعتصاب تاکسیرانان منتهی شد.
دولت برای رساندن کارمندان بر سر کارهایشان تعدادی مینیبوس و سواری و اتوبوس نظامی (ارتش، نیروی هوایی، دریایی و صنایع نظامی) را به خیابانها فرستاد.
جشنهای تاجگذاری در سال 1346، جشنهای شاهنشاهی در سال 1350 و جشنهای پنجاهمین سال شاهنشاهی پهلوی در سال 1355، وقتی برای ارتشیان نمیگذاشت که به مسائل مهمتری چون تامین سوخت ارتش و جایگزینی افراد و عوامل غیرنظامی در دوران بروز یک انقلاب همگانی بیندیشند.
زیرا بار سنگین برگزاری همه این جشنهای مسخره و بیفایده بر دوش ارتش بود، مسئله تامین سوخت هواپیماها، وسایل ترابری نیروی زمینی و تانکها و توپهای خود کشتی و نیز ناوگان جنگی در دریاهای جنوبی کشور پیوسته با طفره و غفلت گذشته بود.
فقط نیروی دریایی بود که بنا به گفته فرمانده آن دریاسالار حبیباللهی به ژنرال هایزر سوخت یک سال خود را ذخیره کرده بود به چند دلیل:
1) ناوگان نظامی ایران چندان گشتزنی و تردد دریایی نداشتند و بیشتر در مانورها به حرکت در میآمدند و در اغلب مواقع در حالت پارک بودند.
2) دسترسی به اسکلههای نفتی و روابط خوب فرمانده وقت ناوگان «دریابان عباس رمزی عطایی» که داماد مدیر عالیرتبه شرکت نفت در جنوب کشور بود و قراردادهای متبادله امکان تحویل سوخت به نیروی دریایی را میسر ساخته بود.
3) نیروی دریایی نسبت به نیروی زمینی و هوایی حجم و ساختار کوچکتر و میتوان گفت بسیار کوچکتری داشت. مناطق آن عمدتا در جنوب کشور و ناحیه کوچکی در شمال کشور مستقر بود و برخلاف نیروی هوایی که در هشت پایگاه مستقر بود و نیروی زمینی که در سراسر کشور پراکنده بود، سازمان جمع و جورتری داشت و نیاز آن به سوخت کمتر و به مراتب کمتر بود.
4) دریادار سالار حبیباللهی فرمانده نیروی دریایی و سپهبد امیرحسین ربیعی فرمانده نیروی هوایی عناصر جوان تحصیلکرده در انگلیس و آمریکا بودند و مانند ازهاری و ژنرالهای سالخورده و حراف و پشت میزنشین ستاد که عمدتا از نیروی زمینی بودند فسیلی و منجمد نشده بودند. بنابراین حبیباللهی میزان سوختی برای یک سال و ربیعی مقدار سوختی برای ده روز خود را ذخیره کرده بودند در حالی که ژنرالهای ستاد و نیروی زمینی در احلام خوش خود غوطهور بودند؛ آنها اساسا نه فکر پیش آمدن یک جنگ خارجی را میکردند و نه در اندیشه بروز یک انقلاب داخلی بودند.
حتی اگر جنگی پیش آمد با بمباران تاسیسات نفتی در جنوب کشور احتمال میخکوب شدن تانکها و زرپوشها و توپخانه خود کششی بر روی زمین وجود داشت. بنابراین ضرورت تام در میان بود که ژنرالها در آن سالهای طولانی و خوش عاری از دغدغه، بین 1344 تا 1357، صدها مخزن و انبار زیرزمینی برای تحویل و حفظ و نگهداری سوخت ایجاد و احداث می کردند اما آنها فقط دغدغه عدم ترفیع و بازنشسته شدن زودرس خود را داشتند و هرگز جرات نمیکردند ابتکار عمل به خرج دهند، بدون دستور ابلاغ شاه به این نوع راهکارها بیندیشند و تصادفی نبود که دکتر شاپور بختیار مات و مبهوت مانده بود که این چه ارتشی است که فاقد سوخت روزانه وسایط نقلیه و تانکهای خود میباشد و رانندگان کامیونها، تانکها، توپخانه و زرهپوشها باید در صف پمپبنزینها بایستند و شبها دور از چشم مردم در ساعات منع عبور و مرور، باکهای وسایط نقلیه نظامی را پر از بنزین کنند؟
از فحوای گفتههای گلهآمیز و حتی تشرآمیز ارتشبد قرهباغی در روز 25 دی 1357، که روی نوار ضبط شده چنین مستفاد میشود که بیشتر ژنرالها آن نامه وزیر کشور وقت (قرهباغی) را نادیده و اطلاعی از آن نداشتند.
قرهباغی از ابتدای جلسه از گفتههای بختیار گله میکند که «دو ماه و 19 روز پیش بنده متوجه آن مسئله در آنجا [وزارت کشور] شدم و یک گزارشی نوشتم به تیمسار ریاست ستاد بزرگ، مراتب را به عرض رساندم که با همکاری ستاد بزرگ ارتشتاران طرح لازم تهیه شود. حالا نخستوزیر جدید که نمیدانم آن وقت اصلا کجا بودند و چه کاره بودند و شغلشان چه بوده از ما بازخواست میکند. وقتی بنده در این چند روز که خدمت آقایان هستم سوال کردم، معلوم میشود که تیمسار گفتند که جنابعالی این را ندیده بودید. حتی بعضی از آقایان هم ملاحظه نکردهاند. در هر صورت مقصود عرضم این بود که آن طرح که آن روز بنده به آقایان عرض کردم برای روز «ر+1» بنویسم [و تهیه نشد] امروز ناچار هستیم و دور هم جمع شدهایم [که تهیه کنیم]»
قرهباغی سپس اشاره میکند که این طرح باید تهیه شود و به وسیله فرماندار نظامی و با کمک تمام نیروها نقاط حساس مملکت در آن روز یا روزها یعنی روز «ر+1» یعنی روز پس از رفتن شاه یا روز اربعین عاشورا (که گویا قرار بوده حوادث مهمی رخ دهد) با توجه به نظرات دکتر بختیار نخستوزیر اجرا شود.
ارتشبد طوفانیان در پاسخ برق را حساسترین نیاز مملکت می نامد و میگوید وقتی برق نیست، مخابرات، نیرو، حرکت نیست و اعلام میکند که طرح برق آماده شده است.
از نظر یکی از اعضای شورای فرماندهان در جلسه 25 دی 1357 که نامش مشخص نشده، سپهبد ایرج مقدم رئیس صنایع ارتش قادر بوده با عوامل خود برق کشور را که هر شب قطع میشده راهاندازی کند اما اداره سیستم اپراتورها دشوار بوده است.
از نظر طوفانیان طرح فنی و طرح تامین برای راهاندازی تاسیسات برق باید به طور همزمان اجرا میشد. سپهبد پژمان هم اشغال نیروگاهها و گماردن عناصر فنی بر نیروگاهها را کاری ناگهانی میدانست یعنی باید نظامیان به صورت ناگهانی نیروگاهها را اشغال و با توقیف عواملی که برق را خاموش میکردند، افراد فنی نظامی را به راهاندازی تاسیسات میگماشتند. طوفانیان پرخاش کنان، تیمسار پژمان را از ادامه بحث باز میدارد و در حالی که پژمان معترض است به او توهین شده طوفانیان، ربیعی، حبیباللهی و نماینده سازمان صنایع نظامی را افراد واردی برای به دست گرفتن تشکیلات نیروگاهها میداند.
حبیباللهی فرمانده نیروی دریایی میگوید که 45 افسر، مهندس مکانیک و الکترونیک و برق و 223 درجهدار تکنسین در رشتههای گاز و بخار و آب آمادهاند، ولی 300 فرد دیگر کم دارند و برای اجرای طرح تامین، نیاز به کمک ارتش دارند.
سپهبد خواجه نوری رئیس اداره سوم ستاد میگوید که یگانهای مورد نیاز نیروی زمینی برای اشغال نیروگاهها، معین شدهاند. به عنوان نمونه در منطقه استحفاظی لشکر 16 زرهی، 10 گروهان برای تامین موسساتی که در آن منطقه واقع شده مورد نیاز است.
جلسه روز 25 دی ماه 1357 پس از پرداختن به مسائل مختلف و پراکندهای چون گل دادن مردم به نظامیان، عده کثیر تظاهرکنندگان، فرار مشمولین نظام وظیفه از اتوبوسهای ارتش، مجددا به جزئیات طرح روز «ر+1» معطوف میشود.
طوفانیان برای راهاندازی مخابرات میپرسد آیا کلیه متخصصان شرکت A.B.I.I در اختیار خواهند بود. سپهبد حسن یزدی رئیس مخابرات ارتش جواب منفی میدهد و میگوید بیشتر متخصصان A.B.I.I ایران را ترک کردهاند. «اگر مخابرات قطع شود، قطع شده است».
تیمسار یزدی میگوید «شرکت A.B.I.I باید بررسی کند که اگر بتواند 200 یا 300 نفر چه فیلیپینی، چه کرهای و چه آمریکایی اینها را به وسیله سپهبد توکلی بیاورد با پرسنل محدود، شاید بتوانیم ارتباطات ارتش را برقرار کنیم.
یزدی سپس توضیح میدهد «در هیچ جای دنیا» تیمسار ... فرانسه یک سوم خاک ایران را دارد، هیچوقت ارتش آن نتوانست ارتباطات [را برقرار کند]».
... یک ماه پیش از این مگر اعتصاب نکردند تیمسار؟ چکار توانست بکند؟ کشور ما هم نمیتواند بکند! تیمسار!
قرهباغی در این جلسه اشاره به گفتههای دکتر شاپور بختیار در شب گذشته میکند. «جناب نخستوزیر چی گفتند؟ این جا مطرح بفرمایید، که جناب نخستوزیر بر محور نظریات تیمسار محققی گفتند که یک محلی تهیه بشود برای دستگیری چقدر؟
شخصی که نمیدانیم کیست، پاسخ میدهد صدهزار نفر.
قرهباغی میافزاید 200 هزار یا 100 هزار نفر»
سپهبد بدرهای فرمانده نیروی زمینی که سخت در کار خود درمانده است اشاره به بررسیای میکند که نیروی زمینی آن را آغاز کرده است.
قرهباغی در پاسخ او میگوید: لکن اگر برگردیم بگوییم آقا ما این کار را نمیتوانیم بکنیم، جناب نخستوزیر! آن وقت میگویند که اگر فردا یک ارتش 500 هزار نفری جنگ میکرد و 100 هزار نفر اسیر میگرفت، با آن چکار میکردید؟ پس باید یک فکری بکنیم، دیگر بفرمایید.
در پاسخ قرهباغی، سپهبد فیروزمند از معاونین ستاد میگوید در آن زمان که این بررسی شد، مقیاسی که بود، یک دهم این مقدار بود. با ساواک و سایر عوامل، ما بررسی کردیم. تمام نیروها امکاناتشان را گذاشتند روی میز گفتند: فلان سربازخانه، فلان آسایشگاه، فلان عمارت، در نقاط مختلف ایران با وسیله در اختیارات، چون یک زندانی انسان است، آشپزخانه میخواهد، دستشویی میخواهد، توالت میخواهد و چیزهای دیگر و هر یک از آنها دو پتو هم لازم دارد. برای این کار طرح خیلی خوبی ساواک تهیه کرده است و اداره دوم ما دارد.
فیروزمند توضیح میدهد که طرح برای دستگیری و نگهداری حداکثر 5000 تن بوده است. قرهباغی میگوید در جنوب که هوا خوب است میتوان عده بیشتری را نگهداری کرد، شخصی میافزاید که خودشان (منظور نخستوزیر) بوشهر را نام بردهاند. نظر قرهباغی این است که عدهای را باید دستگیر و به آنجا فرستاد اما تا حدود امکان برایشان وسایل اسایش فراهم کرد. فیروزمند میگوید ارتش تا 10 هزار نفر را میتواند زندانی کند.
قرهباغی میپرسد پس چگونه ارتش سیصد و خردهای هزار نفر از پناهندگان [عراقی] را در جیرفت نگهداری میکرد. اماکن و جاهای آنها باقی مانده است.
فیروزمند پاسخ میدهد همه را از بین بردهاند. در قصر شیرین همه را ساواک کنده و از بین برده و ساختمانها را هم خراب کردهاند.
سپهبد بدرهای امکانات نیروی زمینی را حدود ابتدا 5000 تن و سپس تا 10 هزار تن برآورد میکند.
قرار میشود موضوع به اداره یکم ستاد که امور زندانیان و اسرای جنگی را عهدهدار بوده احاله شود. سپهبد جعفری جانشین رئیس شهربانی کشور شاهنشاهی که موقتا جانشین صمدیان پور شده بود که به عذر بیماری بازنشسته شده و از کشور فرار کرده است در اینجا بنا به درخواست ارتشبد طوفانیان وارد مذاکره میشود. جعفری میگوید: «در مورد همین طرحی که فرمودید باید تهیه شود، ما باید تمام نیرویمان را طبق آماری که داریم زیر امر این طرح قرار دهیم. بنده منتظر بودم که بیسیم مسؤول تهیه این طرح کیست و آمار و مقدورات، وسایل و ساز و برگ را ما صورت میدهیم. هر مأموریتی که در این طرح برای ما تعیین بشود نفرات ما انجام خواهند داد. مسلماً پلیس با این افراد موجودش، اگر شما تصور بفرمایید که بتواند با اغتشاشات به این وسعت روبرو شود بنده در شورای امنیت ملی هم عرض کردم که امکان ندارد، پلیس ما، پلیس اغتشاشات نیست، پلیس ما، پلیس قضایی است. بنده چندین بار عرض کردم که فقط یک گارد شهربانی داریم، در شهرستانهایی که فرمانداری نظامی نیست تقسیم کردهایم و فقط 87 نفر در تهران ماندهاند. معذلک، متأسفانه امروز صبح در تبریز که فرمانداری نظامی است و امنیت باید برقرار باشد سرگرد رئیس کلانتری ما را در حال گشت، همراه راننده و گاردش با مسلسل زدند. پریروز در بهبهان دو افسر ما را در حال گشت زدند در حالی که نامه ستاد بزرگ نوشته است مثل اینکه پلیس در قالب خود رفته است و در شهرها نیست، در مجلسین میگویند که پلیس ما آدم میکشد. در مجلس میگویند که پلیس در کاشمر این کار را کرده است، در اصفهان آن کار را کرده است، اینها دلیل این است که پلیس در شهرها هست و رو به رو میشود و این همه تلفات و کشته داده است که آمارش را تقدیم کردم ولی من به عرضتان میرسانم که در تهران اگر شما تصور بفرمایید پلیس ما میتواند از حرکت 400،500 یا 600 هزار نفر جلوگیری کند، این به هیچوجه (امکانپذیر) نیست مگر در یک سازمان بزرگتر هر مأموریتی...
قرهباغی سخن او را قطع کرده، در پاسخ خواهان همکاری صمیمانه با فرمانداری نظامی میشود.
سپهبد خواجهنوری رئیس اداره سوم اول نحوه مقابله با اغتشاشات و دوم اشغال و حفاظت تأسیسات حیاتی و راهاندازی آن را مد نظر داشت. او «مشخص شدن میزان شدت مقابله از طرف نیروهای مسلح را ضرورت قطعی میدانست و در مقابله باید به صورت کاملاً جدی و با قبول ریسک تلفات زیاد باشد».
ادامه دارد...