یاران خراسانی (۷۱)؛

شهید «خائف»: تنها گذاشتن ولی خدا شما را در زمره کوفیان قرار می‌دهد

شهید «خائف» در فرازی از وصیت نامه خود آورده است: یک لحظه امام را تنها نگذارید که خدای ناخواسته دچار سرنوشت مرم کوفه خواهید شد.
کد خبر: ۵۵۹۹۱۳
تاریخ انتشار: ۱۵ آذر ۱۴۰۱ - ۰۹:۱۱ - 06December 2022

گروه استان‌های دفاع‌پرس- ابوالقاسم محمدزاده؛ گاهی، قطب‌نمای قلبم در بزنگاه‌های زندگی به سمتی می‌ایستد و بی‌وقفه می‌کوبد و ضرب آهنگش تغییر می‌کند. ثانیه‌ها که سپری می‌شوند؛ مجذوب انوار الهی می‌گردم و با شما، هر روز حسم تازه‌تر می‌شود و غرق در پاکی و زلال‌تان می‌گردم.

نمی‌دانم، شاید! حال کبوتری را دارم که می‌خواهد تا شما پرواز کند و نمی‌تواند.

مجذوب که می‌شوم، از میان اینهمه ستاره دفاع مقدسی که در آسمان دلم، جانم و آسمان وطنم می‌درخشند، یکی را انتخاب می‌کنم که ستاره این سطور باشد.

در دفتر تقدیرم، ستاره‌ها مجسم می‌شوند و چون آسمان دلم را نظاره می‌کنم، نمی‌توانم بی‌اختیار از ستاره‌هایی که در قاب چشمان کم سویم جای گرفته‌اند بگذرم.

دست دراز می‌کنم و ستاره تو را می‌چینم و در سبد واژه‌های نوشته‌ام قرار می‌دهم و زل می‌زنم به تو. غرق نگاهت می‌شوم. با خودم می‌گویم ‌ستاره ستاره است دیگر، فرقی با هم نمی‌کنند. چه فرقی می‌کند که ستاره امروزم کاظم باشد یا کس دیگری، رزق معنوی امروزم را تو باید برسانی که می‌رسد. وقتی می‌خوانم از خوردن امتناع کرده بودی و گفته بودی؛

- از خداوند متعال چند چیزی خواسته‌ام؛ اول این که با شکم گرسنه شهید شوم. دوم؛ با اصابت یک گلوله شهید شوم و سوم این که؛ پیکرم در آفتاب بماند و کبود شود.

متعجب می‌شوم از گفته‌ات و به تکاپو می‌افتم که از مفهوم حرف‌هایت سر در بیاورم. راه دوری نمی‌روم. اوراق تولد تا ستاره شدنت را ورق می‌زنم؛

متولد اردیبهشت ۱۳۳۷ بودی، آن هم در خانواده‌ای خون گرم، همچون گرمی هوای زادگاهت بیرجند.

به یاد آسمان صاف و آبی بیرجند می‌افتم و دل پاک و ساده پدرت محمدرضا که با تولدت، خانه دلش را روشن کرده بودی. تا تو را در هفت سالگی به دبستان حکیم نظامی فرستاد که دلت به چراغ دانش و آگاهی روشن گردد.

 در ادامه راه به مدرسه گنجی رسیدی و پس از دوران راهنمایی خودت را تا هنرستان ابوذر رساندی و با دیپلم برق، فارغ‌التحصیل شدی و به سربازی رفتی و به‌عنوان درجه‌دار وظیفه، در لشکر ۷۷ خراسان مشغول خدمت بودی که زمزه‌های انقلاب به گوشت رسید.

 با شنیدن پیام حضرت امام روح الله، ترک خدمت نمودی و به صف انقلابیون پیوستی. هرچند در هنگام تظاهرات دستگیر شدی اما با فرار از دست آن‌ها، داغ به دل مزدوران رژیم گذاشتی. این جنگ و گریز و حضور در تظاهرات، تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به دستور امام به پادگان برگشتی و شدی سرباز اسلام و انقلاب و امام.

پس از پایان خدمت سربازی‌ات، عضو سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شدی تا در این کسوت، خدمتگذار انقلاب و اسلام باشی. با لباس مقدس و سبز سپاهی شدی تا مشق ستاره شدن، سرلوحه عملت و قدمت باشد.

با شجاعت و رشادت‌های که که در جبهه‌ها از تو دیدند، به‌عنوان فرمانده گروه، جانشین گروهان خدمت کردی و هرچه زمان می‌گذشت، وجودت آماده‌تر و سیمایت درخشان‌تر می‌گردید و پله‌پله، تا فرماندهی گردان پیش رفتی. خاک‌های گرم بستان و سرزمین چزابه، شاهد رزم مردانه و رشادت‌هایت بود و عملیات فتح‌المبین و بیت‌المقدس، اوج نورانیت و درخششت و وقتی از تو سئوال کردند: با این همه شجاعت و رشادت، چرا فامیلت خائف است؟ پاسخ داده بودی:

- خائفم و از خدا می‌ترسم. جز او از هیچ‌کس و هیچ‌چیز نمی‌ترسم.

به‌عنوان فرمانده گردان خمپاره‌انداز ۸۱ میلی‌متری ادوات تیپ ۱۸ جوادالائمه (ع) در عملیات حضور پیدا کردی و دهم اردیبهشت سال ۱۳۶۱؛ عملیات بیت‌المقدس، موسم ستاره شدنت بود. چه تقارنی، تولد تا ستاره شدنت، اریبهشت بود.

شب عملیات غذا نخورده بودی و حین عملیات در اثر اصابت ترکش خمپاره‌ای به سرت به شهادت رسیدی. همرزم‌ات، برادر میرزایی می‌گفت:

-خط شلوغ بود و هرکس گرفتار عملیات بود و مواظب انجام وظیفه‌اش.

به دلیل شلوعی خط، پیکرت همچون ارباب و مولایت حسین بن علی زیر آفتاب داغ ماند و کبود شد. این است راز ستاره شدنت.

تو به آرزویت رسیدی و ستاره شدی در آسمان ایران اسلامی تا با درخشش همیشگی‌ات، چراغ راه ما باشی. تا در گرد و غبار مسیر، تا در سیاهی فتنه‌ها و گاه سرگردانی‌ها، ما راه را گم نکنیم. هرچند بهشت متقین زادگاهت نشانه توست.

فرازهایی از وصیت‌نامه شهید خائف

ای خمینی عزیز بدان اگر لایق باشیم تا آخرین قطره خونمان از راه تو که همان اسلام است دفاع خواهیم کرد و نخواهیم گذاشت که مورد هجوم مخالفان اسلام قرار گیرد.

ای ملت شهیدپرور ایران باید افتخار کنید که خداوند چنین هدیه‌ای به شما داده و قدر آن را بدانید تمامی شهدا مال شما هستند و این انقلاب به شما تعلق دارد حال وظیفه شما بزرگ و سنگین شده و باید با تمام نیرو و قدرتی که دارید از انقلاب پشتیبانی کنید زیرا امروز اسلام و انقلاب اسلامی مورد هجوم تمام مخالفین اعم از مخالفنی داخلی و خارجی قرار گرفته.

بدانید که تا زمانی که ابرقدرتی و ظالمی در جهان وجود داشته باشد جنگ و جبهه هم خواهد بود.

به هوش باشید که پیروزی شما را ذوق زده نکند و مغرور نشوید زیرا خدا نبردی ما را امتحان خواهد کرد. پروردگارا اگر من لایق شهادت هستم مرا شهید گردان.

سفارشم این است که از امام و انقلاب پشتیبانی کنید و حفظ و حراست از خون شهدا بر شما بلکه بر همه مسلمین واجب است امیدوارم زمانی شما مفتخر به این شوید که فرزندی از شما در لشکر اسلام به فرماندهی امام زمان (عج) با دشمنان اسلام بجنگد.

یک لحظه امام را تنها نگذارید که خدای ناخواسته دچار سرنوشت مرم کوفه خواهید شد. من با آگاهی کامل این راه را انتخاب کردم شهادت آخرین مرحله تکامل است هر شهید آن را با آگاهی تمام انتخاب کرده و هیچ ترسی ندارد و هیچ‌وقت از روی احساسات خود را به خطر نمی‌اندازد. هرکس می‌گوید که اینگونه شهید شدن از روی احساسات خودش بیاید و از نزدیک مشاهده کند که در این جا احساسات از بین می‌رود و جان آن را شوق پیروزی اسلام، رضای خدا و آرزوی شهادت می‌گیرد، همه شما را به خداوند بزرگ می سپارم.به امید پیروزی اسلام.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها