یادداشت اختصاصی محبوبه معراجی پور برای خبرگزاری دفاع مقدس

شور و حماسه زندگی مقاوم و جهادی در عباس دست طلا / ادبیات داستانی، چاشنی زندگی

نویسندگان و مخصوصا نویسنده دفاع مقدس خوب است که اخلاق اسلامی و انسانی داشته باشند. خرد ورز باشند. نوع پوشش، رفتار و سبک زندگی‌شان دینی باشد، چرا که یک نویسنده قادر است جهانی نو و منحصر به فرد خلق کند.
کد خبر: ۲۷۷۰۷
تاریخ انتشار: ۳۱ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۰:۴۴ - 22September 2014

شور و حماسه زندگی مقاوم و جهادی در عباس دست طلا / ادبیات داستانی، چاشنی زندگی

به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی خبرگزاری دفاع مقدس «محبوبه معراجیپور» نویسنده کتاب «عباس دست طلا»، اثر مورد توجه مقام معظم رهبری و یکی از آثار پرفروش نشر فاتحان به مناسبت هفته دفاع مقدس در خصوص روند تهیه این کتاب و ادبیات پایداری یادداشتی در اختیار خبرگزاری قرار داده است که در ذیل می خوانیم:

**ترسیم جامعه سالم با ادبیات دفاع مقدس

نویسندگان و مخصوصا نویسنده دفاع مقدس خوب است که اخلاق اسلامی و انسانی داشته باشند. خرد ورز باشند. نوع پوشش، رفتار و سبک زندگیشان دینی باشد، چرا که یک نویسنده قادر است جهانی نو و منحصر به فرد خلق کند. میتواند در تقویت بنیه فرهنگی کشور سهیم باشد یا با نوشتن یک داستان، آن را تحتالشعاع قرار دهد. خوب است که اطلاعات دینی و علمی خود را افزایش دهد تا بتواند فرهنگ سازی کند. او باید بتواند مفاهیم پیچیده را درک کند. در زندگی خودش و جهان داستانش به شکل دینی و اسلامی حل نماید و در اختیار مردم قرار دهد.

وظیفه ادبیات و رمان دفاع مقدس اینست که جامعه سالمی را ترسیم نماید. ادبیات داستانی در فرهنگ ما با توجه به بیانات مقام معظم رهبری، نه تنها یک سرگرمی نیست بلکه موجبات رشد فکری جامعه را فراهم میسازد.
ما در قبال هشت سال دفاع مقدس و شهدایی که به خاطر آسایش ما و جاودانه بودن ایران اسلامی، جانشان را در طبق اخلاص نهادند، مسوولیم. کمترین کار ما این است که رشادتها و جانفشانیهایشان را در قالب هنر رمان و نوشتن خاطراتشان، جاودانه کنیم.

نهادینه کردن فلسفه داستانخوانی در کشورمان مهم است. ادبیات داستانی، غذای روح و چاشنی زندگی است. مردم از گذشتههای دور با حکایت، قصه و داستان آشنا بودند و با آن زندگی کردند. توجه به داستان و داستانخوانی اهمیت فراوان دارد.

**عباس دست طلا، کتابی در حوزه اقتصاد مقاومتی


این کتاب، اقتصاد مقاومتی است. در طول هشت سال دفاع مقدس، دنیا ما را تحریم کرد. مردم خوب کشورمان ایران اسلامی، در برابر فشارهای شرق و غرب ایستادند و به فرمان امام خمینی(ره)، جبهه¬ها را پر کردند. سبک زندگی مردم متناسب با مقتضیات انقلاب، ساده بود. اعتماد به نفس ملی بالا بود. مردم، روحیه جهادی داشتند. معنویت دینی نقش اساسی را در زندگی مردم داشت.



کتاب عباس دست طلا، شور و حماسه زندگی مقاوم و جهادی است. فقط مربوط به هشت سال دفاع مقدس نیست. در این کتاب، به نقش مردم اهمیت داده شده است. مردمی که هم اهل کار و تلاش بودند و هم معنویت بالایی داشتند.

نوشتن این کتاب، قبل از من به دو نفر دیگر هم واگذار شده بود و فقط به گرفتن چند عکس و و فیلم اکتفا کرده بودند. نشر فاتحان سال 91، چند سوژه به من پیشنهاد داد. از زندگی عباس باقری خوشم آمد. چرا که ایشان را بسیار اهل کار و تلاش دیدم. فیلم را دیدم و نپسندیدم. اطلاعات خوبی از ایشان گرفته نشده بود. سوالات بسیار زیادی در خصوص ایشان در ذهنم بود که در فیلم مورد نظر، به هیچ کدام پاسخی داده نشد.

به من گفتند که عباسعلی باقری گلگیرساز بوده و پدر شهید است که مدت هشت سال و در تاریخ-های مختلف به جبهه رفته و نیروی کار فنی برده. در آن فیلم، ایشان را مردی با اراده و با روحیهای قوی دیدم و تصمیم گرفتم خودم برای گرفتن مصاحبه، اقدام کنم. از همان اولین سوال و پاسخ زیبایی که ایشان داد، جذب این کار شدم.

 پرسیدم: این همه به جبهه رفتید آیا به فکر شهادت هم بودید؟ گفت: ای خانم! این قدر کار زیاد بود که فرصت نکردم به شهادت فکر کنم. با خودم و خدا عهد کردم همین طور که با گروهم سالم میروم، باید سالم هم برگردم و برای رزمندهها کار کنم. در عوض با جان و دل برایشان کار کردیم که البته برای خودمان کار کردیم. آنجا بود که فهمیدم با آدم متفاوتی روبرو هستم.

سوالات متعددی در ذهنم جان گرفت. حدود 25 جلسه سه تا پنج ساعت مزاحم ایشان شدم. مدتی بود که پرسش و پاسخها خوب پیش میرفت و به یکباره، همه چیز متوقف شد.  وی دیگر چیزی به خاطر نیاوردند. نزدیک یک ماه کار را متوقف کردم. باز هم بینتیجه بود و تقریبا به بنبست رسیده بودم. سرانجام به حسین، فرزند شهید ایشان متوسل شدم. یادم آمد که از دوستان مشترک ایشان بپرسم و بروم سراغ عکس¬هایی که ممکن بود در آن روزگار گرفته باشند. عکسها و دوستان مشترک، کمک کردند و کار از سر گرفته شد. ایشان با دیدن عکسها و خاطراتی که دوستان همراهشان میگفتند، به یاد خاطرات آن روزها افتادند.

من کاری را که باید در مدت یک تا سه ماه تحویل میدادم، یک سال به طول انجامید. خدا را شکر ناشر هم به من فرصت داد و گفت: درست است که کار را دیر تحویل میدهید اما با توجه به نوع قلم شما که داستانی است و حساسیتی که نسبت به انجام کار دارید، انشاا... کتاب خوبی از آب درخواهد آمد.

این کتاب که در قالب زندگینامه داستانی است، از ابتدای چاپ که سال 91 بود، مخاطبان بسیاری داشت و کتاب پرفروش ناشر بود. اما پس از نظر مساعدی که مقام معظم رهبری دادند، کتاب پرفروش سال 93 در نمایشگاه کتاب شد.

شاهد بوده و هستم که مردم خوب و عزیزم، با اشتیاق بسیار کتاب را تهیه کرده و می¬خوانند. از نوع قلم، لحن عباسعلی در کتاب و صمیمیت و ریزپردازی در آن بسیار تشکر کرده و با لحظه لحظه کار، همراه شدهاند.

من لطف، عنایت و محبت بسیاری از مردم خوب کشورم در تهران و تمام شهرستانها دیدم. جالب است بدانید خوانندگانم میگفتند ما معنویت و انرژی مثبت بسیاری در کارتان دیدیم و تشویق به کار و تلاش شدیم و به جز لذت بردن از کتاب، به بینش و بصیرتمان نیز افزوده گشت. و ...

 انشاا... که بتوانم با نوشتن کارهایی در خور توجه، قدم کوچکی در رضایت خاطر خوانندگان خوب کشورم برداشته باشم. محتاج دعای خیر همه شما عزیزان هستم.



انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار