یادداشت اختصاصی محمد عزیزی برای خبرگزاری دفاع مقدس

بی مهری به نویسندگان دفاع مقدس/ خستگی که می ماند، قلمی که خشک می شود...

در حوزه کتابهای دفاع مقدس نه تنها حمایتی صورت نمی گیرد، بلکه نوعی بی اعتنایی نسبت به کار و نویسنده می شود که خستگی کار در جان نویسنده می ماند.
کد خبر: ۲۷۹۳۱
تاریخ انتشار: ۰۲ مهر ۱۳۹۳ - ۱۰:۲۳ - 24September 2014

بی مهری به نویسندگان دفاع مقدس/ خستگی که می ماند، قلمی که خشک می شود...

به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی خبرگزاری دفاع مقدس محمد عزیزی نویسنده رمان "همت" به مناسبت هفته دفاع مقدس در یادداشتی به آسیب های ادبیات دفاع مقدس پرداخته که در ادامه می خوانیم:

**قهرمان قصه من، جوان درد کشیده دفاع مقدس است

همه ما به نحوی مدیون شهدا هستیم. احساس دین می کنم به جوانهایی که همه زندگی را گذاشته و در راه آزادی، اعتلای وطن و آرمانهایی که داشتند به شهادت رسیدند. بنابراین به عنوان یک نویسنده احساس می کنم اگر قرار است قلم به دست بگیرم و شرروع به نوشتن کنم، قهرمان قصه من بجای یک شخصیت اجتماعی فرسوده، جوان درد و رنج کشیده جنگ همراه با آرمانهای دفاع از دین، کشور و ... باشد.

تجارب بسیار تلخی از چاپ کتاب هایم داشته ام. حقیقت این است نهادهای متولی کتاب متاسفانه در عمل از نویسندگانی که مستقل هستند و لزوماً متعلق به تشکیلات اداری نیستند توجهی ندارند. من سالها پیش در سال 1376، کتابی در مورد شهید فهمیده نوشته و در بنیاد شهید به چاپ رساندم. ابتدا کتاب با استقبال خوبی مواجه شد و چاپ مجدد هم خورد. اما درنهایت به دست فراموشی سپرده شد. کتاب را از بنیاد شهید گرفته و خودم با عنوان "خواب خون" چاپ کردم که حتی در جایزه شهید غنی پور هم رتبه کسب کرد و پس از آن چندین مرتبه تجدید چاپ شد.

هر سال ما در هفته بسیج نیازمند معرفی شهید فهمیده هستیم. وی به عنوان  الگوی شهدای دانش آموزان است. اما چطور می شود که یک بار هم این کتاب خریداری و توزیع نمی شود. در هیچ کتاب درسی از کتابهای نوشته شده در خصوص شهدا از جمله شهید فهمیده معرفی نمی شود.

کتاب دیگری نیز درباره شهید سید علی اندرزگو به نام "سفر صبح" در 500 صفحه نوشتم که باز هم  توسط بنیاد شهید منتشر شد. چاپ اول به سرعت تمام شد و در خواست چاپ مجدد شد. با گذشت تقریباً 15 سال هنوز تجدید چاپ نشده است. حتی در مراسمی که چند سال قبل برای شهید اندرزگو برگزار شد، اسمی از کتاب برده نشد.

**خستگی که در جان نویسندگان می ماند

در حوزه کتابهای دفاع مقدس نه تنها حمایتی صورت نمی گیرد، بلکه  نوعی بی اعتنایی نسبت به کار و نویسنده می شود که خستگی کار در جان  نویسنده می ماند.

همچنین سیمای پهلوانان در مورد شهدای ورزشکار، کتابی در مورد زندگی شهید شوکت پور به نام حدیث آرزومندی، خاطرات غلامرضا نورمحمدی از شهدای نجف آباد هم با چنین برخوردهایی روبرو شدند. قصه تا نوشتن کتاب شهید همت ادامه داشت. کاری که حاصل 15 سال تحقیق من بود. اوائل از این کارتقدیر شد. ولی به محض ان قلتی که از طرف همسر این شهید مطرح شدف به یکبار کار در یک سکوت خبری فرور فت که باعث شد، خستگی آن سالها را به خوبی حس کنم.

یکدفعه بگویند به جای این کتابها بروید رمانهای بی خاصیت، صرفاً تخیلی بنویسید. شاید جامعه و کتابخانهای که کتاب زرد را خواهان است و روشنفکرانی که پز ضدیت با دولت برایشان همیشه ارزشمند بوده، بتوانند بپذیرد.

نویسنده با انگیزه بالایی کتابی می نویسد اما در ادامه با بی مهری وحشتناکی  روبرو می شود. چطور می تواند ادامه دهد وحتی دیگر نویسندگان جوان را تشویق کند.

 اصولاً این بزرگترین آفتی است که دامن نویسندهها و نوشتن برای شهدا را گرفته است. این در حالی است که بر خی تریبون دارند و هر چه دلشان می خواهد می نویسند و کاغذ سیاه می کنند، سکه می گیرند.

** من ناراضی ام...

 من به عنوان نویسندهی دفاع مقدس به شدت از این برخوردها ناراضی هستم. از این تبعیض ها، برخوردها که گاهاً عمدی صورت می گیرد.

 ممکن است برخی پس از انتشار این مطلب بگویند ما از انتشار چنین کتابی خبر نداشتیم. ولی باید گفت که من نمی توانم برای کتاب خودم تبلیغ کنم. باید خودشان ببینند و تشویق کنند و بگویند بنویس.

صداو سیما، مطبوعات، خبرگزاریها و وسائل ارتباط جمعی  می توانند کتابها را معرفی کنند و خبرانتشار کتاب را منتشر کنند.

در این بین بعضی مطبوعات خصوصی هستند، نمی شود از آنها  گلایه کرد. اما دولتیها از بیت المال استفاده می کنندو موظف به معرفی هستند. هزینه تبلیغات در صدا و سیما هم بسیار بالاست به همین دلیل من و امثال من از این نوع تبلیغ هم محروم می شویم.

 مردم به دلایل مختلف توان خرید کتابها را ندارند. من به عنوان یک نویسنده نمی توانم از مخاطب و مردم گلایه می کنم. نهاد کتابخانه های عمومی ،مساجد، بسیج، سپاه کانون فرهنگی کودک و نوجوان ، پرورش فکری و ... نهادهای انقلابی  اگر کتابهای خوب را برای تجهیز کتابخانه در حد یک جلد خریداری کنند، تیراژ چاپ کتابها بالا خواهد رفت.

اگر این کتابها در کتابخانه مسجد یا کتابخانه عمومی نباشد پس کجا باید این کتابها  را پیدا کنیم.

هیچ کس به اندازه مقام معظم رهبری دلسوز فرهنگ کشور نیست. ایشان نظرشان این است که کتاب باید وارد زندگی مردم شود. چطوری وارد شود. وقتی کتاب حمایت نمی شود، فراموش می شود قطعا وارد خانه ها نمی شود.  

برای هر مراسمی به راحتی میلیونها تومان خرج می شود. آن وقت خرید یک کتاب برای نهادها سخت است.  مشکل این است که دوستانی که در جاهای فرهنگی تصمیم گیرنده هستند درد شهدا را ندارند. بنیاد شهید بیشتر از همه جا بی اعتنایی می کند.

**قلمی که خشک می شود...

نمونه ای بگویم. من درخواستی برای حجت الاسلام و المسلمین شهیدی رئیس بنیاد شهید مبنی بر حمایت از (همت) نوشتم. نتیجه این شد که طی تماسی در خواست 100 نسخه از کتاب را برای تجهیز کتابخانه کردند. من نیز باشوقی کتابها را فاکتور کرده و انتشاارت شاهد ارسال کردم.اما بعد از دو هفته تماس گرفتند و ازعودت کتابها خبر دادند.  به عنوان یک نویسنده هزینه ای را برای ارسال و برگشت کتاب صرف کردم. این برخوردها یک نویسنده را می شکند. مگر ما به عنوان یک نویسنده با ابزاری غیر از احساس و عواطف قلم به دست می گیریم.

وقتی این شرایط پیش بیاید قلم می خشکد. چون قلم وابسته به احساس و احساس به برخورد بیرون است.

 

انتهای پیام/
 

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار