نقش ماندگار رادیو در دفاع مقدس-1؛ گفتگو با نویسنده برنامه های رادیویی زمان جنگ

قلب‌هایی که با هنر فتح شوند، سلاح را بر زمین خواهند گذاشت

جنگ سلاح های زیادی دارد. هم شمشیر و تفنگ است و هم قلم، کاغذ، شعر، بیان، آواز و بطور کلی هنر و اصولا با هنر است که دوست گرم و دشمن نرم می شود. قلب‌هایی که با هنر فتح شوند، سلاح را بر زمین خواهند گذاشت. در مدت دفاع مقدس ما، نقش هنر در این زمینه نقش بسزایی بود. هرچه خاطره ها را ماندگار می کند، مربوط به هنر است.
کد خبر: ۲۷۸۶۲
تاریخ انتشار: ۰۴ مهر ۱۳۹۳ - ۱۰:۵۰ - 26September 2014

قلب‌هایی که با هنر فتح شوند، سلاح را بر زمین خواهند گذاشت

به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی خبرگزاری دفاع مقدس، بازنشسته رادیو است. چهرهاش آرام است و از آن دسته افرادی است که هر بار با او تماس می گیرم، مرا به جد شرمنده می کند و با روی گشاده پاسخ هر سوال را با حوصله می دهد.

متولد سال 36 در تبریز است، کارش را با نویسندگی در من در نشریه پیام انقلاب (ارگان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ) شروع کرده است. خودش این طور می گوید که " در این  مجموعه ای شیرین و به یاد ماندنی ، فکر فرهنگی داشتیم و همه ، به قصد آن بودیم که پس از فروپاشی نظام ستمشاهی دو هزار و پانصد ساله ،  فرهنگ اسلامی و افکار اندیشمندان انقلاب را به مردم انقلابی مان عرضه کنیم . البته چون ماجراهای تحرکات ضدانقلاب و منافقین به ویژه حوادث کردستان وجود داشت ، سخن از تیر و تفنگ و شهید و شهادت نیز در لابلای صفحات مجله پیام انقلاب ، لاجرم وجو داشت ؛ اما این فکر در سپاه وجود داشت که اعضای آن هرچند سلاح در دست دارند ، اما در عین حال رسالتمداران فرهنگی نیز هستند و به قول امام علی ع شمشیر ها را بر بصیرت ها استوار کرده اند و این بصیرت ، همان فکر و فرهنگ و ایدئولوژی اسلامی است".

غلامعلی حیدرنیا فتح آبادی که در رادیو او را با نام فتح آبادی می شناسند، فوق لیسانس حقوق و بازنشسته ی صدا و سیمای جمهوری اسلامی است. به بهانه نقش رادیو در جنگ و هفته دفاع مقدس به سراغ او رفتیم تا از احوال او در دوران دفاع مقدس با خبر شویم. کسی که معتقد است رنگ و طعم رفاقت بچه های جبهه را با هیچ چیز نمی توان عوض کرد در ادامه حاصل این گفت و گو را با هم می خوانیم:

**جنس جنگ با همه توطئه ها و هجوم های دشمن فرق داشت

هجمه مغول وار صدام ، تاحدود زیادی معادله آرامش سرزمین را به هم زد و بسیاری از مسائل ، رنگ جنگ گرفت. روز 31 شهریور 1359 همه ما دیدیم که آمریکا واقعا به قصد درو کردن انقلاب و برچیدن آن وارد صحنه شده است. این دیگر ماجرای کودتای پادگان شهید نوژه، یا توطئه هجوم نظامی از طریق طبس، یا حرکت های ایذایی از طریق منافقین و ضد انقلاب کردستان نبود؛ بلکه یک هجوم همه جانبه و تمام عیار بود که در آن، صدام با تمام قوا و به نیابت از آمریکا ، در جبهه ای به طول صدها کیلومتر به خاک ایران وارد شده بود.

سپاه پاسداران انقلاب اسلامی برنامه ای نیز در رادیو داشت و( دارد ) که آنزمان مسئولیت آن با دوست عزیزم آقای رضا انصاریان بود و من هم، هر ازچند گاهی مقاله ای به این برنامه ارسال می کردم. با هجوم صدام، چنین احساس کردم که پوشش بیشتر رادیو ایجاب می کند که در آنجا قلم بزنم. برنامه سازی در زمینه ی دفاع مقدس کم کم توسعه پیدا کرد و گروهی به نام گروه دفاع مقدس تشکیل شد که  چند برنامه به نام های " در جبهه چه می گذرد " و پیام جبهه " و " برنامه ی ارتش جمهوری اسلامی ایران " و " ویژه برنامه های جنگی " و " ویژه ی عملیات ها " را تهیه می کرد که در مقطعی مسولیت هماهنگی آنها به عهدهی من قرار گرفت و دوستان بسیار عزیزی مثل آقای حمید جلیلیان، آقای نورشاهی، آقای حرمی، آقای عباس منتهایی و... در این برنامهها تلاش وافری داشتند. من در عین حال بعد از آقای رضا انصاریان مسئولیت برنامه ی تلویزیونی سپاه را هم داشتم و  بعدا به مدیریت صدا و سیما در استان های آذربایجان غربی و شرقی رفتم.

کار در زمان جنگ چگونه بود؟

**فرمانده من، حمید باکری شهید شده است

خاطرم هست که آن موقع، سراسر بدو بدو بود. اصلا یک جا نمی نشستیم. تهیه ی گزارش، نوشتن مقاله، اعزام گزارشگر، ضبط برنامه در استودیو، انتخاب موزیک و سرود در آرشیو، هماهنگی با تهیه کننده ها و غیره. فقط در صف ناهار در غذاخوری کمی فرصت می کردیم با هم گپی بزنیم. اما واقعا همه ی لحظه ها پر از خاطره بود. روزی که خرمشهر آزاد شد، من فقط چند دقیقه فرصت کردم از ساختمان رادیو در میدان 15 خرداد بیرون بروم و شور و هیجان مردم را ببینم.

بر بالای مناره خرمشهر پس از آزادی

روزی مرحوم آقای رسول ملاقلی پور به ساختمان سیزده طبقه جام جم آمد و اولین فیلمی را که از جریان اشغال خرمشهر گرفته بود به برنامه ی سپاه آورد و ما پخش کردیم.

یک روزم  برادر شهید خودم به جام جم آمد و گفت فرمانده ما شهید شده عکس آن را برای پخش از تلویزیون به من داد. گفتم فرماندهتان اسمش چیه؟ گفت حمید باکری. این هم عکسش.

ساختار برنامه سازی ها چگونه بود؟

در آن زمان عمدتا گزارشی و مستند بود . فرصت کار نمایشی نبود . مردم هر لحظه منتظر خبر یا اتفاق خاص بودند و همین مساله هم عملا اتفاق می افتاد و برنامه ها ترکیبی می شد از مطالب خبری ، حماسی ، گزارش از جبهه ، پیام های مردمی ، پیام های رزمندگاه ، سرود ، نوحه های آقای آهنگران و مارش های نظامی.

برای جمع آوری آثار و برنامه هایتان چه کار کرده اید؟

من به موضوع اسناد دفاع مقدس اهمیت زیادی قائلم. همان موقع که در رادیو بودم ( تا سال 1364 ) نوار گزارش هایی را که از جبهه ها تهیه می کردیم بویژه صحبت با فرماندهان را، به تفکیک اشخاص در نوارهایی که به "کا ال" معروف بودند جمع آوری کردم و وقتی رادیو را ترک کردم به آرشیو رادیو سپردم. اما در مورد مطالبی که خودم نوشتم کار بخصوصی نکرده ام. انشاء الله که در آرشیو باقی مانده باشد . مخصوصا مجموعه برنامه ای به نام " نگاهی به نبرد دفاعی ملت ایران " که در روز های رمضان سال 1363 پخش شد.

چه شد که به جبهه رفتید؟

در رادیو و نیز در تلویزیون، کار من عمدتا در مورد جبهه بود. برنامه سازی می کردم، مطلب می نوشتم. با رزمنده ها و فرماندهان جنگ هماهنگی می کردم. گاهی هم که موقعیتی پیش می آمد ، به جبهه می رفتم. عمدتاً خودم درخواست ماموریت می کردم.

قرائت قرآن برای شهدای خرمشهر در مسجد خرمشهر پس از آزادی

**قلبهایی که با هنر فتح می شوند

به نظر من جبهه هم محلی برای ادای تکلیف بود. جنگیدن با دشمن و دفاع از دین و مملکت و حراست از استقلال و تمامیت ارضی کشور تکلیفی است که به راحتی برای همه روشن است.
جنگ سلاح های زیادی دارد. هم شمشیر و تفنگ است و هم قلم، کاغذ، شعر، بیان، آواز و بطور کلی هنر و اصولا با هنر است که دوست گرم و دشمن نرم می شود. قلبهایی که با هنر فتح شوند، سلاح را بر زمین خواهند گذاشت. در مدت دفاع مقدس ما، نقش هنر در این زمینه نقش بسزایی بود. هرچه خاطره ها را ماندگار می کند، مربوط به هنر است.

در اغلب نقاط جبهه ها رادیو شنیده می شد. البته دشمن هم برای زدن فرستندههای ما تلاش می کرد. در بعضی از مناطق کوهستانی که پوشش رادیویی مان ضعیف بود، فرستنده های سیار می زدیم. در نصب یکی از این فرستنده ها در منطقه ی ماووت خودم شخصا حاضر بودم که لازم میدانم از نقش آقای مهندس زاهدی وش و مهندس داود داوودی در این زمینه یاد کنم. رزمنده ها هم با رادیو رابطه ی صمیمی داشتند. رادیو نقش رابطه ی بین جبهه و پشت جبهه را داشت.

نقش رادیو در جنگ انکار نشدنی است، اما از دیدگاه کسی که جنگ را به عنوان یک هنرمند جنگ را لمس کرده است، این نقش چقدر پر رنگ است؟ و چقدر در میان مردم و رزمندگان طرفدار داشت؟

** کیست که نقش رادیو را فراموش کند

 بله، قطعاً رادیو در زمان جنگ تحمیلی نقشی انکار ناپذیر دارد. مثلا در ایام بمباران ها کیست که نقش رادیو را فراموش کند؟ یا زمانی که بمباران شیمیایی صدام مطرح بود، یا در زمینه ی کمک رسانی به مناطق بمباران شده؛ رادیو بود که آموزش می داد ، اطلاع رسانی می کرد، هشدار می داد. من به دلیل مسئولیتم در صدا و سیما در تعدادی از این موارد حضور داشتم.

**مردم به رادیو اعتماد داشتند

در خصوص بازتاب برنامه ها باید بگویم که هر روز از رزمنده ها و مردم  تعداد انبوهی نامه به دستمان می رسید. تماس تلفنی هم زیاد بود.عمدتا پیام بود و خاطره و تشکر. رزمندگان خبر حضور و سلامتی شان را به گوش خانواده هایشان می رساندند و مردم اعلام حمایت و پشتیبانی می کردند مطالب حماسی و شعر و حمایت از انقلاب و رهبری امام هم زیاد می رسید. نقطه ی قوت رادیو هم در این بود که مردم رادیو را زبان خودشان می دانستند و به آن اعتماد داشتند.

خرمشهر ، پس از آزادی

نقاط اشتراک و تمایز جهاد نظامی و جهاد رسانه را در چه می بینید؟

جهاد نظامی و جهاد رسانه هر دو لازم و ملزوم اند. باید پا به پا پیش بروند. خون و پیام از هم جدا شدنی نیستند. مثل حماسه ی عاشورا و نبرد دفاعی ملت ایران.

احساسات شما چگونه در قالب یک گزارش یا برنامه رادیویی می گنجید؟

خواسته یا ناخواسته، در ساختن برنامه احساسات هم نقش داشت. من وقتی مطلبی می نوشتم غالبا یا اشک بر چشم داشتم یا کینه ی دشمن در دلم بود و می دیدم که کلمه ها رقص کنان می آیند و بر روی کاغذ می نشینند.

نقش دفاع مقدس را در قوام یافتن رادیو چگونه ارزیابی می کنید؟

دفاع مقدس در قوام یافتن رادیوبسیار سازنده بود. حماسه ی رزمنده ها و خون شهیدان، بطور مستقیم ما را هم هدایت می کرد و از ما می خواست که با آنها همسو و هم جهت و هم مرام باشیم.

**حس نشاط و امیدف همراه با رادیو

رادیو در زمان جنگ محرک بسیار قویی بود. انگیزه می داد. روحیه می داد و تشجیع می کرد. هر چه دشمن می خواست روحیه ی مردم را ضعیف و آنها را نسبت به حال و آینده مایوس بکند، رادیو تلاش آن ها را خنثی می کرد و به مخاطبین خود نشاط می بخشید. البته این را هم بگویم که خود ، این نشاط را از رزمنده ها و امام می گرفت.

همه اینها علی رغم امکانات کمی بود که دراختیار ما بود. ما خیلی محدودیت داشتیم . وقتی کشورهای خارجی برای جبهه های ما حتی سیم خار دار نمی دادند، رسانه های ما هم از خیلی جهات در تحریم بود. به خاطرم هست که زمانی چسب ادیت برای نوار های رادیویی پیدا نشد و من شخصا مجبور شدم از چسب معمولی استفاده کنم. دستگاه ضبط صوت و دوربین حرفه ای به تعداد کافی برای پوشش همهی جبهه ها نداشتیم و مجبور میشدیم از دستگاه های معمولی "کاست"، "بتاماکس" و "وی اچ اس" استفاده کنیم. کیفیت صدا و تصویر پایین می آمد و استاندارد نبود، ولی به هر حال ما کار خودمان را ادامه میدادیم .

مصاحبه با  یکی از رزمندگان دوران دفاع مقدس

حضور ما در جبهه ها گره خورده بود با شور حضور رزمندگان. ما که از رزمنده ها روحیه می گرفتیم. احساس می کردیم که آن ها هم از حضور ما در کنارشان خوشحال و راضی اند.

از نسل اول فعالان رادیو در عرصه دفاع مقدس چه کسانی را به یاد دارید؟

کسانی که در ابتدای جنگ در کار تهیه گزارش بودند هنوز نسل اول هستند. همه ی گزارشگران رادیو مرتب به جبهه می رفتند. امیدوارم اصل این گزارش های ارزشمند و تاریخی در آرشیو رادیو به خوب نگهداری شده باشد. اما کسانی مثل آقای نظام اسلامی، مجید جیرانپور، محسن رفیعی، آقای افشار، آقای محمد رضایی و از شهدا، شهید رهبر، برادر شهید خود من شهید غلامحسین حیدرنیا و شهید جباری که گزارشگران لشکر عاشورا بودند.

وظیفه امروز رسانه در حفظ و نوسازی  ارزشهای دفاع مقدس چیست؟

**دفاع مقدس از زبان رزمندگان نقل شود

به نظر من تاریخ انقلاب اسلامی و جنگی که بلافاصله از سوی قدرتهای جهانی به انقلاب تحمیل شد، باید برای نسل های آینده نقل و منتقل شود. در این زمینه آنقدر سند و مدرک داریم که نیازی به حاشیه پردازی های زاید نداریم . شیوه ی کار باید شبیه موردی باشد که رهبر انقلاب در مورد بیان حادثه ی بزرگ عاشورا گفتند. ایشان گفتند صرف مقتل خوانی، یعنی نقل کلمه به کلمه ی تاریخ عاشورا  برای ایجاد حرکت و هیجان و آگاهی بخشی در مردم کافی است. رسانه ها باید همین کار را بکنند و از پرداختن به موارد مشکوک و احیانا خرافی که ممکن است ساخته ی دشمن برای خراب کردن اصل ماجرا باشد، پرهیز کنند.

رسانه ها باید تاریخ دفاع مقدس را به زبانی مستند و بدون شعار ، و از زبان خود رزمندگان و فرماندهان و ایثارگران و مردمی که شاهد ماجرا ها بودند نقل کند.

 تاثیر رادیو در خنثی سازی جنگ روانی دشمن چگونه بوده است؟

رادیو قطعاً در خنثی سازی جنگ روانی دشمن نقش داشت. ما وقتی اصل ماجرا را به مردم بگوییم و به موقع هم اطلاع رسانی کنیم و فرصت شایعه سازی به رقیب ندهیم، جنگ روانی دشمن خنثی می شود و در عین حال باید رابطه ی رسانه  با مردم و ازاطمینان و اعتماد مردم به رسانه حفظ شود.

پس از گذشت سالها با فکر کردن به دوران جنگ، بیشتر برای کدام کاری که انجام نشده است، ناراحت می شدید؟

وقتی  به تصاویر و اتفاقات و اسنادی که به دلیل نبود امکانات تصویر برداری از دستمان رفت فکر می کنم خیلی ناراحت می شوم.

با کدام یک از گزارشگران رادیو بیشتر خاطره دارید؟

 با همه بویژه مجید جیرانپور بیشتر از همه خاطره دارم.

با رزمنده/میکروفون و لبخند جمله بسازید؟

 رزمنده میکروفون من با لبخند تو کار می کند.

همچنین با ناگرا/لبخند/نوار یه جمله بسازید؟

کلی لبخند داریم از جبهه ها در نوار ناگراهایمان.

5 نفر از همکاراتون رو نام ببرید؟

آقایان باهری ، جیرانپور ، همتی ، ضرغامی ، منتهایی.

قشنگترین نوشته تان در دوران دفاع مقدس را به یاد دارید؟

 اولین بار که رزمنده ها به رود فرات رسیدند و مارش عملیات نظامی پخش می شد ، مسئول پخش رادیو هم آن موقع ، آقای فیروزان بودند . من مطلبی نوشتم که خیلی سر و صدا کرد . از این عبارت " تشنه ی آب فراتم ای اجل مهلت بده " استفاده کرده بودم . بعدا این مطلب به صورت کامل در صفحه وسط مجله سروش چاپ شد . این را یکی از بهترین کار هایم میدانم.

مشهورترین رزمنده ای که با وی مصاحبه گرفتید؟

 با آقای آهنگران صحبت کردم، با رزمنده ها صحبت کردم، با اینکه از خودم جزو سپاه بودم ولی علاقه خاصی به مصاحبه با ارتشی ها داشتم. با یک روحانی که اسمش آقای موسوی اردبیلی بود و به دلیل تشابه اسمی با آیت الله موسوی اردبیلی اسمشان در ذهنم مانده و عکسش هم هست در جبهه مصاجبه کردم.

حین مصاحبه با یک روحانی به نام موسوی اردبیلی

هدیه شما به خانواده شهید چیست؟

میگویم این کشور مال شماست.

خاطره انگیزترین جمله رادیو کدام است؟

در پخش رادیو، جمله ی مشهوری که آقای محمود کریمی خواند، خاطره انگیز ترین خبر بود برای من که: شنوندگان عزیز، خرمشهر، شهر خون، آزاد شد.

به عنوان یک معلم انشان، چه موضوع انشایی که به بچه ها می دهید؟ 

چه کسی بر شهرهای ما بمب انداخت.

اگه بخوای یک گل بکاری اون چه گلیه؟

من درخت می کارم . برای آبادی کشورم

و حرف اخر؟ برادر ، تا دشمن هست ، آماده باش

 

گفت و گو از مهدیس میرزایی

انتهای پیام/

 

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار