به گزارش گروه فرهنگ و هنر دفاع پرس ـ رسول حسنی، در این روز 23 رجب سال 39 هجری قمری امام حسن مجتبی (ع) در ساباط مدائن مورد حمله یکی از خوارج به نام جراح بن سنان قرار گرفتند.
امامی که قربانی نفوذ شد
بعد از شهادت امام علی (ع) مردم عراق با امام حسن(ع) به عنوان خلیفه بیعت کردند و بزرگان صحابه پیامبر(ص) که در کوفه حضور داشتند و نیز مردم مدینه و حجاز خلافت وی را پذیرفتند در حالی که معاویه همچنان شام و مصر را دست داشت و حاضر به پذیرش خلافت حسن بن علی (ع) نبود. با رسیدن خبر خلافت حسن بن علی به معاویه، او افرادی را برای جاسوسی و تحریک مردم به عراق فرستاد. امام حسن در نامه هایی معاویه را به اطاعت از خودش دعوت کرد و در این نامه ها او را تهدید به جنگ کرد و در مقابل نیز معاویه خود را شایسته خلافت خواند.
امام علی (ع) به دلیل سست عنصری مردم کوفه نتوانسته بود معاویه را که هنوز به عنوان بزرگترین دشمن اسلام روی کار بود از میان بدارد. به دلیل همین روحیه مذبذب کوفیان امام حسن(ع) را به عنوان خلیفه بعد از خود تعیین نکرد بلکه ایشان را به عنوان امام بعد از خود چنان که خدا و پیامبر فرمان داده بود به شیعیان معرفی کردند.
اما بعد از شهادت امام علی(ع) مردم کوفه خود با امام حسن(ع) به عنوان خلیفه بعد از امیرالمومنین بیعت کردند. این خبر معاویه را از دو جهت به فکر چاره اندیشی کرد. اول قتل امام علی(ع) که برای معاویه باورپذیر نبود و دوم بیعت مردم کوفه با امام حسن(ع) به عنوان خلیفه.
این امر معاویه را بر آن داشت تا چاره اندیشی کند. معاویه بعد از ماجرای حکمیت و خدعه عمروعاص که امام علی(ع) را از خلافت عزل و معاویه را منسوب کرده بود خود را خلیفه پنجم میدانست. از طرفی در کنار امام حسن(ع) از امثال محمد بن ابیبکر و مالک اشتر و عماریاسر خبری نبود که این مسئله معاویه را برای ضربه زدن به امام حسن(ع) جسور کرد.
معاویه بر همین اساس با نفوذ در میان یاران امام سعی در منزوی کردن ایشان را داشت. امام حسن(ع) که در ابتدا تصمیم داشت کار معاویه را یکسره کند تصمیم به جنگ با او گرفت اما سستی مردم عراق در جنگ و توطئه معاویه در تطمیع سران سپاه سبب شد که مثل جنگ صفین این بار نیز معاویه پیروز میدان باشد. نقل است که امام در اجتماعی مردم عراق را برای جنگ با سپاه معاویه که به سوی عراق پیشروی می کرد فراخواند، اما کسی پاسخ او را نداد تا اینکه با سخنان برخی از وفاداران به آن حضرت مانند عدی بن حاتم و بزرگان قبیله طی و قیس بن سعد بن عباده دوازده هزار تن از عراقیان برای نبرد آماده شدند.
معاویه نمیخواست که با امام حسن(ع) وارد جنگ شود به همین دلیل سران و فرماندههان سپاه امام را مثل عبیدالله بن عباس با تطمیع به طرف خود کشید و در ضمن مسئله صلح را مطرح میکرد.
از طرفی سپاه امام حسن(ع) یکدل نبودند گذشته از یاران باوفای امیر المومنین مثل حجر بن عدی گروهی افراد دنیا پرست و خوارج عاری از بصیرت دور امام را گرفته بودند معاویه با سوء استفاده از این خصوصیت شایعه پذیرش صلح از جانب امام را میان لشکر کوفه منتشر کرد. همین سبب اختلاف و سستی بیشتری میان لشکر کوفه شد. در همین زمان که امام حسن (ع) به ساباط مدائن رفته بودند مورد حمله یاران خود قرار گرفتند به خیمه ایشان حمله کردند و سجاده از زیر پای امام کشیدند و مورد حمله یکی از خوارج به نام جراح بن سنان قرار گرفت.
جراح بن سنان اسدى ملعون با استفاده از تاریکى شب خنجر یا تیغى مسموم را به ران مبارک امام حسن (ع) زد که تا استخوان شکافت.
آن حضرت از شدت درد دست در گردن او افکند و هر دو به زمین افتادند. دوستان حضرت آن ملعون را کشتند و امام (علیه السلام ) را به خانه والى مدائن، سعد بن مسعود (عموى مختار) بردند. سعد جراحى آورد و جراحت آن حضرت را مداوا نمود.
معاویه به همرو بن حریث و اشعث بن قیس و حجر بن حارث و شبث بن ربعی را به همراه جاسوسی از جاسوسان خود برای کشتن امام مجتبی علیه السلام به عراق فرستاد و به آنها وعده کرد هر کس حسن بن علی علیه السلام را بکشد 200 هزار درهم به اضافه یکی از لشکرهای شام و یکی از دخترانم را به همسری او خواهم داد.
این خبر به امام حسن علیه السلام رسید آن حضرت زیر لباس حتی در نماز زره می پوشید. یک بار تیری در نماز به سوی آن حضرت پرتاپ کردند و چون زره در تن مبارک بود بر آن حضرت اثری نکرد.
همه این عوامل سبب انعقاد صلحی تحمیلی بر امام حسن(ع) شد. با آنکه کوفیان سست عنصر ظاهر بین خود مسبب این واقعه شدند اما تا آخرین روزهای زندگی امام حسن(ع) ایشان را مورد سرزنش قرار میدادند که چرا صلح با معاویه را پذیرفته است.
امام حسن(ع) در دوره امامت ده ساله خود هر روز متحمل این زخم زبانها و دشنامها و اهانتها شدند اما با این صلح قهرمانانه زمینه ساز یکی از اتفاقات عظیم تاریخ امامت شدند که از آن به عنوان عاشورا یاد میکنیم.