شکست حصر سوسنگرد؛ حماسه‌ای بزرگ/ 22

روایت مدافع بومی سوسنگرد از روزهای محاصره/ تنها یک خیابان مانده بود تا سقوط سوسنگرد

با رشادتی که نیروهای رزمنده در آخرین سنگرها برای دفاع از سوسنگرد انجام دادند تانکی را که به خیابان شهر وارد شده بود به آتش کشیدند و انفجار این تانک باعث وحشت و فرار ارتش عراق و نماد تحقیر آنها شد.
کد خبر: ۳۳۳۸۳
تاریخ انتشار: ۲۶ آبان ۱۳۹۳ - ۱۳:۰۵ - 17November 2014

روایت مدافع بومی سوسنگرد از روزهای محاصره/ تنها یک خیابان مانده بود تا سقوط سوسنگرد

به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، در 26 آبان 1359 یعنی در همان آغازین روزهای شروع جنگی تحمیلی ارتش عراق در صدد تصرف و اشغال مجدد شهر استراتژیک سوسنگرد بود. سقوط این شهر میتوانست مقدمهای باشد برای اشغال و سقوط استان خوزستان، اما ارتش تا دندان مسلح عراق با ایستادگی و پایداری اندک نیروهای باقیمانده در شهر مواجه شد و ناکام ماند.

عبدالله جلالی دبیر بازنشسته و از جله مدافعان بومی سوسنگرد، خاطره آن روزهایش در دفاع از شهر بیپناه سوسنگرد را در گفت و گو با دفاع پرس، مرور کرد:

سوسنگرد از جمله شهرهایی از استان خوزستان بود که در هفته اول جنگ به تصرف دشمن درآمد. علت این سقوط زودهنگام نیز مشخص بود چرا که ارتش عراق به سبب تجهیزاتی که غربیها در اختیار صدام گذاشته بودند و برنامهریزی او برای چنین حملاتی کاملا آماده بود. از طرفی ما هم تازه انقلاب کرده بودیم و ارتش ما از هم پاشیده شده بود و سران ارتش هم عمدتا اعدام شده بودند و در چنین شرایطی سپاه نیز به تازگی تازه تشکیل شده بود و چیزی جز اسلحه سبک در اختیار نداشت تا برای مقابله با بعثیها استفاده کند.

این دلایل از عمده دلایلی بود که لشگرهای عراق توانستند در همان پنج شش روز ابتدائی جنگ برای بار اول سوسنگرد را تصرف کنند و تا 5 کیلومتری اهواز پیشروی کنند. این شرایط به گونهای بود که دشمن  در سوسنگرد فرمانداری تشکیل داده بود. عراق برای خودش در آنجا تشکیلات منظمی ایجاد کرده بود طوری که انسان احساس میکرد که قرار است برای سالهای متمادی در سوسنگرد بماند!

سردار شریفی از بچههای بومی سوسنگرد هم در این زمان یعنی در عملیات برای رهاسازی سوسنگرد در بار اولی که به دست عراق افتاده بود به شهادت رسید. در این عملیاتها که به عملیات "بچههای حمیدیه" معروف شد و با جانفشانی نیروهای شهید غیوراصلی همراه بود؛ لشگر مکانیزه عراق تا آن طرف چزابه مجبور به عقب نشینی شد و به این ترتیب شهرهای بستان و سوسنگرد از دست عراق آزاد شدند.

در بار دوم در تلاشی مذبوحانه که ارتش عراق گام به گام برای تصرف سوسنگرد نزدیک میشد به صورت خودجوش و با تلاشی که بین نیروهای رزمنده سپاهی، ارتشی و بسیجی رخ داده بود؛ کمیتهای را برای نظم بخشیدن به مقاومت نیروها در مسجد جامع سوسنگرد تشکیل دادیم.

کار ما در آن مقطع حساس، اطلاعات و عملیات بود و آموزش به نیروهای بیشماری که از تبریز، تهران، اصفهان و شیراز به انضمام نیروهای بومی سوسنگرد در این شهر حضور داشتند  چرا که این افراد با این منطقه آشنا نبودند.

سه روز قبل از 26 آبان، ارتش تا دندان مسلح عراق تا 5 کیلومتری سوسنگرد پیشروی کرده بود. در این اوضاع احوال با نگاهی به وضعیت جغرافیایی سوسنگرد میبینیم از سمت شمال سوسنگرد تپههای اللهاکبر در دست عراق بود. در این تلاش برای سقوط و فتح سوسنگرد شهر بستان مجدداً سقوط کرد و دهلاویه هم در معرض سقوط واقع شد. مجبور شدیم که به سمت سوسنگرد عقبنشینی کنیم و علیرغم میل باطنی در دفاع از اسلام و کشور، عراق تا 3 کیلومتری شهر رسید. از این زمان تا روز 26 آبان شهر در محاصره کامل عراق بود.

درست خاطرم است که سه شب قبل از آزادسازی سوسنگرد یعنی 26 آبان درگیری شدیدی بین نیروهای ما و ارتش مسلح عراق در غرب سوسنگرد یعنی دهلاویه گرفت. این درگیری که در آن بسیاری رزمندگان ما با  شهادت خود مانع از سقوط مجدد سوسنگرد شدند؛ تقریبا از ساعت 4 بعدازظهر تا اذان صبح فردا ادامه پیدا کرد.

شرایط بسیار سخت و جانکاهی بود به طوری که با ازدیاد زخمیها، تدارکات و مهمات ما هم به شدت کاهش پیدا کرده و رو به اتمام بود. وضعیت بدی بود. داخل مسجد جامع سوسنگرد پر شده بود از تعداد زخمیهایی که نیاز به مراقبت و وسایل درمانی داشتند. شهر به شدت در معرض آسیب بود و عراق از هر طرف سوسنگرد را میکوبید و تقریبا ساعتی نبود که توپخانه دشمن با گلولههای توپ و یا گلولههای خمپارهها سوسنگرد را هدف قرار ندهد.

در خیابان تعداد مجروحین و زخمیهایی که افتاده بودند بسیار زیاد بود و یا اجساد برخی شهدا به دلیل نبودن بیمارستان و یا سردخانه روی زمین مانده بودند. این شرایط اصلا قابل وصف نیست. بزرگوارانی مانند شهید شیرازی و یا تاجالدینی فرماندهی برخی از محورهای آخرین مقاومت از شهر را به عهده داشتند و تنها یک خیابان به سقوط سوسنگرد باقی مانده بود.

عراق چون مقاومتی را از جانب نیروهای ایران از سمت غرب سوسنگرد دید و رودخانه کرخه هم با طغیانی که داشت به کمک نیروهای ایرانی آمده بود؛ محاصره این شهر را از طرف جنوب و شرق یعنی از سمت هویزه شدت بخشید و جاده سوسنگرد اهواز را بست و تا 48 ساعت این جاده از ورود و یا خروج هر نوع خودرویی ممنوع شده بود. راه خروجی برای ما نبود و ارتش عراق همه جادهها را بسته بود.

با هدف قرار دادن تانکی که تا وسط خیابان اصلی خرمشهر آمده بود و همان هم منجر به آزادسازی سوسنگرد از محاصره دشمن شد؛ عراق فهمید که مقاومتهایی هم در داخل خود خیابانهای سوسنگرد وجود دارد و همین هم موجب ترس و وحشت ارتش عراق شد که مبادا ایرانیها قصد داشته باشند جنگ را به داخل شهرها بکشند و از این طریق ارتش عراق را فلج کنند.

در هنگام انفجار این تانک ما در مسجد جامع خرمشهر در حال تهیه تدارکات و کارهای عملیاتی بودیم که یکمرتبه صدای انفجاری تمام شهر را گرفت و در واقع میتوان گفت که همین مورد باعث عقبنشینی عراق از سوسنگرد شد.

در آخرین تلاشها برای نجات سوسنگرد از محاصره دشمن، تماسهایی از طریق بیسیم از داخل مسجد جامع سوسنگرد با اهواز انجام شد. به نیروهای ما اعلام کردند که اگر تا فردا مقاومت کنید حتما نیروهای پشتیبانی خواهند رسید. با فرمان تاریخی امام (ره) به تمام فرماندهان نظامی برای رهاسازی سوسنگرد از محاصره دشمن بعثی و نیز ماموریتی که مقام معظم رهبری از طرف شورای عالی دفاع و حضرت امام داشتند؛ در ساعت 9 صبح روز 26 آبان ماه بود که دیدیم هوانیروز قهرمان و نیروهای شهید چمران به همراه سایر نیروهای بسیجی وارد شهر شدند و ما را از محاصره دشمن آزاد کردند.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار