خبرگزاری دفاع مقدس: «منصور قاسمی» میگوید جزو اولین نفراتی است که بعد از حمله ناو آمریکایی به هواپیمای مسافربری ایران در ۱۲ تیر ۱۳۶۷ در آن منطقه حاضر شده است. او که مسئول یکی از تیمهای غواصی منطقه یکم نیروی دریایی سپاه بوده، از سختیهای جمعآوری اجساد شهدای این فاجعه میگوید و اینکه با دیدن اجساد شهدا تا چند هفته نمیتوانسته غذا بخورد.
قاسمی امروز مسئول تحقیق و پژوهش اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس هرمزگان است.
گفتوگو با شاهد عینی فاجعه هواپیمایی ایرباس را در ادامه میخوانید.
برای شروع بفرمایید کجا بودید که خبر حمله ناو آمریکایی به هواپیمای مسافربری ایران را شنیدید؟
صبح آن روزی که هواپیما هدف واقع شد، عازم تنگه هرمز شده و در حال انجام یک عملیات غواصی بودیم. من در عمق ۳۰ متری آب بودم که دیدم طنابی که از قایق به من وصل بود، تند تند کشیده میشد؛ یعنی باید سریع به سطح آب میرفتم. بالا که آمدم بچهها گفتند از مرکز بیسیم زدهاند که یک هواپیما توسط ناو آمریکایی هدف واقع شده است و باید برای بررسی وضعیت به سمت جنوب شرقی جزیره هنگام حرکت کنیم. حدود ۱۵ تا ۲۰ مایل تا آنجا فاصله داشتیم.
تقریباً اول تیم غواصی بودیم که در محل حادثه حاضر شدیم. هنوز کسی به آنجا نیامده بود و هیچ قطعهای همروی آبدیده نمیشد. حدود ۲۰ دقیقه نیم ساعتی دوری زدیم اما نشانهای از این انفجار پیدا نکردیم. هوا بسیار گرم بود و ما چون چیزی روی سطح آب نمیدیدیم گفتیم شاید اشتباهی شده یا شایعه بوده.
داشتیم برمیگشتیم که من از دور متوجه شیءای شدم. به سمت آنکه رفتیم دیدیم یک چادر مشکلی زنانه است که براثر انفجار و سوختگی پاره شده بود. بعدازاین بود که یقین کردیم واقعاً در این منطقه هواپیما مورد اصابت قرارگرفته است.
یعنی هنوز اجساد مسافران و قطعات هواپیما زیرآب بودند؟
بله؛ بعد از سی تا چهل دقیقه کمکم قطعات سبک هواپیما مثل تکههای صندلی به روی آب میآمدند. بعدازاین بود که نیروهای امدادی، قایقهای محلی و نیروی دریایی سپاه و ارتش و هلیکوپترها آمدند و منطقه شلوغ شد.
جستوجو را از همان روز آغاز کردید؟
عملیاتهای غواصی در روز اول انجام نشد. چون منطقه خیلی شلوغ بود؛ از مردم محلی گرفته تا قایقهای سپاه و هاورکرافتهای ارتش و سازمان بنادر و کشتیرانی در منطقه بودند و امکان آغاز عملیات غواصی وجود نداشت. از روز دوم منطقه خلوتتر شد و ما عملیات غواصی را آغاز کردیم. بچههای نیروی دریایی ارتش و حتی تیمهای غواصی شخصی هم به جستوجو در زیرآب میپرداختند.
تا چند روز در آن منطقه غواصی میکردید؟
از آن روزبه بعد ما حدود سه هفته در آن محل بودیم و به جستوجوی اجساد مسافران و قطعات هواپیما در عمق ۳۰ ـ ۳۵ متری میپرداختیم. عملیاتی که ما انجام دادیم در حدود ۱۰ مایلی جنوب شرقی جزیره هنگام و در محدوده آبهای داخلی ایران بود و این نشان میداد که عملیاتی که ناو آمریکایی برای حمله به این هواپیما انجام داد با تجاوز با آبهای ایران انجام شده بود.
· جستوجو در این عمق و محدوده مشکلاتی به همراه دارد؛ از این سختیها بگویید.
منطقهای که هواپیما سقوط کرده بود، حدود ۳۰ تا ۳۵ متر عمق داشت و بستر دریا هم سخرهای و مرجانی بود. هواپیما در هوا متلاشی و در منطقهی وسیعی پراکنده شده بود؛ این موضوع کار غواصی را سخت میکرد. ما باید متر به متر کف دریا را میگشتیم تا میتوانستیم اجساد متلاشی شده مسافران و یا قطعات هواپیما را پیدا کنیم.
از ۲۹۰ مسافری که به شهادت رسیدند، ما با عملیات غواصی توانستیم تنها اجساد نزدیک به ۱۹۰ نفر از مسافران پیدا شد و پیکر حدود ۱۰۰ نفر از مسافرین هرگز پیدا نشد. بدترین وضعیتی که ما داشتیم جمعآوری اجساد بود که به علت شدت انفجار متلاشی شده بودند. وقتی در عمق دریا با این بدنهای متلاشی شده مواجه میشدیم، قطعهای از بدن مسافران، مثلاً دستوپاهای قطع شده را توی دستمان میگرفتیم و به سطح آب میآوردیم. من ازنظر روحی تا ماها با مشکل مواجه بودم و تا حتی چند هفته نمیتوانستم غذای درستوحسابی بخورم.
جستوجوی قطعات هواپیما چطور؟
هواپیما هم آنقدر متلاشی شده بود که ما از مجموع آن هواپیمای ایرباس که هواپیمای بزرگی هم به شمار میرود، شاید حدود یکصدم آن را پیدا کردیم. موتورها، بالها، جعبه سیاه هواپیما و تعدادی از صندلیها هرگز پیدا نشدند. برای بیرون کشیدن این قطعات از آب هم اگر قطعهی بزرگی بود توسط یدککشها و اگر کوچک بود غواصها با دست این قطعات را به سطح آب میآوردیم.
· تصویری از آن روزها به خاطر دارید که هیچگاه فراموش نکرده باشید؟
آن روزها من صحنهای را دیدم که هربار به خاطر میآورم تا چند روز از نظر روحی اذیت میشوم، اما برای شما میگویم. یکی از روزها یک تیم دونفره برای جستوجو به زیر آب رفته بودیم که یک قطعه از بدنه هواپیما را پیدا کردیم که حدوداً ۲ یا ۳ پنجره هواپیما را شامل میشد. این قطعه به نحوی در بستر دریا بود که بخش بیرونی هواپیما به سمت ما بود. ما با طناب این قطعه را بستیم و پس از آن قطعه را به سمت بالا کشیدند. ما هم همراه قطعه داشتیم به سطح آب میآمدیم. تقریباً در عمق ۲۰ متری بودیم که من به غواصی که همراهم بود گفتم من بروم بخش داخلی آن قطعه را ببینم. وقتی رفتم صحنهای را دیدم که خیلی عجیب بود. هنوز دو صندلی به این بدنه وصل بود. مادری روی این صندلی نشسته و کمربند بسته بود. این مادر در این حال هنوز بچهاش را سخت در آغوش داشت.
من آن لحظه از دیدن این صحنه شوکه شدم و دهنی اکسیژن که در دهنم بود داشت شل میشد. اگر به خودم مسلط نمیشدم شاید خودم هم آنجا غرق میشدم. سریع چشمهایم را بستم و برگشتم. به نزدیکی سطح آب که رسیدیم گفتیم آن قطعه را متوقف کنند و گفتیم ملحفهای بیاورند تا آن مادر و دختر را بپوشانیم و پس از آن به سطح آب آوردند. این بدترین صحنهای بود که من با آن مواجه شدم.