پرداختن به زندگی افرادی که در ایام دفاع مقدس در صنف های و جایگاه های مختلف حضور داشته اند خودش دارای جذابیت خاص پرداختن است. از این نمونه می توان به زندگی فرماندهان، غواصان و یا... اشاره کرد.
هرکدام از این داستان ها علاوه بر جذابیت های ذاتی که در مورد دفاع مقدس و جریان های وابسته به آن دارند چشم مخاطب را به دنیایی جدید از روابط و تعاملات در بین رزمندگان باز می کنند و بعضا در این بین اطلاعات جالبی در اختیار مخاطب قرار می دهند. مثلا زندگی شخصی فرماندهان و اعاملاتشان در زمان جنگ با همرزمان و حتی اعضای خانواده. در این بین آشنایی با زندگی صنف های مختلف حال و هوای دیگری دارد، مثل مکانیک ها و تعمیرکارها. حاج عباس علی یاقری یکی از این نمونه هاست. او کسی است که نه از فرماندهان زمان دفاع مقدس بوده نه کسی که در دوره جنگ شهرت خاصی داشته باشد. او در واقع در یکی از رسته های مکانیکی خودرو(گلگیرسازی) فعالیت داشته است. در روایت های داستان خودش را گلگیر ساز معرفی می کند. یکی از مشکلاتی که در دوره دفاع مقدس رزمندگان بسیار با آن درگیر بودند، آسیب دیدن خودروها و ماشین های در حال کار بوده است. حضور حاج عباس دست طلا(دکتر عباس؛ لقب هایی بود که در جبهه به او داده شده بود) یکی از مواردی است که روایت آن در کتاب عباس دست طلا آمده است.
کتاب عباس دست طلا در واقع روایت داستان حضور حاج عباس علی در جبهه است، او برای اولین بار به عنوان یکی از اعضای تیم مکانیک ها عازم جبهه ها می شود و در کرمانشاه ئ پشت جبهه مشغول خدمت رسانی می شود. همین حضور او باعث علاقه مندی و تعلق اش به جبهه ها می شود و در ادامه خودش با جمع کردن همکارانش برای اعزام به جبهه ها پیش قدم می شود. در این کتاب روایت جنگ از پشت جبهه ها و از منظر یک تعمیرکار خودرو نقل می شود. و اتفاق ها از چشم او روایت می شود مخاطب تصاویر را از منظر یک مکانیک ساده، بی آلایش و به تعبیر خودش بچه پایین شهر می بیند.
یکی از موارد قابل توجه در مورد این کتاب، نظر حضرت آقا در مورد آن است: «کتاب این آقای حاج عباس دست طلا را که مفصل و با جزئیات خواندم. خیلی خوب بود انصافاً؛ مخصوصاً کتاب ایشان؛ هم مطلب در آن زیاد بود، هم آثار صفا و صداقت در آن کاملاً محسوس بود و انسان میدید. خداوند انشاءالله فرزند شهید ایشان را با پیغمبر محشور کند و خودشان را هم محفوظ بدارد.»
داستان عباس دست طلا توسط انتشارات فاتحان منتشر شده است. خاطره نگار کتاب محبوبه معراجی پور است. طرح جلد این کتاب شامل تصویر حاج عباس علی باقری پشت فرمان یک جیپ است و یک نماد اسلیمی دست، (طرح هایی که روی علامت ها در ایام محرم به عنوان نماد دست حضرت ابالفضل(ع) استفاده می شود) است. با دیدن عکس اولین چیزی که به ذهن مخاطب منتقل می شود این است که احتمالا در طول داستان با زندگی یک جانباز مواجه می شود، اما این ارتباط دست طلایی تنها به مهارت دستان حاج عباس علی است که گاهی دست طلا بوده، گاهی فابریک و گاهی هم دکتر. این کتاب برای هفتمین بار در مرداد ماه سال 1393 با تیراژ سه هزار نسخه منتشر و باز نشر شد.
روایت داستان کتاب بعد از پایان هشت سال جنگ به ماجرای رحلت حضرت امام و کمک به ساخت ضریح امام می رسد که باز هم حاج عباس در ساخت آن کمک کرده است. بخش انتهایی کتاب شامل تصاویر حضور حاج عباس به همراه دوستانش در جبهه است. حضور در فضای کارگاه و مشغول تعمیر ماشین های نطلمی از جمله تصاویری است که شاید در هر کتاب روایت ایام دفاع مقدس دیده نشود.