به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس از کرمان، شهید "حسینعلی عالی" در محرم 1346 در روستای «جهانگیر» در شهرستان «زابل» و در خانهای عجین با عشق حسین(ع) متولد شد و در عملیاتهای والفجر8، کربلای1 و کربلای5 شرکت نمود. توانائی بسیار و دقت عمل «عالی» فرماندهان را واداشت تا مسئولیت واحد اطلاعات عملیات لشکر 41 ثارالله را به او بسپارند. با آغازعملیات کربلای 5 او مسئولیت فرماندهی اطلاعات لشکر41 ثارالله و مسئولیت محور را برعهده گرفت. وقت تنگ بود و نیروها باید از میادین مین میگذشتند، فرصت کوتاه بود، و از جان گذشتگی میطلبید، حسینعلی سرانجام با خواندن آخرین نماز و با گذشتن از جان خود درعملیات کربلای 5 به دیدار معبودش شتافت و جاودانه شد.
در ادامه وصیتنامه این سردار شهید را میخوانیم:
برای آنها میگویم. اما سنگلاخها و کوهها و درهها و بوتهها و علفزارها صدایم را به گوش آنها نمیرسانند اگر چه همیشه عشق به وصال آنها دارم. ولی رسیدن و دیدن آنها بدون رضایت خداوند مرا راضی نمیکند و من در انتظار چنین لحظهای هستم. چون میگویند دیدن صورت مومن حسنه میآورد؛ همواره آنها را میخواهم و هنگامی که آنها را ببینم همچون تشنهای هستم که در کویر خشک زندگی جرعهای آب پیدا کرده است و من آنها را دوست داشتم و برای آنها میسوزم. خانوادهام، دوستان شهیدم و... اینها که همچون گل بودند و ما خار آنها بودیم.
خداوندا! تو خوب میدانی که امام مظلوممان این مظلوم، که مظلومیتش را از جدش حسین به ارث برده، رهبر غریبمان خمینی بزرگ فرمودهاند که در جنگ تحمیلی فرمانده کل قوا حضرت بقیه الله ارواحنا له الفدا می باشند و من نیز بنا به وظیفه در سنگر آمدهام. همچنانکه زائران بیت الله دور خانهات در عربستان جمع گشتهاند تا کعبه را که خانه توست زیارت کنند و دیگر اعمال آن را که واجبات است به جا بیاورند.
خدایا! من عاصی و روسیاه اگر در جبهه خانهات را نمیبینم که زیارت کنم میخواهم که خودت را با وصالت زیارت کنم و به جای غسل کردن با آب در خون خودم شنا نمایم. میخواهم با ریختن خونم که همان غسل است گناهانم را پاک نمایی و به جای قربانی دادن حیوان، خودم را قربانی کنم شاید مورد رضایت تو افتد و مرا ببخشی و این حج را نیز قبول کنی.
خداوندا! میخواهم که همچون شهدا مردانه به راه آنها قدم بردارم و تا آخرین قطره خون راه آنها را ادامه دهم. میخواهم همچون دوستانم به سوی آن ستارهای که نور امید به من بخشیده پر بکشم.
خدایا! تمامی اعضای خانوادهام را بیامرز و حق پدر و مادرم را به جلال خود، از گردنم با کرامتت عطا فرما.
خدایا! مرا از این دنیا دورم کن، دورم کن، دورم کن، با مرگ روبرویم کن. الهی آمین.
خداوندا! در این دوران انسانها چگونه فکر میکنند، چه میبینند و چه میکنند. آیا کسانی که در پشت میزهای ریاست و مقامهای دنیوی خود را میبینند این فکر را نمیکنند که قبل از آنها کسانی دیگر بودهاند که اینها جانشین آنها شدهاند و آیا فکر نمیکنند که روزی خواهند مرد.
ای انسان هر چه طایفه داشته باشی هیچ کس در روز آخر و در ساعت گذاشتن درب لحد به درد تو نمیخورد. پس به خود آی که آنچه در روز محشر و در شب اول قبر به سراغت آمد اعمال خودت می باشد که در این دنیا داشته ای.
خداوندا! من نه بهشت میخواهم نه شهادت. من ولایت میخواهم! ولایت مولا علی، مرا به ولایت مولا بمیران و آن جناب را در شب اول قبر به فریادرسی من برسان. خداوندا! اگر ره گم کردهام رهنما میجویم. اگر در این دنیا نتوانستم دوست و آشنا و هم قلب پیدا کنم تو را میجویم. زیرا میدانم که تمامی این دوستیهای دنیا فقط و فقط چند صباحی بیشتر نیست و آنچه باقی میماند دوستی با توست.
آنچه برای انسان باقی میماند نامی نیکوست و آنچه به درد میخورد توشه و هزینه سفری است که من عاصی تاکنون آن را از دست دادهام و با اعمال خود که تاکنون درک کردهام که برای سرانجام کارم به درد نمیخورد زیرا ممکن است رضایت غیر تو نیز در آن دخالت داشته باشد و این کارها بجز زیان چیزی نبوده است.
خداوندا! من آن سائل کاهل افتاده در درگاه، گناهکار و پریشان خاطر و مضطرم، ببخشا خطاهایم. اگر نبخشی جرم و خطاهایم را دگر جایی ندارم جز درگاه رحمتت.
خدایا! ما را از دوستان حسین(ع) قرار ده، تا در آخرت از کسانی باشیم که با خون، حسین(ع) را یاری نموده اند و در راهی که حسین شهید شده است کشته شده باشند.
بنده ذلیل و بیچاره خداوند.
انتهای پیام/