به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، شهدا تجلی حق بر روی زمینند. آنا که از ملائک پیشی گرفتند و در راه تقرب به خدا مسیر آسمان را نه با بال شهادت پیمودند. سلیمان ولیان از همین شهدا بود او که در قسمتی از وصیت نامه خود چنین نوشته است: «هرچند ما لایق آن نیستیم که خداوند شهادت در راه خودش را به ما عنایت کند. آنقدر کوله بار گناهان ما سنگین است که زیر آن خم هستیم.» نوشته زیر روایتی از زندگی این شهید سلیمان ولیان است.
بعد از عملیات مهران، سلیمان به تهران برگشت. این کارش باعث تعجب دوستان بسیجی اش شده بود. بچه ها می دانستند سلیمان بدون علت از عملیات برنگشته. هرچه خواستند علت را بدانند چیزی نگفت: تا اینکه بچه ها دست و پای سلیمان را گرفتند. همین موقع بود که سلیمان از درد فریاد زد و بچه ها متوجه شدند که او در عملیات از ناحیه دست و شکم مجروح شده است.
شب بود و در یکی از سنگرهای منطقه عملیاتی مهران با شهید رسول مددی نشسته بودیم که صدایی از بیرون شنیده شد که می گفت: مهمان نمی خواهید؟ بعد پتوی در سنگر کنار رفت و دیدم که سلیمان ولیان همراه شهید ابوالفضل مقدسی وارد سنگر شدند و از احوالپرسی از سلیمان سوال کردیم مگر زخم شما خوب نشده که به منطقه آمدی؟ او لبخندی زد و گفت: این حرفها چیست؟ چرا بزرگش می کنید؟ چیزی نشده. فقط چندتا ترکش نخودی بود.
آخرین تصویر از سلیمان ولیان زمانی بود که در بحبوحه عملیات کربلای پنج سنگری که سلیمان در آن بود مورد اصابت خمپاره قرار می گیرد. بدن سلیمان را کنار پیکر بی جان یکی از دوستانش به نام محسن پیدا کردند. به سرعت سوار آمبولانس به عقب فرستاده شد چند روز بعد خبر آمد که سلیمان هنگام انتقال به عقب شهید شد.
انتهای پیام/