برشی از کتاب «پیله عشق»؛
شهد شهادت پدر و عمویم با تلخی بیقراریهای برادر 21 سالهام، سال 61 را برایم متفاوت رقم میزد.
کد خبر: ۴۰۰۱۸۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۳/۱۹
برشی از کتاب «پیله عشق»؛
آرام و قرار از من سلب شده بود؛ بدون اطلاع خانواده ام در گروه کوچک داوطلبین یزد برای امداد به جبهههای غرب کشور، ثبت نام کردم.
کد خبر: ۳۹۶۸۹۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۲/۲۷
برشی از کتاب «پیله عشق»؛
من و دو پرستار دیگر 40 روز در بیخبری از خانه و خانواده در سولهای که به دور از چشم اغیار با 200 تخت مجهز شده بود، در آبان ماه سرد سنندج به سر بردیم.
کد خبر: ۳۸۳۳۰۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۱۱
برشی از کتاب «پیله عشق»؛
در یکی از شبهای نا آرام سقز همراه پزشک شیفت بیمارستان برای رسیدگی به وضعیت یکی از بازداشت شدگان به مقر سپاه رفتیم.
کد خبر: ۳۸۵۶۰۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۱/۰۷
برشی از کتاب «پیله عشق»؛
پسران برهنهای که لباس تنشان تاولهای بزرگ و آبداری بود که جلوهای از غیرتشان را به نمایش میگذاشت با چشمهایی که دیدشان را از دست داده، همه آنچه میخواستند؛ دستی بود که شاید بتواند با مرهمی، اندکی از سوزش و دردشان را التیام بخشد.
کد خبر: ۳۷۷۶۰۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۱۷
زمان تغییر شیفتم در بیمارستان فرارسید، صدای گریهای به گوشم رسید. کودک خودم را فراموش کردم و به تندی به کنار تخت مجروح شتافتم و مادرانههایم را برایش نمایان کردم: «پسر نازنین چه شده است؟ چرا بی قراری؟».
کد خبر: ۳۷۴۱۴۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۰/۰۶
برشی از کتاب «پیله عشق»؛
جوان 22 سالهای از اهالی تهران را در بیمارستان پذیرا بودم که یکی از دستهایش را تا مچ از دست داده بود و صورتش لطمه بسیاری از ترکشها خورده بود.
کد خبر: ۳۷۲۳۰۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۱۴
برشی از کتاب «پیله عشق»؛
ساعات طولانی بر ما گذشت تا مریض با سینه شکافته از اتاق عمل خارج شد. دکتر شهراد موفق به خارج کردن ساچمه شده بود؛ اما برای اطمینان از ثبات وضعیت بیمار دستور داد 48 ساعت بیمار با سینه شکافته در اتاق ایزوله باشد تا در صورت نیاز بتوان به سرعت و مستقیما به قلب ماساژ داد.
کد خبر: ۳۶۸۹۸۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۰۹
برشی از کتاب «پیله عشق»؛
اول فروردین سال 1367 جنگ نفسهای آخرش را میکشید، میزبان تعدادی غیرنظامی بودیم که مورد تجاوز شیمیایی عراق قرار گرفته بودند. کودکان، زنان و سالخوردگان بیگناهی که از ترس به دل کوه پناهنده شده، اما تحت تأثیر بمبارانهای شیمیایی رژیم بعث قرار گرفته بودند.
کد خبر: ۳۶۷۵۳۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۸/۰۴
برشی از کتاب «پیله عشق»؛
عاشق کودک و کودکی فرزندانم هستم که طعم لذت بخش آن را هرگز تجربه نکردم. بارها و بارها برای نبودن در نقش مادر و همسر از خانواده کوچک مهربانم حلالیت طلبیدهام.
کد خبر: ۳۶۶۷۷۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۷/۲۸
برشی از کتاب «پیله عشق»؛
شبهای دراز سالهای دفاع مقدس گواهند که در بخشهای لبالب از مجروحین جنگ در بیمارستانهای دچار به کمبود دارو و امکانات چه میگذشت. همه اشک، ایمان و در یک کلام عشق بود.
کد خبر: ۳۶۲۶۰۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۶/۳۰
برشی از کتاب «پیله عشق»؛
«سال 1359 تازه ازدواج کرده بودیم که درگیریها در جبهه غرب شدت گرفت. تیمی 15 نفره به سرپرستی دکتر «نژادبخش» را تشکیل دادیم و به همراه همسرم، دکتر عقیلی، راهی اولین سفر شیرین زندگی مشترک شدیم.»
کد خبر: ۳۶۰۹۷۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۶/۱۶
برشی از کتاب «پیله عشق»؛
در خانه محرومترینهای روستا مسکن گزیدیم. نان خشک، پنیر و خرمایی که به عنوان غذا به همراه داشتیم را با ایشان شریک شدیم. این حجم از محرومیت در ذهنم نمیگنجید. فقر بود و بیماری و کمبود!
کد خبر: ۳۵۹۲۳۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۶/۰۳
برشی از کتاب «پیله عشق»؛
دکتر رهنمون فردی وارسته و متواضع بود و نمیگذاشت کارها نیمه تمام بماند. تصور کنید بارها و بارها ما ایشان را تِی به دست درحال تمیز کردن کف بیمارستان دیدیم. او در امر شست و شوی لباسهای رزمندگان و ملحفهها و لباسهای بیمارستان نیز به مادران داوطلب کمک میکرد.
کد خبر: ۳۵۸۶۹۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۳۰
برشی از کتاب «پیله عشق»؛
بار اولی که «احمد متوسلیان» را بر باند هلی کوپتر مریوان دیدم، ترسیده بودم. در آن لحظات بیش از هر چیز برادر احمد را فردی جدی و قاطع دیدم که حتی به قیمت اشکهای من هم از آنچه باید میشد، گذشت نمیکرد.
کد خبر: ۳۵۷۳۴۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۰
برشی از کتاب «پیله عشق»؛
تصور کنید، تپهای از کالبدهای به خون غلطیده، مجروح یا شهید. نه عضو و نه چهرهای مشخص نبود؛ دستهای از بچههای سپاه در جاده «گاران» مورد تجاوز کومله و دموکرات قرار گرفته بودند.
کد خبر: ۳۵۶۳۹۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۱۲
برشی از کتاب «پیله عشق»؛
هنوز نهال انقلاب نورس بود که گروهکها دور تا دور ایران آتش فتنه به پا کرده و داعیه تجزیهطلبی علم کردند. خبرهای کردستان و کومله هراسانگیزتر از هر جبهه دیگر میرسید.
کد خبر: ۳۵۴۷۹۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۰۴
برشی از کتاب «پیله عشق»؛
چمران فرد خاکی منشی بود که روحی الهی داشت. بار آخری که ایشان را دیدم از ناحیه گردن، مجروح شده بود؛ اما به محض پانسمان، از جای برخاسته و بدون تعلل به سمت وعدهگاهش با معبود شتافت.
کد خبر: ۳۵۳۹۴۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۲۵
«صدیقه زارع» از پرستاران دفاع مقدس در بخشی از خاطرات خود آورده است: تکنسین اتاق عمل بودم، به دلیل اعتقادم به حجاب در تمامی ساعات موظفیام از اتاق عمل بیرون نمیآمدم و اصلا در هیچ یک از مراسم بیمارستان حاضر نمیشدم. عدم مشارکت من در جشنهای همکاران بیمارستانیام و اصرارم بر رعایت شئونات اسلامی موجب درج اولین و آخرین توبیخ در پرونده کاریام و در اولین سال خدمتم شد.
کد خبر: ۳۵۱۳۰۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۴/۰۲