به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس، کتاب «خرمشهر از اسارت تا آزادی» نوشته رضا خدری از خبرنگاران و عکاسان جنگ تحمیلی به بیان حوادث خوزستان از زمان حمله صدام به ایران تا زمان آزادسازی ان میپردازد. کتاب با بیانی شیوا و نثری ساده به توصیف فضای شهر حوادث و وقایع جاری آن روزها پرداخته است که در سراسر آن عکسهایی از زمان جنگ در خرمشهر گنجانده شده است.
کتاب در ده فصل آغاز جنگ، پیشروی عراق به سوی آبادان، روزهای پس از سقوط خرمشهر، جنگ در سال ۶۰، آزاد شدن جاده آبادان-بندر ماهشهر، جبهههای سوسنگرد و دهلاوه، عملیات فتح المبین، عمیات بیت المقدس، هویزه و پادگان حمید و در پایان آزادسازی خرمشهر را روایت میکند.
در قسمتی از کتاب میخوانیم:
خرمشهریها کشته میشدند اما حاضر به عقب نشینی نبودند. در شهر علاوه بر مردمف تکاوران نیروی دریاییف پرسنل شهربانی، زاندارمری، پلیس راه و بچههای سپاه پاسداران حضور داشتند. رادیو نفت آبادان مدتب از مردم شهر کمک میطلبیدند سیل مردم از شهر به سوی خرمشهر بحرکت درامد. هرچند که خود آبادان هم از حمله هوائی لحظهای در امان نبود و دائم زیر آتش توپخانه دشمن قرار داشت. بیمارستان مصدق خرمشهر که مملو از مجروحین بود. بطرز ناجوانمردانهای توسط توپهای عراقی و خمپارهها مورد حمله قرار گرفت. عدهای از مجروحین در اثر این حمله در بیمارستان شهید شدند. طبق برآوردی که بعمل آمد حدس زده میشد که حدود ۵۰ تا ۶۰ تانک دشمن وارد شهر شده است ولی در نبرد شدید که طی آن عدهای برادران ما بشهادت رسیدند بیش از ۳۰ تانک عراقی تبدیل به آهن پاره شدند.
در بخشی دیگر و در توصیف شهر آبادان هنگام محاصره میخوانیم:
در آذرماه سال ۵۹ مجددا وارد آبادان شدم. شهر با وجودیکه هنوز در محاصره بود ولی مردم از روحیه خوبی برخوردار بودند ادارات اصلی مثل فرمانداری، شهرداری، آب و برق و مخابرات و شهربانی و ژاندارمری و بیمارستانها به کار روزانه خود مشغول بودند. خدایا هر لحظه زندگی کردن در آبادان چه لذتی دارد. در این شهر همه اقشار از ترک و کرد و لر و عرب و عجم علیه مزدوران بعثی در ستیز هستند و چه بیباکند مردمی که در این شهر زندگی میکنند و چقدر شهادت برایشان آسان است. وقتیکه جنگندههای دشمن چه در گرمای سوزان ظهر و چه در تاریکی و سیاهی مطلق شب به حریم آبادان تجاوز میکردند ضد هوایی رزمندگان اسلام حلقههایی از آتش بسویش میگشودند.
در قسمتی دیگر آمده است:
متاسفانه خرمشهر با تمام تلاشها و ایثار و از جان گذشتگیهای مردم بدلائلی سقوط کرد. در ان روز لحظه به حظه جریان زمان در تک تک گلوله سربازان اسلام بر سینه جمعیت کفر جاری میشد. مظلومتی سربازان اسلام و میدان امام اسوه پایداری و استقامت امتی بود که بهای چگونه زیستن را در جامعه اسلامی با خون عزیزترین یاران خود پرداختند. اینها بیش از هر کس دیگر مشتاق زندگی کردن، خوبتر زندگی کردن و عمل صالح انجام دادن بودند، اینان جوانانی بودند که آرمان جامعه توحیدی و ظهور مهدی (عج) را بیش از هرکس دیگر مشتاق بودند، اینان دقیقا جور دشمن غاصب را لمس کردند.
در قسمتی دیگر میخوانیم:
در دزفول به یکی از اردوگاههای محل استقرار اسیران عراقی رفتیم. عدهای از خبرنگاران خارجی نیز به منطقه آمده بودند. با اسرا به گفتگو پرداختند و این واقعیت را از نزدیک لمس کردند و گروهی از انها لشگریان صدام را که در ابتدا میخاستند یک هفته خوزستان را تصرف نمایند از نزدیک دیدند که در اسارت ایرانیها هستند. یکی از اسرا میگفت: در منطقه کرکوک عراق معلم بودم که بر اثر اجبار برای جنگ به این منطقه اعزام شدم، مدت ۴ ماه در جنگ بودم و چند روز قبل در منطقه شوش دستگیر شدم. در این مدت رفتار برادران مسلمان ایرانی با ما خوب بوده است. وی در حالی که عکس فرزندش را به ما نشان میداد، میگفت: صدام با براه انداختن این جنگ باعث بدبدختی ما گردیده است.
کتاب «خرمشهر از اسارت تا آزادی» در ۲۶۰ صفحه توسط نشر دیلماج به چاپ رسیده است. علاقه مندان برای تهیه این کتاب میتوانند به نشانی: تهران، میدان انقلاب، بین خیابان ۱۲ فروردین و منیری جاوید، پاساژ اندیشه طبقه همکف شماره ۶ مراجعه و یا با شماره ۶۶۴۸۷۸۹۲ تماس بگیرند.