به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس، اواخر ماه تیر یادآور یکی از مهمترین تصمیمات در تاریخ حیات انقلاب اسلامی است. در سال روز پذیرش قطعنامه 598 قرار داریم. تصمیمی که پس از گذشت سالها از آن وقتی فرا رسیده تا مسئوولین امر ابعاد و جزئیات آن را موردتحلیل و بازگویی قرار دهند.
محمد جواد ظریف از جمله پرسابقه ترین دیپلمات های ایران محسوب می شود.وی در دهه شصت عضو هیئت دیپلماتیک ایرانی مستقر در سازمان ملل بوده است. آنچه در پیش می آید گفتگوی تفصیلی با دیپلمات اسبق و نام آشنای ایران در نیویورک، دکتر محمد جواد ظریف می باشد.
*برخی معتقدند که میتوانستیم با پذیرش قطعنامههای 512، 522 جنگ را در سال 61 تمام کنیم به نظر شما چه تفاوتی میان 598 و این قطعنامهها وجود دارد؟
در قطعنامه 598 بندی به نام بند 6 وجود دارد که از دبیر کل میخواهد متجاوز را معرفی کند. بنابراین در رابطه بامهمترین شرطی که حضرت امام گذاشته بودند برای پایان جنگ و آن تعیین متجاوز بود. یک زمینههایی را فراهم کرده بود. البته نه به طور مشخص زمینههایی که بعدا بر اساس آن متجاوز شناسایی شد. پس دلیل اول این بود که خود قطعنامه محتوایی بهتر داشت و دلیل دوم این بود که قطعنامه از نوع فصل 7بود و با سایر قطعنامهها تفاوت داشت. تمام قطعنامههای شورا به لحاظ حقوقی لازم الاجرا است اما قطعنامههای فصل هفت ضمانت اجرایی دارد و به دنبال آن میتواند تحریم و تهدید نظامی بیابد، قطعنامه 598 ضمانت اجرایی داشت و نقض آن میتوانست زمینهی تحریم شود.
*با این تفاسیر میتوان گفت که قطعنامههای دیگر بیشتر شبیه بیانیه بودند؟
بیانیه اصولاً یک سند اعلام مواضع است و قطعنامه یک سند تصمیم گیری است. قطعنامهی شورا لازم الاجراست اما قطعنامههای فصل هفتم هم لازم الاجرا هستند و هم ضمانت اجرایی دارند و اگر طرفین آن را قبول نکنند. قطعنامهی بعدی آن میتواند تحریم و حتی عملیات نظامی را در پی داشته باشد.
*پس از پذیریش قطعنامه عراق با تلاش بسیار سعی در به بن بست کشیدن مذاکرات داشت به این صورت که لایروبی اروند را پیش شرط عقب نشینی میدانست به نظر شما چرا عراق مسئلهی لایروبی را مطرح ساخته بود؟
وقتی که ایران قطعنامه را پذیرفت عراق بر این تصور بود که ایران در شرایط ضعف قرار دارد و میگفت اول آتش بس بعد مذاکراه و ما به شدت مخالفت کردیم چون میدانستیم اگر جنگ بخواهد ادامه پیدا کند و همزمان مذاکره هم انجام شود به مصلحت نخواهد بود یا باید جنگید و یا باید مذاکره کرد.
*با توجه به اینکه آنها در خاک ما بودند لذا با تلاشهایی که شد و با فشار منطقه ای و سازمان ملل توانستیم عراق را مجبور کنیم آتش بس را بپذیرد؟
البته عقب نشینی و سایر مفاد قطعنامه را به مذاکرات موکول کرد. قرار بود در اولین جلسهی مذاکرات در ژنو دبیر کل تاریخ عقب نشینی را در حملات اولی که میخواهد بخواند اعلام کند وقتی که دبیر کل شروع به خواندن متن کرد طرف عراقی از دبیر کل اجازهی صحبت گرفت (البته ممکن است که قبلاً هماهنگ کرده بودند چون رسم دیپلماتیک نیست که وسط حرف کسی بپری و صحبت کنی) به هر حال آقا طارق عزیز وسط آمد و همانجا بحث لایروبی را به عنوان پیش شرط عقب نشینی مطرح کرد. و گفت اگر بخواهیم شرایط طرفین به حالت قبل از جنگ باز گردد باید اول لایروبی اروند صورت گیرد تا مذاکرات ادامه پیدا کند.
*چرا؟
اول به این دلیل که میخواستند عقب نشینی را به تاخیر بیندازند و امتیازگیری کنند و دوم اینکه به این طریق میخواستند قرار داد 75 را زیر سوال ببرند. چون این قرار داد مکانیزمی را برای لایروبی مطرح ساخته بود و آنها میخواستند خارج از این چارچوب عمل کنند.
*با این اوصاف هدف صدام از مطرح کردن مسئلهی لایروبی این بود که قرار داد 1975 را از اعتبار ساقط کند؟
نه هدف او این بود عقب نشینی را عقب بیندازد تا با در اختیار داشتن زمین ایران بتواند چانه زنی کند و دوم 75 را زیر سوال ببرد و در این موضع باقی ماندند تا نامه نگاریهایی که قبل از اشغال کویت بین آقای هاشمی و صدام حسین (با ابتکار صدام) صورت گرفت و بالاخره عراق عقب نشینی کرد. البته علت عقب نشینی در این بود که عراق نمیخواست در دو جبهه درگیر باشد.
* ایالات متحده یک هواپیمای مسافربری ایران را سرنگون میسازد عکس العمل سازمان ملل چگونه بود؟
بالاخره اتفاق عجیبی افتاده بود یک هواپیمای مسافربری مورد هدف قرار گرفته بود. البته این کار در دنیا بیسابقه نیست روسیه هم قبلا هواپیمای مسافربری کره جنوبی را ساقط کرده بود اما این اتفاق مربوط به دوران جنگ سرد است ایرباس در زمان جنگ مورد هدف قرار گرفت بعد از شش سال که با شورای امنیت قهر کرده بودیم وزیر خارجه به نیویورک آمد و در جلسهی شورای امنیت شرکت کرد. آقای جرج بوش هم در آن زمان معاون رئیس جمهور بود و کاندید رئیس جمهوری دور بعد بود ایشان هم از طرف آمریکا شرکت کرد. اصولا جو شورای امنیت جو نامناسبی نبود اما آن وقتها به خاطر نپذیرفتن قطعنامه 598 در شورا در اوج درگیری قرار داشتیم آمریکاییها و عراقیها ایران را برای پذیرش تحت فشار گذاشته بودند اما ما با همان سیاستی که اشاره کردید که (نه قبول کنیم و نه رد) مذاکرات را ادامه میدادیم در چنین شرایطی وضعیت ایرباس پیش آمد و آقای ولایتی به نیویورک آمدند و سخنرانی کردند و به تهران بازگشتند به محض اینکه ایشان به تهران رسیدند امام تصمیم گرفتند که جنگ خاتمه پیدا کند من نامهای درباره پایان جنگ به دبیر کل و پذیرش قطعنامهی 598 نوشتم و این نامه به امضای رئیس جمهور وقت به سفر ما ـ که در آن زمان آقای محلاتی بود تحویل داده شد. در واقع نامه روز قبل از صدور قطعنامهی نوشته شد. لذا شرایط کاملا متحول شده بود وضع جبههها خوب نبود و جو سنگینی حاکم بود در آن زمان هدف اول گرفتن قطعنامه ایرباس نبود برقراری آتش بس و خاتمهی فوری جنگ بود.
*عملاً شورا هم کار خاصی انجام نداد؟
چرا قطعنامهای با لحن نسبتاً ملایم صادر کرد که ساقط شدن هواپیمای ایرانی را محکوم میکرد یعنی در قطعنامه به جای واژه (condemn)از واژهی deployاستفاده کرد که به لحاظ محکومیت یک مرحله زیر condemnقرار دارد.
*واکنش سازمان ایکلائو چگونه بود؟
ایکلائو هم جلسهای داشت که کنوانسیون شیکاکو را دنبال میکرد و اقدام آمریکا مورد تایید قرار نگرفت اما به دلیل انزوای ایران در آن زمان انتظار اقدام جدی از سوی ایکلائو نمیرفت.
*برخی معتقدند قطعیت و شدت رفتار ایکلائو بیانیهاش از شورا هم ضعیفتر است؟
واقع این است که ایکلائو سازمان فنی است نه سازمان سیاسی و معمولاً روش آن اینگونه نیست که برخورد سیاسی بکند. در ضمن متخصص ایکلائو نیستم اما زبان ایکلائو زبان فنی است.
*در صورتیکه خاطرهای خاص از زمان حضورتان در سازمان ملل بیاد دارید بیان فرمایید چه در برخورد با شخصیتهای سیاسی دنیا و چه وقایع تلخ و شیرین جنگ؟
به هر حال زندگی سیاسی در سازمان ملل پر از برخورد است یکی از مواردی که در خاطرم مانده مربوط به ابتدای 1988 است. میدانید که قطعنامه 1987 تصویب شد و ما ژوییه ی 1988 قطعنامه را پذیرفتیم در ابتدای سال 1988 (در ژانویه یا فوریه) یکی از کارشناسهای ارشد آلمان که بعدها نماینده ویژهی آلمان در بوسنی شد به من گفت «امسال سال شکست شما در جنگ خواهد بود» و این قبل از زمانی بود که حتی جزیره مجنون را از دست بدهیم و این موضوع خیلی جالب بود این حتی قبل از حرف آقای بوش بود که گفته بود: این یک هشدار است.
آن زمان شرایط سیاسی شدیداً علیه ایران بود. هیچ کس حاضر نبود با ما ملاقات کند و وقت ملاقات به ما نمیداد در سازمان ملل وقتی به هیئت ما برخورد میکردند در میرفتند و فرار میکردند فقط یک دیپلماتیک روس و چین و یک خبرنگار بودند که با ملاقات میکردند یادم نمیرو در مقطعی رئیس نمایندگی بودم از سفیر فرانسه که رئیس دورهای شورای امنیت بود درخواست ملاقات کردم ـ رئیس شورا نمیتواند بگوید که ملاقات ندارد باید وقت بدهد ـ وقتی رفتم جلو و موضوع را مطرح کردم به من گفت آمادگی ندارم با شما صحبت کنم و این یک برخورد غیر دیپلماتیک تند محسوب میشود البته او هم آدم بیشعوری بود (با خنده) و این خاطرهی تلخی بود که با وجود هزاران خاطرهی تلخ و شیرین در ذهنم مانده است به خاطر تلخی که در این برخورد بود.
*نظرتون در مورد دکوئیار چه بود؟
دکوئیار یکی از موفقترین دبیر کلهای سازمان ملل بود به دلیل اینکه خیلی زیاد گوش میکرد من در بحثهای سر کلاسم (و در کتابم) یکی از شرایط دبیر کل را آمادگی برای شنیدن میدانم. زیرا زمانی موفق است که بتواند نظرات را به هم نزدیک کند دکوئیار خیلی خوب این کار را میکرد و همیشه برای مخاطبش این امکان را فراهم میکرد که حرفهایش را بزند برخلاف او جانشین دکوییار هیچ وقت گوش نمیکرد و بیشتر تلاش میکرد مبارزه و راهنمایی و رهنمود کند و به همین دلیل هیچ گاه نتوانست کار موفقی کند در زمان دکوییار اکثر مخاصمات بین المللی ختم شد و در دوران جانشینش شروع شد. و جانشین او تنها دبیر کلی بود که رنده بود و 4 سال دبیر کل باقی ماند.
*خاطره شیرین؟
شیرینهاش یادم نمیمونه، نه در جنگ خاطره شیرین وجود ندارد به خصوص برای امثال ما که دور بودیم کسانی که داخلی بودند در جبههها رشادتها و پیروزیها را میدیدند. ایثار میدیدند اینها شیرین است ولی ما تنها خبر جنایت کشار مردم و بمباران شهرها را میشنیدیم و مسئول بودیم که اینها را گزارش دهیم. شرایط سخت و تلخی بود شاید کمتر کسی آنقدر که ما خاطرهی تلخ داریم خاطرهی تلخ داشته باشد. حتی زمانی که در جبهههای پیروزی بود ما فقط فشار میدیدیم برخورد غیر عادلانهی جامعهی بین الملل را میدیدیم لذا بیشترش خاطرهی تلخ است.