به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس، حاج احمد شهاب یکی از مبارزین به نام فداییان اسلام بود که در سالهای پس از شهید نواب صفوی نیز دست از مبارزه نکشید. او یکی از بازماندگان فداییان اسلام بود که حمایت از نیروهای مردمی حاضر در خرمشهر وآبادان (موسوم به فداییان اسلام) اقدامات ارزنده بسیار کرد. او اندکی پیش از آنکه در خرداد ماه دو سال قبل به یاران خویش بپیوندد، برای فرزند شهید از دیداری که با امام داشت، خاطره ای را نقل کرده و گفته بود که در آن ملاقات امام به او فرموده بودند، سلام مرا به آقای سید مجتبی هاشمی برسانید و بگویید ازآقایان وصف زحمات و رشادتهای شما را بارها شنیده ام. خلوص شما و همه رزمندگان در حال نبرد با متجاوزین برای من که شماها را فرزندان خود می دانم، باعث مباهات و افتخار است و بنده همه رزمندگان اسلام را دعا می کنم.
نیکوتر آن که از تقدیر امام از مبارزین «فداییان اسلام» در جنگ اسناد رسمی نیز در دست می باشد. امام در پیام مشهورشان در تشکر از فرماندهان ارتش و سپاه در تاریخ 5 مهر 1360پس از شکست حصر آبادان که خطاب به فرماندهان ارشد جنگ نگاشته شده بود؛ افزون بر اشاره به نقش ارتش و سپاه و بسیج، «فداییان اسلام» را نیز به تصریح نام می برند تا در تاریخ دفاع مقدس نام این گروه مردمی به دست فراموشی سپرده نشود(1)
اما در واگویه های خاطرات و در بازنویسی تاریخ جنگ شاید این گروه که کمترین وابستگی را به ارگانهای رسمی داشتند، بیش از دیگران مظلوم واقع و به فراموشی سپرده شدند. اینان گروهی بودند که از متن مردم برخاسته و در روزهای مظلومیت جنگ برای دفاع از میهن قیام کرده بودند. سید مجتبی هاشمی فرمانده گروهی بود که شناختن ویژگیهای آن شاید ناگفته هایی از تاریخ مقاومت ما را روشن سازد.
یکی از شاخص ترین چهره ها در میان یاران سید مجتبی هاشمی در این گروه شهید ضرغام بود. او یکی از دلاور مردانی بود که به تعبیر همرزمانش اعتقاد داشت: «به برکت وجود امام خمینی و انقلاب اسلامی ،خیلی از اشخاص به تعبیری حر زمانه شدند» او بارها می گفت:«اگر افکار انسان اصلاح شود، اگر اندیشه ها اصلاح شوند، رفتار انسانها هم اصلاح خواهد شد».
امام به درستی خود را پدر این جماعت خوانده بودند. زیرا در استعلای آنها و تغییر و کمالشان نقشی بی بدیل را ایفا کرده بودند و شاید از همین روی بود که شهید ضرغام روی سینه اش خالکوبی کرده بود:« خمینی فدایت شوم» می گفتند: وقتی راه می رفت، زمین زیر پایش تکان می خورد. شیر بیشه جنوب بود و وقتی می غرید، بهمنشیر و نخلستانهای ذوالفقاریه رستم را به یاد می آورند». اما او زور و قوتش را از عشق مولایش علی می دانست و غرورش تنها در برابر دشمن بود.
چندی پیش از شبکه اول سیمای جمهوری اسلامی با موضوع حصر آبادان مصاحبه ای از او پخش شد که او را در خط مقدم یکی از جبهه های آبادان نشان می داد و وی با ایمان و صدق و صفای تمام، سخن می گفت و پیروز نهایی برای ایران اسلامی و شهادت را برای خود آرزو می کرد. او از چنان رشادتی برخوردار بود که بدون سلاح به درون جبهه دشمن یورش می برد و با غنائمی که برای مبارزین بی سلاح چون آب حیات بود باز می گشت.
در واهمه دشمن از او همین بس که برای سرش 11هزار دینار عراقی تعیین کرده بودند! سرانجام در 17 آذر 59 شهادت نصیب اوگردید و پیکر پاک و مطهرش در منطقه جنگی آبادان باقی ماند. پیکر بی سرش را در تلویزیون عراق نشان و به او با ادبیات ویژه بعثیون، دشنام دادند. ولی هیچگاه پیکرش پیدا نشد. مزار او هم اینک در قلوب جمع رزمندگانی است که واله و صداقت و خلوص او بودند.
سید مجتبی امثال شاهرخ را دیده بود که می گفت: «تازه وقتی اسلحه از یک رزمنده گرفته شد ،ابتکار رزمنده است که باید شروع شود» و در میان فداییان اسلام چنین چهره هایی بسیار بودند .چهره هایی که بی هیچ ادعایی به دفاع از اعتقاداتشان برخاستند. مظلومانه به شهادت رسیدند و یا بسیاری ازآن پیشکسوتان شهادت و خون در پیچ و خم زندگی روزمره به فراموشی سپرده شدند».
شاید عظمتی چنین خالصانه در میان نیروهای فداییان اسلام بود که شهید دکتر بهشتی را اینگونه به توصیف آنان وا داشت: «جناب آقای هاشمی این همت بلندی که در شما و در نیروهای شما می بینم و این همه پشتکار و این همه استقامت در برابر مشکلات که به راستی مثال زدنی و درسی برای بعضی هاست، فقط و فقط می تواند بازتابی باشد، از یک قلب سلیم و مملو از نور ایمان به خدای لاشریک».
با چنین ایمانی چندان عجیب نیست که شهید فلاحی در تجلیل از شهید هاشمی و یارانش می گوید: «هاشمی و طرز تحمل و مقاومت و برخورد او با وجود این همه کمبودها و کاستی ها و جنگ و جدال ها از این سو وآن سو حرف و حدیث شنفتن ها ،ولی لب فرو بستن ها و باز مردانه با چنگ و دندان جانانه ایستاد گی کردن و گوش به فرمان امام بودن و به یاوه گویی ها اعتنا نکردن و نگاه ایشان به جنگ و دفاع از میهن اسلامی و از همه مهمتر چگونه جنگیدن و چگونه مقاومت کردن این مرد بزرگ، اینها همه و همه بارها و بارها موجب حرکت نشاط شده و روحیه بلند و آسمانی ایشان مرا به وجد می آورد».
این فقط شهید عارف دکتر چمران نیست که می گوید: « هاشمی جان تو فرمانده ای هستی که ما به تو افتخار می کنیم» شهید صیاد شیرازی نیز در وصف او گفته است: «قد و قامت رعنای سید مجتبی هاشمی وآن دلاوریها و رشادتها و آن سیمای نورانی همیشه مرا به یاد حمزه سیدالشهدا(ع) می انداخت».
وقتی رشادتهای این جمع را می بینی، تازه معنای سخن رهبر فرزانه مان را می فهمی که: «سید مجتبی آن روزها در خرمشهر و آبادان برای خودش حال و هوایی داشت».
نویسنده: محمد مهدی اسلامی
پی نوشت:
1. متن آن پیام چنین است:
«بسم الله الرحمن الرحیم»
تیمسار سرتیپ فلاحی، تیمسار سرتیپ ظهیر نژاد و جناب آقای محسن رضایی- ایدهم الله تعالی
تلگراف شما در خصوص فتح بزرگ که خداوند تعالی نصیب ارتش، نیروی هوایی و هوا نیروز، سپاه پاسداران، بسیج، ژاندارمری، فداییان اسلام و سایر نیروهای مردمی فرموده و محاصره آبادان به طور کامل شکسته شده است واصل گردید.
اینجانب این پیروزی بزرگ را به فرماندهان تمامی نیروهای مسلح و به سربازان ارجمند و سپاهیان نیرومند تبریک می گویم و امید است، این سرافرازی ها را که برای اسلام و میهن فراهم می کنند، منظور نظر مبارک ولی الله الاعظم، بقیه الله- ارواحناله الفداء- باشد و آخرین پیروزمندی را که بیرون راندن نیروهای متجاوز کافر از سرزمینهای میهن مان است، ملت شریف به زودی مشاهده کند .اینجانب به اسم ملت بزرگ ایران از رزمندگان دلیر ارتش و سپاه و دیگر قوای مسلح ـ ایدهم الله تعالی ـ تقدیر و تشکر می کنم. از خداوند متعال توفیق، نصرت و عظمت اسلام و مسلمین و به خصوص نیروهای مسلح اسلامی را خواستار است. والسلام علیکم. روح الله الموسوی الخمینی. (صحیفه امام، ج15،ص255).
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 43