به گزارش دفاع پرس، آیت الله نزدیک به 5 ماه روی تخت بیمارستان ماند، هر روز اخباری از بهبود و گاها وخامت بیماری اش به گوش می رسید اما در آخر خبری که هیچ کس دوست نداشت آنرا بشنود منتشر شد.
«آیت الله مهدوی کنی دار فانی را وداع گفت» این همان خبری بود که به سرعت و طی چند دقیقه به سرخط اصلی خبرگزاری ها و رسانه های کشور تبدیل شد.
یار دیرین امام یکی از روحانیون خاص در طول انقلاب محسوب می شد. آیت الله که در اوج مسئولیت و مشهوریت زمانی که احساس کرد باید در جبهه دیگری مشغول باشد، همه چیز را رها کرد و به میدان دانشگاه و دانشجوپروری رفت.
حال مردی که دانشجویان همیشه در جلسات اخلاق دانشگاه وی را با چهره ای خندان می دیدند به خواسته ای که پیش از بیماری مطرح کرده بود خواهد رسید؛ آیت الله می خواست در کنار مزار ملا علی کنی در شاه عبدالعظیم حسنی دفن شود.
اما ملاعلی کنی کیست که آیت الله محمدرضا مهدوی کنی میخواست در کنار مزار او آرام گیرد؟
ملایی که با «فقر» آیت الله شد/ ماجرای پنهانی درس خواندن ملا علی
مجتهد و عالم ربانی آیت اللّه حاج ملا علی کنی از جمله شخصیت های بزرگ و نامی جهان تشیع در عصر قاجار به شمار می آید.
ملا علی کنی فرزند میرزا قربانعلی آملی در سال 1220 هجری قمری در محله «کَن» واقع در شمال غرب تهران دیده به جهان گشود
او پس از سعی و تلاش در مکتب، در اندیشه حضور در حوزه علوم دینی بود، لیکن با مخالفت خانوادهاش روبرو گردید و در آغاز به صورت مخفیانه به درس مشغول شد و سپس با کسب رضایت آنان راهی حوزه تهران شد و از آن جا به اصفهان رفت و در آن شهر از محفل درس استادی چون سید اسدالله اصفهانی استفاده کرد.
وی پس از استفاده از کلاس های درس علمای اصفهان خود را آماده رفتن به حوزه علمیه نجف اشرف کرد تا از اساتید ارزشمند این حوزه بهره مند شود.
در نجف اساتید بزرگی همچون شیخ محمد حسن نجفی معروف به صاحب جواهر و شیح حسن کاشف الغطا و شیخ مشکور حولاوی نجفی در انتظار شاگرد بودند که تنها چند سال بعد تبدیل به مشهورترین عالم تهرانی شد.
ملا علی کنی همزمان با حضور در حوزه علمیه نجف راه به حوزه علمیه کربلا نیز که در آن دوران دارای مکتبی علمی بود، در پیش گرفت و در جوار آستان مقدس حضرت امام حسین علیه السلام از محضر دو استاد برجستهای چون شریف العلماء مازندرانی و سید ابراهیم قزوینی معروف به صاحب ضوابط کسب فیض کرد و دوره عالی فقه و اصول را گذراند.
آقای طباطبایی حائری هم حجره ای ملا علی کنی از دوران سخت تحصیل چنین یاد میکند: «در ایام طلبگی که به نجف اشرف آمده بودم من و آقای شیخ عبدالحسین شیخ العراقین و آخوند ملا علی کنی در یک حجره از مدارس حوزه علمیه در نهایت فقر و فاقه بسر میبردیم و فقیرتر از همه حاجی کنی بود که هر هفته یک شب به مسجد سهله میرفت و از گوشه و کنار مسجد ـ بدون این که کسی بفهمد ـ نان خشک جمع میکرد و به مدرسه میآورد و گذران هفته را از آن ها میکرد!
حاج شیخ علی کنی در سفری که به مکه مکرمه و مدینه منوره انجام داد در راه بازگشت، به همراه میرزا محمدحسن شیرازی (میرزای بزرگ) به سوی شام آمده، تا بارگاه حضرت زینب علیهاالسلام را زیارت کند و آن دو وقتی به حرم مطهر وارد شده از غربت آن مکان بسیار متأثر شدند، زیرا گرد و غبار زیادی بر آستان مبارک و اطراف ضریح نشسته بود.
به سرعت دست بکار شده، به نظافت آن جا پرداختند و با گوشه عبای خویش خاک و خاشاک را از حرم و ضریح مطهر زدودند و آن جا را تمیز کردند.
یکی از دوستان نزدیک ملا علی کنی پیرامون زهد و دوری از زخارف و دلبستگیهای دنیا که در زندگی شیخ انصاری به چشم میخورد، چنین میگوید: «حدود بیست سال در کربلا با او دوست و معاصر بودم. اثاثیهای جز یک عمامه نداشت که آن را شب های تابستان فرش خویش قرار میداد و هنگامی که از محل سکونت بیرون میرفت آن را عمامه سر خویش میکرد»
حکایاتی عجیب از زندگی ملاعلی/ کسی که ناصرالدین شاه از او وحشت داشت
بسیاری از مورخان تاریخ معاصر ایران بر این نکته اعتراف دارند که ناصرالدین شاه قاجار از عظمت و نفوذ آیت الله کنی فوق العاده بیم و ملاحظه داشت و این امر حاکی از قدرت معنوی، نفوذ کلام، پیوند با مردم و شجاعت آن مرجع دینی است. عالمی که با تحقیر و شکستن قدرت پوشالی کارگزاران ظالم، سایه حمایت خویش را بر مردم ضعیف گسترده بود. در این مقال به نمونههای درخشانی از شجاعت و غیرت دینی او اشاره میکنیم:
میرزا محمدمهدی لکهنوی مینویسد: «اینک حکم محکم ایشان مشابهت دارد. از سلطان و شاهزادگان و امرا کسی را جرأت آن نیست که بیاذن ایشان اقدام بر تکلم نماید و یا بیمشورت ایشان اجرای مطلبی بنماید. امرای عصر حتی ناصرالدین شاه قاجار از وی خائف میبودند و شاه مذکور مکرر به خانهاش به جهت ملاقات میآمد».[18]
نوشتهاند: «روزی ناصرالدین شاه به منظور شکار، به همراه اطرافیانش از دروازه شهر خارج شد. هنوز مسافتی را طی نکرده بود که از دور نگاهی به پایتخت کرد و در فکر فرورفت. پس از آن بیدرنگ از شکار منصرف شد و به تهران بازگشت. یکی از درباریان سبب انصراف شاه را از شکار جویا شد. شاه در پاسخ گفت: چون از دروازه بیرون رفتم، نگاهم به شهر و دروازه افتاد، این فکر در نظرم آمد که اگر حاجی ملا علی کنی امر نماید درِ این دروازه را بر روی من ببندند و باز نکنند، من چه خواهم کرد! از این رو ترس و وحشت مرا فراگرفت و گفتم برگشتن بهتر است»
کردار مغایر با دین و همکاری ذلت آور با بیگانگانی چون روس و انگلیس از شاه چهره کریه و خائنی ساخته بود؛ بدان حد که حاجی درباره او میگفت: «او ناصرالدین شاه (یاری کننده دین) نیست، بلکه ناصرالکفر است»
روزی شاه از ملا علی میپرسد بر اساس حدیث «علماء امتی افضل من انبیاء بنی اسرائیل» «علمای امت من از پیامبران بنی اسرائیل برترند) شما باید لااقل همان کارهایی را بکنید که آن پیامبران میکردند. مثلاً آیا شما میتوانید مانند حضرت موسی عصایی را اژدها کنید؟! حاجی بدون تأمل و درنگ در پاسخ میگوید: آری، اگر شما ادعای خدایی کنید ما هم عصا را اژدها خواهیم کرد!؟
همچنین نقل کرده اند روزی نایب السلطنه، کامران میرزا پسر ناصرالدین شاه و وزیر جنگ و حاکم تهران برای انجام کاری در منزل حاج ملا علی کنی حضور یافت. در ضمن صحبت، حاجی با عذرخواهی فرمود: «خیلی ببخشید، من پایم درد میکند و ناچارم آن را دراز کنم!» کامران میرزا که مردی خودخواه و خودپسند بود، احساس کرد ملا علی کنی قصد بیاحترامی به او را دارد و برای این که تلافی کرده باشد، گفت: اتفاقاً بنده هم پایم درد میکند و اجازه میخواهم آن را دراز کنم!
آیت الله کنی با فراست و هوشیاری تمام متوجه منظور نایب السلطنه شد و برای آن که او را خوب ادب کرده باشد فرمود: «من اگر ناچارم پایم را دراز کنم، علتش این است که دستم را کوتاه کردهام، ولی فکر نمیکنم شما در وضعی باشید که لازم باشد پایتان را دراز کنید»
مزار ملا علی کنی در حرم عبدالعظیم حسنی واقع در شهر ری تهران
نظر سفیر آمریکا درباره ملا علی/ «اگر شیخ بخواهد همه مارا می کشند!»
آیت ملا علی الله کنی در قلب همه جای داشت. علاقه و محبت درونی مردم به این پیشوای سترگ در تمام حالات هویدا بود.
ساموئل گرین ویلر بنجامین (نخستین سفیر آمریکا در ایران) در خاطرات خود چنین مینویسد: «بزرگترین مجتهدی حالیه که به منزله رئیس عدالتخانه حالیه ممالک فرنگ است حاجی ملا علی کنی است. حاجی ملا علی شخص مسنی است و ظاهراً مایل به تجمل نیست بلکه میل به سادگی زیاد دارد.»
سفیر وقت آمریکا ادامه می دهد: «اگر چه املاک او زیاد است مع هذا نمیخواهد جلال و ظاهر سازی به خرج دهد. وقتی در کوچهای راه میرود بر قاطر سفیدی سوار میشود و فقط یک نفر نوکر دارد، اما جمعیت از هر طرف کوچه به جلوِ او ازدحام میکنند مثل این که وجودی ملکوتی است. اگر یک کلمه بگوید میتواند اعلیحضرت را از سلطنت خلع کند. سربازهایی که در سفارت ممالک متحده آمریکا قراول میکشیدند به من گفتند که اگر چه ما برای حفظ وجود شما اینجا فرستاده شدهایم، اما اگر حاجی ملا علی امر کند همه شما را میکشیم»
مبارزه با امتیاز استعماری/ نامه ای که «رویتر» را بیچاره کرد
در هیجدهم جمادی الثانی 1289 ق قراردادی میان ناصرالدین شاه و نماینده بارون ژولیوس دورویتر ـ سرمایه دار انگلیسی ـ به امضا رسید که در صورت اجرا تسلط کامل اقتصادی و به دنبال آن تسلط سیاسی انگلستان بر سرتاسر ایران برقرار میشد. این امتیاز که کشور را در اندک زمانی تحت استعمار بریتانیا قرار میداد، از نمونههای فوق العادهای بود که میتوان آن را کودتای اقتصادی نامی.
کارگردان اصلی و بانیان پشت پرده در اعطای امتیاز، دو روشنفکر بیخردی بودند که به موجب غرب باوری و مطامع شخصی خویش، کشور را به سراشیبی هلاکت و سقوط کشاندند. این دو خائن میرزا حسن خان سپهسالار (مشیرالدوله) و میرزا ملکم خان ناظم الدوله بودند که با اخذ رشوه کلان، زمینه اعطای تمام ثروت و منابع طبیعی و اقتصادی کشور را به یک سرمایهدار خارجی فراهم کردند.
به موجب این قرارداد امضا شده، تأسیس راه آهن از دریای خزر تا خلیج فارس علاوه بر حق تصرف کلیه زمین های واقع در مسیر، دایر کردن راه آهن شهری، بهرهبرداری از همه معادن، از جمله زغال سنگ، نفت و آهن و سُرب، بهرهبرداری از جنگل های ملی در سراسر مملکت و وصول انحصاری حقوق گمرکی و به طور خلاصه کلیه منابع ثروت ملی ایران به رویتر واگذار شد.
«لرد کرزن» این امتیاز را چنین توصیف میکند: «...موقعی که متن این قرارداد منتشر گردید، نفس اروپا از حیرت بند آمد، زیرا تا آخر تاریخ در صحنه معاملات بین المللی چنین امری سابقه نداشت که پادشاهی تمام ثروت های زمینی، زیرزمینی و کلیه منابع طبیعی و پولی و اقتصادی کشورش را بدین سان مفت و دربست در اختیار یک سرمایهدار خارجی گذاشته باشد»
«لس یر» سیاستمدار فرانسوی مینویسد: «برای شاه جز هوا چیزی باقی نگذاشتهاند!» از سویی دیگر، سران روسیه تزاری با خشم و نفرت از امضای این قرارداد، از این که از قافله امتیازگیران عقب مانده بودند، به شدت اعتراض کردند.
حاج ملا علی کنی با رهبری مبارزه علیه امتیاز رویتر، افکار عمومی مردم را در جهت لغو امتیاز هدایت کرد. نامه اعتراض آمیز و کوبنده او به شاه، سند زنده تیزبینی و آگاهی آن مرجع شیعه بوده و قدرت تشخیص و توانایی درک مسائل پیچیده سیاسی او را بر همگان روشن میسازد.
نفوذ کلام و اقتدار مردمی حاجی کنی، خیزش و حرکت مردم پایتخت را به دنبال داشت. سیل خروشان ملت، آماده عمل به دستور مرجع شجاع خویش شدند و برای انجام تکلیف از هیچ گونه جانفشانی و مجاهدت دریغ نورزیدند. لغو امتیاز و برکناری محمدحسین خان سپهسالار از صدراعظمی دو خواستهای بود که علما و مردم بر آن اصرار داشتند؛ بدان حد که پس از بازگشت ناصرالدین شاه از سفر اروپا و به محض پیاده شدن از کشتی و ورود به بندر انزلی، استقبال کنندگان درباری، بیداری و خیزش مردم به رهبری روحانیون را گزارش داده، به او فهماندند که اگر صدراعظم همراه شما وارد تهران شود، شورش عظیمی در پایتخت برپا خواهد شد.
به این سبب شاه در مرحله نخست سپهسالار را از مقام صدراعظمی عزل کرد و او را در رشت قرار داد و خود رهسپار تهران گردید و سپس در دهه آخر رمضان 1290 ق بطلان قرارداد به طور رسمی اعلان شد و سرانجام تلاش عالمانی چون ملا علی کنی و حمایت و حضور مردم وظیفه شناس جامه عمل پوشید و ورقی زرین بر تاریخ پرافتخار مرجعیت شیعه و پیوند امت با روحانیت افزوده شد و اقتدار علمای متعهد را عیان ساخت.
آثار علمی و اخلاق ماندگار ملا علی کنی
این عالم بزرگ به عنوان یکی از قطب های علمی مرجعیت شیعه شناخته می شد که همواره جایگاه علمی رفیع وی مورد توجه دیگر علما قرار داشت.
از جمله کتاب های به یادگار مانده از ملا علی کنی عبارت است از:
ارشاد الأمّه، ایضاح المشتبهات، تحقیق الدلائل فی شرح تلخیص المسائل (شامل مباحث مستقلی چون کتاب البیع، کتاب الخیارات، کتاب القضاء و کتاب الشهادات کتاب الطهاره و کتاب الصلاه)، تلخیص المسائل، توضیح المقال فی علم الدرایه والرجال، حاشیه بر قواعد، رسالهای در استصحاب، رسالهای در اوامر و نواهی، رسالهای در مفاهیم و مواعظ حسنه.
اما در این میان، اشتغال به مباحث علمی و سیاسی هیچگاه آن عالم وارسته را از رسیدگی به امور مردم دور نکرد.
رسیدگی به ضعیفان، دستگیری از مستمندان و تلاش در پی رفع گرفتاری نیازمندان از صفات بارز ملاعلی کنی بود. او چون پدری دلسوز، بسیاری از یتیمان درمانده را تحت تکفل قرار داده و برای گذران زندگی آنان مقرری مناسبی در نظر گرفته بود و همچنین برای حل مشکل بیمارانی که بنیه مالی ضعیفی داشتند، مکان هایی را به منظور پرداخت پول داروها در نظر گرفته بود تا آنان با دریافت مبلغ آن، به درمان خود اقدام کنند.
ساخت آب انبار و کاروانسرا به منظور رفاه و آسایش قافلهها ـ چون کاروانسرایی در خاتون آباد ـ نیز از خدمات عمومی و عام المنفعه حاجی بود. مُهر آیت الله کنی سند اعتبار اسناد بشمار میرفت. معامله کنندگان برای معتبر ساختن کاغذ و سند معامله خویش به در خانه او رفته، سند خود را با مُهر مبارکش اعتبار میبخشیدند.
درگذشت و آرام گرفتن در جوار عبدالعظیم حسنی
این مرجع وارسته، فقیه دلیر و همراز محرومان در بامداد روز پنجشنبه 27 محرم 1306 ق به دیار باقی شتافت و دنیای فانی را وداع گفت. تهرانی های مؤمن در روز یکشنبه اول صفر 1306 پیکر مطهر او را تشییع نمودند و تابوت پرنور او را تا مدفنش در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی در شهر ری بر دوش گذاشته، با او وداع کردند.
پس از آن نیز مردم مسلمان ایران بخصوص اهالی تهران در غم رحلت پیشوای خویش سه روز به عزاداری و نوحه سرایی پرداختند.
بنابر این گزارش، با بررسی گوشه ای از خدمات ارزنده آیت الله ملا علی کنی به ایران و اسلام می توان فهمید که چرا آرزوی قلبی آیت الله دیگری از وادی کن این بود که در کنار او آرام گیرد.
بدون شک خدمات آیت الله محمد رضا مهدونی کنی نیز مانند ملا علی کنی در تاریخ انقلاب اسلامی و ایران ماندگار خواهد شد.
منبع:فارس