به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس از کرمان، روایت سردار پوریانی از فرماندهان لشکر 41 ثارالله در عملیات کربلای 5 از این عملیات را در ادامه میخوانیم:
خوب بیاد دارم با شدت گرفتن حجم آتش و افزایش استفاده از گلولههای توپ فسفری در بعد از ظهر، قرائن و شواهد نشان از حمله گسترده دشمن داشت. التهاب و هیجان در بین بچهها بخصوص گردان 409و405 باقر العلوم(ع) که بیشتر آنها بچههای زابلی و بلوچ بودند، دیده میشد. شرایط خط درمحل کانال زوجی لحظه به لحظه پرتنشتر و ملتهبتر میشد. فرمانده گردان برادر فارسی به همراه بیسیمچی خود به سنگر من آمدند. سعی کرد شرایط سخت موجود در خط را برای من تشریح کند و خواست که مطالب را به مرکز فرماندهی جنگ انتقال دهم. تلاش کردم و به او آرامش داده و وضعیت حساسمان را به او یادآوری کنم. به او گفتم که میدانی چرا باید مقاومت کنیم؟ چرا باید برای حفظ موقعیت هر بهایی را بپردازیم؟ بیتردید پاسخ داد: در این نقطه ما وارد خاک عراق شدیم و به لحاظ استراتژیک باید موقعیت خود را تثبیت کنیم. به او اطمینان دادم همه مسئولین از اوضاع ما مطلعند به مقاومت ما امید بستهاند. برادر فارسی لحظهای بعد برای ملحق شدن به رزمندگان مستقر در خط سنگر را ترک کرد در حالی که بارها مصممتر مینمود. هوا رو به تاریکی میرفت و حجم گلولهها به حد غیر قابل وصفی رسیده بود. در آن هنگام از ذهنم خطور کرد که شاید دشمن در اندیشه حمله در هنگام شب باشد لذا بی درنگ مواردی برای آمادگی و هوشیاری بچهها متذکر شدم.
آغاز پاتک دشمن
شرایط بسیار سخت شده بود. حتی امکان ایاب و ذهاب در خط وجود نداشت. چنانکه در آن شرایط تنها یکی دو دستگاه نفربر میآمدند و آذوقه مهمات میآوردند و شهدا و مجروحین را زیر آتش به عقب منتقل میکردند. در امتداد خطی که مستقر بودیم دو گروهان از گردانهای تیپ فتح یاسوج تا نزدیکی پلهای دو قلو (کانال زوجی) استقرار داشتند. مسئوولیت خط با لشکر ثارالله بود در عین حال به بچههای یاسوج نیز آماده باش دادیم. به خاطر حجم سنگین آتش تلفات، بیش از حد معمول شده بود و تنها آن شب دو خمپاره 60 به سنگر فرماندهی اصابت کرد و تعدادی از بچهها مجروح شدند. آن شب به سپیده نزدیک میشد و لحظه به لحظه آتش سنگینتر.
سرانجام قبل از طلوع خورشید پاتک دشمن آغاز شد. به منظور کسب اطلاعات پیکهای خود، برادر شهید یوسف الهی را به سمت بچههای یاسوج و برادر عسکری را به سمت بچههای زابل فرستادم و خود نیز سراسر خط را بازدید کردم و در اثر حجم سنگین آتش و شدت گرفتن تلفات، بچهها مجبور به ترک سنگرها و قطع مقاومت شده بودند. با هر شرایطی بچهها را متمرکز کردیم و موفق شدیم خط را باز پس بگیریم ولی دشمن دست بردار نبود و اراده و تمرکز عجیبی برای باز پس گرفتن منطقه داشت، لذا حمله گستردهای را مجدداً آغاز نمود.
دستور حاج قاسم سلیمانی برای مقاومت
وضعیت استقرار یگانها به گونهای بود که از سمت چپ و راست و مستقیم زیر دید مستقیم و تیر آنها قرار داشتیم. علیرغم آن که از نظر اصول نظامی هیچگونه منطقی برای دفاع و مقاومت وجود نداشت، اما برای در گیر نگاه داشتن دشمن، بچهها با نیروی ایمان فراتر از تمامی توجیهات نظامی و اصول دفاعی عمل میکردند. چرا که حداقل نتیجه مقاومت، فرصتی بود که پیشروی نیروها را در سایر مناطق عملیاتی میسر مینمود. تلفات خودی افزایش یافته بود. منطقه با خون پاکترین و شریف ترین انسانهای روی زمین به رنگ قرمز درآمده بود و پیکر آنها در کنار هم و در حاشیه کانال زوجی منظره عجیبی را به تصویر میکشید.