خاطرات - صفحه 30

خاطرات
خاطرات جبهه و جنگ(24)

ماجرای شهیدی که در کربلا دفن شد

توی جبهه جنوب مشغول نبرد با ایران بودیم که دژبانی من رو خواست. فرمانده مان با دیدن من خبر کشته شدن پسرم رو بهم داد.خیلی ناراحت شدم. رفتم سردخانه ، کارت و پلاکش رو تحویل گرفتم....
کد خبر: ۴۴۷۱۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۱/۲۵

دبیر شورای عالی گسترش ارزش‌های ماندگار انتظامی ناجا به دفاع پرس خبر داد

ثبت خاطرات جنگ 3800 نفر از کارکنان ناجا

دبیر شورای عالی گسترش ارزش های ماندگار انتظامی و دفاع مقدس ناجا از فراخوان 28 فرمانده رده اول ناجا برای ثبت خاطرات جنگ خبر داد و گفت: تا کنون از بدنه ناجا و افرادی که از نیروی انتظامی در جنگ حضور داشته اند 3800 خاطره جمع آوری شده است.
کد خبر: ۴۴۶۸۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۱/۲۵

خاطرات جبهه و جنگ(23)

عجب عتیقه‌هایی هستند این امدادگرا

بار اولم بود که مجروح می‌شدم و زیاد بی‌تابی می‌کردم.
کد خبر: ۴۴۵۹۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۱/۲۴

می دانستم دوباره بر می گردی کربلا

خاطره ای از شهید فاطمه گرجی نیان به روایت دختر شهید
کد خبر: ۴۴۵۹۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۱/۲۴

خاطرات جبهه و جنگ(22)

شهیدی که به خاطر شهید نشدنش گریه میکرد

در بیمارستان صحرایی یک پزشک ترک آذری بود حدود چهل سال داشت ....
کد خبر: ۴۴۵۰۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۱/۲۴

فرمانده گردان فاطمیون و خاطرات ش

از وضوخونه که برمیگشتیم به حاجی گفتم : حاجی ما حدود یه ماه رفتیم دوره ی فشرده ی فرماندهی و بعدش من ده بیست روزه تو منطقه دارم شناسایی میکنم و کلیه ی جزییات رو میدونم..
کد خبر: ۴۴۵۳۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۱/۲۳

خاطرات جبهه و جنگ(21)

شهیدی که در هر صورت شرمنده ی خانواده اش بود

دستشو کشیدم و از آشپزخانه بیرونش کردم ولی باز راضی نشد. یه پارچه بست به کمرش و شروع کرد به شستنِ ظرف ها...
کد خبر: ۴۴۴۵۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۱/۲۳

خاطرات رهبر انقلاب از شهید سپهبد صیاد شیرازی

شاید امروز بعضی خیال کنند - که عملیاتی مثل عملیات بیت‌المقدّس، فقط یک هجوم انبوه انسانی بود! اینها سخت در اشتباهند. هیچ امواج انسانی، بدون فرماندهیِ قادرِ قاطعِ هوشیار، نمی‌تواند هیچ عملی انجام دهد.
کد خبر: ۴۴۳۸۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۱/۲۲

سفره عقد متفاوت این عروس!

سفره عقدمان با همه سفره ها فرق داشت! به جای آینه شمعدان، تفسیر المیزان را دور تا دور سفره چیده بودیم!...
کد خبر: ۴۴۲۹۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۱/۱۹

خاطرات جبهه و جنگ(20)

همین قدر که شوهرم منو درک می کنه، برام کافیه...

یه شب بارونی بود و فرداش حمید امتحان داشت. رفتم تو حیاط و شروع کردم به شستن لباس ها و ظرف ها. همین طور که داشتم لباس می شستم دیدم حمید اومده پشت سرم وایساده؛ گفتم: «اینجا چیکار می کنی؟...»
کد خبر: ۴۴۱۱۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۱/۱۷

حرکت عجیب پروفسور سمیعی در مقابل جانباز نابینا!

پنج شیش سال پیش، خانم رضا دچار درد و مشکل عجیبی شد. وقتی به بیمارستان مراجعه کرد، جواب معاینات و آزمایش پزشکان خیلی بد بود...
کد خبر: ۴۴۱۰۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۱/۱۷

خاطرات جبهه و جنگ(19)

وقتی در سنگر جبهه حرف از «آرزو» بود+عکس

یکی از دوستان ماجرا را برای حضرت آیت الله بهاء الدینی تعریف کرد ایشان چنان گریستند که قطرات اشک از محاسنش می چکید
کد خبر: ۴۴۰۰۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۱/۱۶

خاطرات جبهه و جنگ(18)

اینجا خاک منه، تو بگو اینجا چه کار میکنی؟

اسیر شده بود 15 سال بیشتر نداشت، حتی مویی هم در صورتش نبود....
کد خبر: ۴۳۳۷۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۲/۲۴

لحظه های دلواپسی کنار آب های هور

دارم چشمان مرگ را می بینم. چشمان مرگ از ترشح خون بچه ها سرخ شده است. دژ پر شده از پیکرهای پاره‌پاره‌ی رزمندگان و حوضچه‌های خون کوچک و بزرگ که در کناره آب های هور جلوه‌نمایی می‌کنند و تابلویی زیبا از شاهکار خلقت را به نمایش گذارده اند.
کد خبر: ۴۳۲۹۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۲/۲۳

شهیده ی مرفهی که دوست داشت مثل بقیه مردم زندگی کند

بهش گفتم: «چرا یه طور لباس نمی پوشی که در شان و موقعیت اجتماعیت باشه؟ یه کم بیشتر خرج خودت کن. چرا همش لباسای ساده و ارزون می پوشی؟ تو که وضعت خوبه».
کد خبر: ۴۳۰۸۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۲/۲۰

خاطرات جبهه و جنگ(17)

هندوانه‌ای با طعم فلفل

حسابی که دهانش سوخت، مهدی بلند زد زیر خنده و گفت: شیرین بود؟!
کد خبر: ۴۳۰۶۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۲/۲۰

خاطرات جبهه و جنگ(16)

کی با حسین کار داشت؟

یک قناسه چی ایرانی که به زبان عربی مسلط بود اشک عراقی ها را درآورده بود. با سلاح دوربین دار مخصوصش چند ده متری خط عراقی ها کمین کرده بود و شده بود عذاب عراقی ها. او چه می کرد؟....
کد خبر: ۴۲۹۶۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۲/۱۹

خاطرات جبهه و جنگ(15)

دوست دارم مفقــــود الاثــــر باشم ...

می گفت:" دوست دارم مفقودالاثر باشم، این آرزوی قلبی من است.آخر در مقابل خانواده هایی که جوانانشان به شهادت رسیدند، ولی نشانی از آنان نیست، شرمنده ام".
کد خبر: ۴۲۷۷۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۲/۱۸

خاطرات جبهه و جنگ(14)

آش باجایش!پلوبدون دیگ که نمیشود

درمنطقه وموقعیت مایک وقت عراق زیادآتش می ریخت،خصوصاخمپاره.....
کد خبر: ۴۲۷۴۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۲/۱۷

خاطرات جبهه و جنگ(13)

یک هفته شهر ... مبهوتِ یک شهید!

همیشه روزه بود جبهه هم که می رفت با فرمانده اش قرار می گذاشت که 10 روز جابجایش نکنند تا بتواند قصد کند و روزه بگیرد.....
کد خبر: ۴۲۶۴۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۲/۱۶

پربیننده ها