راویان کاروان نور؛ مروری بر خاطرات رزمندگان نیروی زمینی ارتش

کتاب «راویان کاروان نور» مروری بر خاطرات رزمندگان نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران در هشت سال دفاع مقدس است.
کد خبر: ۱۱۱۸۵
تاریخ انتشار: ۲۱ بهمن ۱۳۹۲ - ۱۱:۲۷ - 10February 2014

راویان کاروان نور؛ مروری بر خاطرات رزمندگان نیروی زمینی ارتش

خبرگزاری دفاع مقدس: شرح ایثارگریها، رشادتها و جانفشانیهای سلحشور مردانی که با عزت، شرافت و سربلندی در راه حریت، آزادی و عقیده الهی خود آگاهانه و شجاعانه جنگیدند و جان شیرین را در طول هشت سال دفاع مقدس، همانند متاعی ناچیز در راه عشق به آرمانهای الهی و مقدس خود تقدیم کردند.

گنجینه بسیار ارزشمند تربیتی برای نظامی است که بر گرد شمع همیشه روشن ولایت، پروانهوار حلقه زده و آرزوی روشن شدن جهان تاریک کفر را، با نور جمال قطب عالم امکان، سودای زندگی خویش ساخته است.

در بخش اول کتاب آمده است:
خاطره از ماشاءالله اسماعیل امینی
پرواز پرستوها
 
پرده را کنار زدم و از پنجره اتوبوس به کوههای اطراف چشم دوختم، به یاد حدیثی از حضرت علی (ع) افتادم که فرمودهاند: «اگر کوهها بر خود بلرزند، تو همچنان استوار باش!» در آن دور دست محل تلاقی آسمان و زمین به رنگ خون بود؛ گویی که روز و شب با هم به جدال پرداختهاند.
 
هوا تاریک شده بود؛ اتوبوس همچنان خطی صاف را به سمت افق طی میکرد؛ گاهی گاهی نور ماشینهایی که از رو به رو میآمدند، چشمانم را میآزرد و رشته افکارم را میگسست. بیشتر دوستان گرم صحبت بودند، یکی – دو نفر هم بودند که همچون من در افکارم غریبشان به سر میبردند. پاسی از شب گذشته بود و بیشتر همرزمان خوابیده بودند.
 
اتوبوس همچنان دل شب را میشکافت و پیش میرفت. خسته بودم و پلکهایم بتدریج چون پردهای جلو چشمانم را گرفت...
 
در بخش دیگری از این کتاب میخوانیم:
خاطرهای از: «سرهنگ دوم پیاده سعدالله حاج مقصودی»
باران رحمت
 
موقعی که از خرمشهر به اردوگاه تاکتیکی دشت عباس منتقل شدیم، ایام عزاداری سالار شهیدان هم فرا رسیده بود. شیفتگان حسین (ع) علاوه بر انجام مراسم عزاداری، در آموزشها و تمرینهای روزانه و شبانه شرکت میکردند تا برای عملیات «محرم» آماده شوند.

هدف عملیات، آزاد و پاک سازی ارتفاعات «حمرین» در جنوب دهلران، از لوث وجود دشمن بعثی بود که مشرف بر جاده استراتژیکی دزفول در غرب کشور قرار داشت.
 
گشتیهای خودی، منطقه را کاملا شناسایی کرده بودند. ساعت هشت شب از دشت عباس به طرف کانالی که به وسیله نیروهای خودی حفاری شده بود، به راه افتادیم. کانال در میدان دید و تیر مستقیم دشمن قرار داشت و
مزدوران بعثی هم از این کانال برای دیده بانی و کمین استفاده میکردند...
 
در بخش پایانی کتاب میخوانیم:
خاطره از:
 «ستوان دوم پیاده منوچهر دهقانیان»
سه روز در اسارت

در آخرین روزهای زمستان ۶۳، دلاورمردان ما عملیات «بدر» را برای آزادسازی و کنترل «هورالعظیم» آغاز کردند. از چند روز پیش بالگردهای هوانیروز، مانوری گسترده را در مناطق جنوبی کشور به اجرا گذاشتند و من هم به عنوان خدمه پروازی یکی از بالگردها، انجام وظیفه میکردم.

روز دوم عملیات، برای پشتیبانی نیروها، به هورالعظیم اعزام شدیم؛ نزدیک به ۴۰ فروند بالگرد در آن منطقه مستقر بودند تا درصورت نیاز وارد عملیات شوند. صبح روز سوم عملیات، به بالگردهای هوانیروز ماموریت دادند تا نیروهای بسیجی و پرسنل نیروی زمینی مستقر در منطقه را، برای پشتیبانی از نیروهای عمل کننده، به پشت هورالعظیم منتقل نمایند.....

علاقهمندان برای دریافت این کتاب میتوانند با نشانی تهران، صندوق پستی ۱۷۱۴- ۱۱۳۶۵، انتشارات سازمان عقیدتی سیاسی ارتش، مکاتبه کرده و یا با تلفن ۴- ۷۸۲۲۴۲۳ -۰۲۱ و تلفکس ۳۳۳۵۸۰۴ تماس بگیرند.
نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار