به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس، «علی هادوی» از پرستاران بیمارستان بقیه الله است که در سالهای جنگ به عنوان رزمنده و پزشک در مناطق جنوب، غرب و عملیاتهای کربلای ۴ و ۵ شرکت داشته است. هادوی که جانباز شیمیایی نیز هست و جراحتی از دوران جنگ تحمیلی بر پای وی بر جای مانده است، سالهاست به عنوان پرستار بخش قلب بیمارستان بقیه الله به بیماران خدمت میکند. متن گفتوگوی این جانباز را با خبرگزاری دفاع مقدس در ادامه میخوانید.
علی هادوی درباره نحوه حضور خود به جبهه های جنگ اظهار داشت: از اردیبهشت سال ۵۹ که عملیات آزادی سنندج و بحث گروهکها شکل گرفت، به جبهه رفتم. دوم اردیبهشت برای عملیات آزادی سنندج به غرب اعزام شده و توانستیم شهر سنندج را که در آن زمان در دست کومله و گروهک های منافقین بود، آزاد کنیم که در نهایت مسیر مسجد شریف آباد را که منطقهای سوق الجیشی بود نیز تصرف کردیم.
وی ادامه داد: با وجود اینکه به عنوان رزمنده وارد جبهه شدم؛ اما کارهای پرستاری گروهان را نیز برعهده داشتم و کارهای مختلفی مانند کمکهای اولیه و بستن زخم را انجام میدادم.
هادوی بیان کرد: یکی از برادران در سنندج از ناحیه کمر تیر خورد و جایی نداشتیم تا او را برای مداوا به آنجا منتقل کنیم. محل مناسبی پیدا نکردیم و به ناچار به خانه یکی از افراد محلی رفتیم. آن رزمنده را با وجود ترسی که داشتیم، به پیرمرد و پیرزنی که در آن خانه زندگی میکردند سپردیم. فردای آن روز که می خواستیم به دیدن آن رزمنده برویم، حدس می زدیم که یا شهید شده باشد یا خانوادهای که از او نگهداری میکردند از اعضای کوموله باشند؛ ولی پیرمرد و پیرزن به خوبی از رزمنده مجروح مراقبت کرده بودند.
این پرستار دوران دفاع مقدس افزود: وضعیت بهداشت در اوایل جنگ خوب نبود. اما رفته رفته پس از حمله صدام و تصرف برخی شهرهای جنوبی، بهداری شکل گرفت که سردار فتحیان نیز مسئول بهداری شد.
وی تصریح کرد: در عملیات هایی مانند والفجر ۸ درمنطقه سلیمانیه و حلبچه، مسئول بیمارستان امام صادق(ع) شدم. در آن بیمارستان دو بهداری ویژه مجروحین جنگی و مجروحین شیمیایی حلبچه بود. حدود ۵۰ درصد از مردم حلبچه به این بیمارستان منتقل شدند و ما توانستیم با اقدامات فوق اورژانسی و هر آنچه در توان داشتیم درمانهای اولیه را انجام داده و به پشت خط منتقل کنیم.
هادوی با بیان خاطرهای از بمباران شیمیایی حلبچه گفت: پس از بمباران حلبچه کار در بیمارستان امام صادق(ع) بسیار سخت شد و صحنههای فجیعی را به چشم دیدیم. یکی از صحنههای سختی که در حلبچه شاهد آن بودم و هر بار با یادواوری آن متاثر میشوم، صحنه شیر خوردن کودکی بود که در همان جا به همراه مادرش به شهادت رسیده بود.
وی افزود: سنگینی کار بقدری بود که دیگر از حال مجروحینی که از بیمارستان به شهرستانها منتقل می شدند، خبری نداشتیم.
هادوی درباره مجروحیت خود گفت: یکبار در سنندج و بار دیگر در عملیات شکست حصر آبادان مجروح شدم که بیشترین مجروحیتم در قسمت فک و صورت بود. در عملیات والفجر ۸، کربلای ۴ و ۵ نیز که مسئول اورژانس شیمیایی بیمارستان علی ابن ابی طالب در نزدیکی آبادان بودم نیز شیمیایی شدم.