تپق های شهید در کلاس درس

یکبار با جمع بسیجی‌های اسلامشهری در کلاسش حاضر شده بودم. اسلحه m16 را تدریس می‌کرد. بعد از کلاس از من پرسید تدریسم چطور بود؟! گفتم خیلی تپق زدی؛ روان نبود. گفت من تا حالا به فارسی تدریس نکرده بودم، خیلی سخت بود!
کد خبر: ۱۹۳۲۹
تاریخ انتشار: ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۱۵:۳۱ - 18May 2014

تپق های شهید در کلاس درس

به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس به نقل از مشرق، احمد رضا بیضایی برادر شهید محمودرضا بیضایی که در دفاع از حرم بانوی مقاومت، حضرت زینب(س) به شهادت رسید، نوشت:

به زبان عربی مسلط بود و به دو لهجه عراقی و سوری آشنایی داشت. یکبار با جمع بسیجیهای اسلامشهری در کلاسش حاضر شده بودم. اسلحه m۱۶ را تدریس میکرد. بعد از کلاس از من پرسید تدریسم چطور بود؟! گفتم خیلی تپق زدی؛ روان نبود. گفت من تا حالا به فارسی تدریس نکرده بودم، خیلی سخت بود!

با بسیجیهای نهضت جهانی اسلام مدتی طولانی کار کرده بود و نه تنها اصطلاحات نظامی را به عربی میدانست بلکه عربی محاورهای را بخوبی صحبت میکرد و میفهمید.

پارسال در ایام ماه مبارک رمضان قسمتهایی از یک سریال خانوادگی را از تلویزیون الشرقیة عراق ضبط کرده بودم که یکبار وقتی به تبریز آمده بود برایش باز کردم و از او خواستم برایم ترجمه کند. دقایقی از فیلم را برایم ترجمه کرد و چند تا اصطلاح هم از عربی محلی عراقی یاد داد که آنها را به خاطر سپردهام. یکبار به او گفتم عربی محلی عراق را خیلی دوست دارم و کم و بیش میفهمم ولی عربی محلی لبنانیها را نمیفهمم و علاقهای هم به یاد گیریش ندارم.

گفت: عربی لبنانیها و سوریها «شیرین» است و بعد تعریف کرد که یکبار با تقلید لهجه آنها از ایست بازرسیشان در یکی از مناطق در سوریه براحتی گذشته است! مدتی را که در سوریه بود تسلطش به زبان عربی خیلی به کار او آمده بود. یکی از همرزمهایش برایم تعریف میکرد که محمودرضا بخاطر ارتباط گیری خوبش با مردم سوریه، اهل سنت را هم در یکی از مناطقی که کار میکرد به خدمت گرفته بود و در شناسایی استفاده میکرد.

یکبار کتابی را که برای آموزش عربی فصیح در مدارس سوریه بود برایم آورده بود که با یکی از کتابهایم معاوضه کردیم! این اواخر هم قرار بود مرا به یکی از دوستانش برای یادگیری محاورات محلی عربی معرفی کند که شهادتش این باب را بست.

نظر شما
پربیننده ها