روایت مرحوم مهدی شفیق از شهید بهشتی

با وجود تمام اختلاف نظرها؛ آیت الله مصباح و بهشتی به یکدیگر اقتدا می کردند

دکتر بهشتی و آقای مصباح با کمال احترام با هم به بحث های جدی می پرداختند و با اینکه اختلاف نظرهای زیادی در این قضیه داشتند ولی با کمال آرامش و به صورت کاملا دوستانه با هم گفت‌وگو می کردند و نکته جالب توجه برای ایشان این بود که حتی هنگام وقت فریضه نماز در کمال فروتنی و تواضع به همدیگر اقتدا می‌کردند و نماز را به صورت جماعت برگزار می کردند .
کد خبر: ۲۲۶۳۶
تاریخ انتشار: ۰۸ تير ۱۳۹۳ - ۰۹:۴۷ - 29June 2014

با وجود تمام اختلاف نظرها؛ آیت الله مصباح و بهشتی به یکدیگر اقتدا می کردند

به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس؛ مرحوم مهدی شفیق از مجاهدان پیش از انقلاب اسلامی بود که پس از پیروزی انقلاب در حزب جمهوری اسلامی و بعدها حزب مؤتلفه اسلامی منشأ خدمات گستردهای بود.

 

 از ویژگی های آقای شهید بهشتی این بود که با اینکه کار سیاسی می کرد و در جلسات و تشکلهای سیاسی حضور داشت که نوعا در این جلسات ایشان مواظب بود خود و دیگران از اصول اسلام خارج نشوند. مثلا توجه داشت در این جلسات غیبت کسی نشود و اجازه نمی داد بحث درباره موضوعات و مطالب سیاسی وارد بحث غیبت یا حتی شبهه غیبت از فرد یا افرادی بشود.

 

رای ایشان را قبول دارم

قبل از انقلاب بعضی از دوستان که در امور اقتصادی با هم شریک بودند با یکدیگر اختلافهای شدیدی پیدا میکردند که کار برای دو طرف مشکل  و سخت میشد. در این گونه مواقع شاهد بودم به آقای بهشتی رجوع میکردند و می دانستند ایشان به دقت مسئله آنها را بررسی و براساس ضابطه رای منصفانه ای هم می دهد لذا با اینکه در مواردی رای به نفع یکی از آنها داده نمیشد اما قضاوت آقای بهشتی را قبول داشتند، رای و نظر او را می پذیرفتند و می گفتند چون آقای بهشتی گفته است قبول داریم.

 

در رشته های مختلف صاحب نظر بود

در جلسات قبل از انقلاب شاهد بودم آقای بهشتی در بحثهایی که با افراد مختلف مانند اساتید دانشگاه، دانشجویان، معلمان، بازاریان در زمینه های مختلف اقتصادی، اجتماعی، سیاسی می کرد صاحب نظر بود و اطلاعات وسیع ایشان در زمینه های مختلف باعث تعجب افراد می شد. مثلا یک بار به نحوه نگهداری مواد غذایی در فریزر و تشخیص مواد فاسد زده از غیر آن نکاتی را میگفتند که اصلا در تخصص یک روحانی نبود و بیشتر به حرفهای یک متخصص بهداشت شباهت داشت.

خودت را به ساواک معرفی کن

دو روز پس از ترور حسنعلی منصور توسط فداییان اسلام ساواک قصد دستگیری مرا هم داشت و پدرم را هم  دستگیر کرد. من برای مشورت شبانه به منزل آقای بهشتی رفتم تا ببینم چه باید بکنم. روز چهارشنبه ساعت 5/10 شب بود. وقتی وارد حیاط شدم دیدم آقای بهشتی در حالی که آستین هایش را بالا زده به طرف حوض می آید تا وضو بگیرد. سلام عرض کردم پرسید هان این موقع و اینجا؟ گفتم کاری پیش آمده که خدمت رسیده ام. گفتند اتفاقا من هم تا الان گرفتار ملاقاتهای هفتگی ام بودم و تا حالا نتوانسته ام نماز بخوانم. تقید آقای بهشتی به نماز اول وقت زبانزد همه بود و جلسات عمومی چهارشنبه ها در منزلشان که از عصر شروع میشد به نماز جماعت ختم می شد ولی معلوم نشد چرا در آن روز ایشان نتوانسته بود برخلاف همیشه نماز اول وقت بخواند و به من هم علت را نگفتند. به ایشان عرض کردم ساواک دوستان ما را گرفته و می خواهد مرا هم بگیرد لذا من الان می توانم خودم را معرفی کنم و می توانم مخفی بشوم نظر شما را می خواستم ببینم چیست؟ ایشان چند لحظه تاملی کرد و گفت نه مخفی نشو، برو و خودت را به ساواک معرفی کن. با تعجب پرسیدم چرا؟ گفت چون تو از این لحظه به بعد دیگر به درد نمی خوری و لو رفته ای چون هر لحظه تحت تعقیب ساواک هستی دیگر کاری از دستت برنمی آید چون همه اش در فکر این هستی که ساواک تو را نبیند و دستگیر نکند و کار وکسب و وضعیت آرامش خانواده تو از بین می رود و احتمالا در نهایت هم تورا می گیرند.

لذا بهتر است خودت با این قضیه برخورد کنی. بعد فرمود تو از علی اکبر امام حسین (ع) عزیزتر و بهتر نیستی  و آنها هم از یزید بدتر نیستند!من هم این استدلال به دلم نشست و رفتم کارهایم را کردم و روز بعد خودم را به ساواک معرفی کردم. گفتار آقای بهشتی چنان بر من اثر کرد و ترس از دستگیری را در دلم ریخت که نزدیک به دو سال که تحت شکنجه و در زندان بودم مقاومتم به گونه ای بود که انگار نه انگار برای من اتفاقی افتاده است.

 

دیدار در اصفهان

روزی شهید بهشتی به بنده گفت که فلانی فردا صبح برای سفر به اصفهان آماده باش ، باید به اتفاق آقای مصباح به اصفهان برویم . فردا صبح به اتفاق شهید بهشتی و آیت الله مصباح یزدی به یکی از باغات اطراف اصفهان که ظاهرا متعلق به یکی از نزدیکان شهید بهشتی بود ، رفتیم . ظاهرا آقای بهشتی وقتی با آقای مصباح بر سر دکتر شریعتی اختلاف نظر پیدا می کنند خواسته بودند با این کار در جلسه دوستانه ای اختلافات حل و فصل شود به این جهت این مسافرت را ترتیب دادند . در آن چند روز که ما به اتفاق در اصفهان بودیم ، دکتر بهشتی و آقای مصباح با کمال احترام با هم به بحث های جدی می پرداختند و با اینکه اختلاف نظرهای زیادی در این قضیه داشتند ولی با کمال آرامش و به صورت کاملا دوستانه با هم گفتوگو می کردند و نکته جالب توجه برای ایشان این بود که حتی هنگام وقت فریضه نماز در کمال فروتنی و تواضع به همدیگر اقتدا میکردند و نماز را به صورت جماعت برگزار می کردند . شاید برداشت درست از این اتفاق این باشد که این دو بزرگوار با اینکه با هم اختلاف نظر داشتند ولی در عدالت دیگری شک نداشتند.

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار