گفت‌وگو با حسین مهدیان

همه می‌دانستند بعد از امام، شهید بهشتی نفر اول است

بهشتی گفت: «با صحبتی که با مهندس بازرگان داشتم، دانستم که آنها مواضعی مخالف با مواضع امام دارند. آقای بازرگان عقیده دارد به دلیل حمایت امریکا از رژیم شاه، بهتر است او از سلطنت کنار نرود. البته ایشان این حرف را از سر دلسوزی می زند، اما آقای سنجابی صداقت ندارد.»
کد خبر: ۲۲۸۳۱
تاریخ انتشار: ۱۰ تير ۱۳۹۳ - ۱۱:۰۳ - 01July 2014

همه می‌دانستند بعد از امام، شهید بهشتی نفر اول است

به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس؛ حاج حسین مهدیان در میان بزرگان انقلاب اسلامی به عنوان چهرهای فرهنگی شناخته میشود. او به سبب فعالیتهای گسترده فرهنگی پیش از پیروزی انقلاب روابط نزدیک با آیتالله شهید بهشتی داشته است. بخشی از خاطرات حسین مهدیان را در گفتوگوی پیشرو میخوانید.

 

   چگونه با شهید بهشتی آشنا شدید؟

وارد شدن به جریانهای انقلابی را از سالی که امام خمینی مخالفت خود را با انجمنهای ایالتی و ولایتی اعلام کرده بودند، از طریق شهید  صادق امانی و با وارد شدن به جلساتی که به شکل سیار در منازل برای آموزش نیروهای مبارز تشکیل می شد، آغاز کردم. در این جلسات بود که با شهید بهشتی آشنا شدم. بنا به تصمیم ایشان جلسه خصوصیتری و با حضور خانوادههای مبارزین تشکیل می شد، زیرا ایشان در نظر داشتند همسران مبارزین هم در جلسات شرکت و به مسائل سیاسی آگاهی پیدا کنند تا بتوانند همسنگر و همراه همسرانشان باشند؛ بنابراین یکی از نزدیکان ایشان باغی در کمال آباد کرج خرید و قرار شد جلسات در آنجا برگزار شود و هر جمعه گروهی از انقلابیون از جمله شهید باهنر، آقایان انوری، عسکری و هاشمی رفسنجانی و شهید رجایی به همراه خانواده هایشان به آنجا می رفتند و گفتوگو میکردند. در این جلسات بحثهای سیاسی مطرح و برای مبارزه برنامهریزی می شد که در مسیر نهضت بسیار مؤثر بودند. جلسات جامعه روحانیت مبارز نیز بعد از انقلاب در این باغ برگزار می شد و آخرین جلسه آن قبل از فاجعه هفتم تیر برگزار شد. در این باغ حتی برای بچهها نیز وسایل تفریحی وجود داشت و از لحاظ تشکیلاتی و تربیتی جلسات بسیار مفیدی بود.

   قبل از انقلاب، با توجه به اینکه شهید بهشتی روحانی بودند و تدوین کتاب های درسی، به سختی برایشان مهیا میشد، چگونه توانستند این کار را به عهده بگیرند؟

شهید بهشتی مدتها بود که چنین قصدی داشتند، اما در رسیدن به این موقعیت موفق نمیشدند. این تلاشها ادامه داشت تا زمانی که آقای برقعی که با وزیر آموزش و پرورش وقت رابطه داشت، توانست رژیم را قانع کند که این عمل به ضرر رژیم تمام نخواهد شد و قرار شد فقط یکسری نکات اخلاقی و دینی در کتابهای دینی مطرح شود. روزی من و شهید باهنر در مرکز نشر فرهنگ اسلامی نشسته بودیم که شهید بهشتی آمدند و گفتند: «مژده بدهید که 10 میلیون مخاطب پیدا کردم.» در آن زمان کشور حدود 10 میلیون دانشآموز داشت و شهید بهشتی که همواره به فکر آموزش نسل جوان بودند، با ذکاوت و تیزهوشیای که داشتند توانستند باورهای صحیح دینی را در قالب آن کتابها در بین  دانشآموزان نفوذ و بدین وسیله زمینه فکری انقلاب را در ذهن دانشآموزان پرورش دهند. شهید بهشتی معتقد بودند برای اصلاح جامعه باید از نسل جوان شروع کرد و هیچ اقدامی نمی تواند به اندازه فعالیت در آموزش و پرورش مؤثر باشد.

   شما عضو هیأت امنای مدرسه  رفاه بودید. درباره نحوه تأسیس این مدرسه و تأثیر آن در مبازرات توضیح دهید.

مدرسه رفاه توسط شهید بهشتی و عده دیگری از مبارزین تأسیس شد و هدف از تأسیس آن، فعالیتهای سیاسی در پوشش امور آموزشی بود. افرادی چون شهید باهنر، شهید رجایی، آقای هاشمی رفسنجانی و من از اعضای هیأت امنای آن بودیم. دانشآموزان این مدرسه،   اغلب فرزندان افراد مبارز و متدین بودند، بنابراین اکثر اولیا و مربیان این مدرسه با هم همفکری داشتند. در این مدرسه ارائه خدمات به نحوی صورت می گرفت که بارها به عنوان مدرسه نمونه انتخاب شد. شبهای دوشنبه هم جلسه اولیا و مربیان در آن برگزار می شد. کمکم ساواک به مبارزاتی بودن اهداف این مدرسه پی برد و اغلب مدیران و دانشآموزان این مدرسه را دستگیر کرد و مورد بازجویی قرار داد. از ترس مأموران ساواک، جلسات هیأت امنا، مخفیانه برگزار می شد و ما اغلب جداگانه به مدرسه رفت و آمد میکردیم.

   شهید بهشتی در چه زمینه هایی با مدرسه رفاه همکاری داشتند؟

ایشان با آیندهنگری و برنامهریزی دقیقی که داشتند، برای والدین دانشآموزان جلساتی می گذاشتند و معتقد بودند که این جلسات باید تشکیل شوند تا خانوادهها هم با ما همراه شوند و آنچه در مدرسه تعلیم داده می شود، در خانه برعکس عمل نشود و هماهنگ باشیم. ایشان به دو چیز بسیار علاقه داشتند: یکی فهمیدن و دیگری در خدمت مردم بودن. ایشان یکبار به من فرمودند که عشق من فلسفه است، اما خدمت به اسلام مرا از این عشق بازداشته است. ایشان در فهم اسلام بسیار میکوشیدند و میخواستند اسلام را واقعاً آن گونه که هست درک کنند. ایشان خودشان را به قرآن و اسلام عرضه کرده بودند، نه اسلام و قرآن را به خودشان. زمانی که حتی عبور یک روحانی از کنار سینما زشت تلقی می شد، شهید بهشتی می فرمودند که اگر تشخیص داده شود حضور من در کنار سینما، به نفع اسلام است، حاضرم این کار را بکنم. ایشان در اروپا هم همین رویه را دنبال کردند، به طوری که هر جا از ایشان دعوت می شد، اعم از کلیسا و رستوران و غیره، با لباس روحانیت می رفتند و صحبت میکردند.

   از تقید ایشان نسبت به شعائر دینی نکاتی را ذکر کنید.

ایشان به نماز اول وقت بسیار اهمیت می دادند و هرگز آن را به تأخیر نمی انداختند. حتی جلسات مهم شورای انقلاب را هم در وقت نماز تعطیل می کردند و پس از انجام فریضه نماز، جلسه را ادامه می دادند.

   از نظم و دقت ایشان بگویید.

ایشان یک دفترچه کوچک جیبی داشتند و تمام ساعات و دقایق خود را برنامهریزی کرده بودند و دقیقاً بر اساس آن عمل میکردند. هر وقت کسی دیر می رسید و مثلاً ترافیک را بهانه می کرد، ایشان با آن لحن خاصشان می فرمودند: «آقا! شما باید ترافیک را هم محاسبه میکردید.»

   رفتارشان با خانواده و نیز جوانترها چگونه بود؟

ایشان همه جمعهها را به خانواده خود اختصاص داده بودند.  بارها پیش آمده بود که در روز جمعه یا تعطیل کسی می خواست برای کاری خدمت ایشان برسد، اما ایشان میگفتند که جمعهها متعلق به خانواده است. با جوانها هم بسیار با محبت برخورد می کردند، با تک تکشان دست میدادند و از حال و احوال و درسشان می پرسیدند و واقعاً آدم احساس میکرد دوستی بین آنها وجود دارد.

   برخورد ایشان هنگام بروز اختلاف چگونه بود؟

بسیار مدبرانه به اصلاح امور می پرداختند. زمانی در اداره و برنامهریزیهای حسینیه ارشاد اختلافی به وجود آمد. ایشان بلافاصله برای اصلاح اوضاع و رفع اختلاف در آنجا حاضر شدند و با کمک شهید باهنر، شهید مطهری و عدهای دیگر از آقایان جلساتی را تشکیل دادند و در 30 جلسه، اختلاف را برطرف کردند.

   با توجه به اینکه شما هم با شهید بهشتی و هم با دکتر شریعتی آشنایی داشتید، موضعگیری شهید در قبال دکتر شریعتی را تحلیل کنید.

موقعی که دکتر شریعتی توسط ساواک بازداشت شده بود، روزنامه کیهان که به نوعی بلندگوی رژیم بود، برای بدنام کردن دکتر شریعتی مقالاتی را چاپ کرد و این باعث شد که مبارزین نسبت به وی بدبین شوند. بعدها در جلسهای که در منزل ما تشکیل شد، شهید بهشتی از دکتر شریعتی پرسیدند در مورد محتوای آنچه روزنامه کیهان چاپ کرده بود، چه می داند. دکتر شریعتی در جواب به ذکر داستانی پرداخت: «روزی اباذر جمعی را دعوت کرده بود تا در محلی جمع شوند. همه از خود می پرسیدند او چه مطلب مهمی را میخواهد به ما بگوید؟ اباذر به جای سخنرانی شهادتین گفت. معلوم شد به قدری تبلیغات سوء علیه او صورت گرفته بود که میخواست برای اثبات مسلمانیاش شهادتین بگوید.» بعد از پیروزی انقلاب من و دکتر بهشتی به نمایندگی از حزب جمهوری اسلامی به دیدار خانواده دکتر شریعتی می رفتیم. شهید بهشتی همواره می گفتند: «دکتر شریعتی نقش بسیار تأثیرگذاری در انقلاب داشته است. سخنرانیهای ایشان در حسینیه ارشاد جوانان بسیاری را مجذوب اسلام کرده است. حق است که زحمتهای ایشان را نادیده نگیریم و من یک روز در یک سخنرانی عمومی این را خواهم گفت.»

   نقش شهید بهشتی در اعتصاب در مطبوعات چه بود؟

پس از اعتصابی که جراید تشکیل دادند، تصمیم گرفته شد برای ادامه اطلاع رسانی این اعتصاب شکسته شود، بنابراین در جلسهای که در منزل من تشکیل شد و اعضای شورای انقلاب از جمله شهید بهشتی، شهید مطهری، شهید مفتح و ارباب جراید حضور داشتند، شهید بهشتی درباره مبانی نظری انقلاب و رژیم آینده صحبت کردند و نقش بهسزایی داشتند.

   نظر شهید بهشتی درباره شخص بنیصدر و عملکرد او چه بود؟

ایشان از مدتها قبل و پس از جلساتی که در پاریس با او داشتند، به ماهیت او پی برده بودند. ایشان قبل از دولت نظامی ازهاری و در سفر به پاریس توقفی در وین داشتند. در آنجا ملاقاتی با مهندس بازرگان و آقای سنجابی داشتند و من در این باره پرسیدم. گفتند: «با صحبتی که با مهندس بازرگان داشتم، دانستم که آنها مواضعی مخالف با مواضع امام دارند. آقای بازرگان عقیده دارد به دلیل حمایت امریکا از رژیم شاه، بهتر است او از سلطنت کنار نرود. البته ایشان این حرف را از سر دلسوزی می زند، اما آقای سنجابی صداقت ندارد.»

   تحلیل شما از تعبیر مظلومیت شهید بهشتی که حضرت امام پس از شهادت ایشان به کار بردند، چیست؟

حجم ترور شخصیت علیه شهید بهشتی به حدی بود که حتی برخی از نزدیکان ایشان هم باور کرده بودند و به شهید بهشتی بدبین شده بودند و ایشان دراوج مظلومیت به شهادت رسید. تمام انرژی امپریالیسم جهانی در جهت تخریب چهره ایشان به کار گرفته شده بود، زیرا همه خوب میدانستند که بعد از امام، شهید بهشتی مهم ترین شخصی است که قدرت اداره کشور را دارد. نمونه بارز قدرت مدیریت ایشان در شورای انقلاب و مجلس خبرگان را هرگز تاریخ از یاد نمی برد. شهید بهشتی با وجود همه شایعات، همچون کوهی استوار ایستاده بودند و حتی یکبار گفتند: «اگر از من در این شرایط بحرانی بپرسند وظیفه ما چیست؟ من میگویم سکوت، سکوت، سکوت!»

نظر شما
پربیننده ها