گفت‌وگو با محمدحسین صفار هرندی

شریعتی گفت سنتی ها را آزرده نکنید، اما بهشتی از کارمان تعریف کرد

نمایشی اجرا کردیم که نسبت به آن زمان روشنفکرانه و لحن آن بسیار تند و انتقاد از محافل دینی رایج در آن دوران بود. دکتر بهشتی از کارمان تعریف کردند. این نمایش را پیش تر در برابر دکتر شریعتی اجرا کرده بودیم و ایشان از ما ایراد گرفته و گفته بودند که این نمایش، افراد سنتی ما را آزرده خاطر می‌کند.
کد خبر: ۲۲۶۸۳
تاریخ انتشار: ۰۸ تير ۱۳۹۳ - ۱۷:۲۶ - 29June 2014

شریعتی گفت سنتی ها را آزرده نکنید، اما بهشتی از کارمان تعریف کرد

به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس؛ محمدحسین صفار هرندی در ابتدای انقلاب پاسدار جوانی بود که علاقه زیادی به شهید بهشتی داشت. وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت نهم در گفتوگو با ما از خاطرات و تحلیلهایش در سالهای ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی سخن میگوید.

 

   آیا شهید بهشتی را قبل از انقلاب هم می شناختید؟

بله، در دوران قبل از انقلاب، انتخاب ایشان توسط آیتالله میلانی برای تبلیغ در خارج از کشور تأثیر مثبتی در ذهن ما داشت . ایشان در ذهن من یک روحانی روشنفکر و روشن بین و مسلط به مبانی دینی و آشنا به شیوههای گفتوگو با نسل جوان، دانشجویان و حتی افراد خارج از کشور بودند. شهید بهشتی در نظر افرادی که در خارج با ایشان در تماس بودند، بسیار مسلط بر مسائل علمی و دارای ویژگیهای اخلاقی بسیار پسندیده بودند. تا حدود سال 47 و 48 چنین تصوری از ایشان در ذهنم بود، البته پدر مرحومم کاملاً ایشان را میشناختند.

   اولین دیدارتان با شهید بهشتی چگونه بود؟

فکر می کنم حدود سالهای 51  و 52 بود. من تازه از دبیرستان فارغالتحصیل شده بودم. براساس آنچه که از مرحوم پدر شنیده بودم، دکتر بهشتی را به عنوان یکی از چهرههای شاخص روحانی در آن زمان میشناختم. در همان سال بود که شهید بهشتی به ایران برگشتند. البته دقیقاً به خاطر ندارم که در همین بازگشت بود که برای همیشه در ایران ماندند یا بعدها اتفاق افتاد. ما و بچههای فارغالتحصیل دبیرستانی جلسههای دورهای داشتیم و از چهرههای متفکر مبارز دعوت میکردیم که به این جلسات بیایند و برایمان صحبت کنند. یک بار که جلسهای در یکی از خانههای جنوب تهران در خیابان صفاری گذاشته بودیم، از آقای بهشتی نیز دعوت کردیم. یکی از دوستانم با تعابیر جالبی ایشان را توصیف میکرد. مثلاً میگفت که ایشان قد بلند، صدای رسا و صورت جذابی دارد و به قدری از ایشان تعریف کرد که من بسیار اشتیاق پیدا کردم ایشان را ببینم.آن روزها میگفتند دکتر بهشتی چون به خارج از کشور رفته، نماز را مثل اهل سنت میخواند و اشهد ان علیاً ولیالله را نمیگوید. خیلی دوست داشتم ببینم که این مسئله، صحت دارد یا خیر. وقتی به نماز ایستادیم، من در صف اول پشت ایشان ایستادم و موقع اذان و اقامه گوشهایم را تیز کردم و دیدم که ایشان اذان و اقامه را کامل خواندند.

آن روز نمایشی اجرا کردیم که نسبت به آن زمان روشنفکرانه و لحن آن بسیار تند و انتقاد از محافل دینی رایج در آن دوران بود. دکتر بهشتی  از کارمان تعریف کردند. این نمایش را پیش تر در برابر دکتر شریعتی اجرا کرده بودیم و ایشان از ما ایراد گرفته و گفته بودند که این نمایش، افراد سنتی ما را آزرده خاطر میکند و باید اشکالات محافل پیشرو مذهبی را هم بیان کنیم، اما شهید بهشتی در همین حد هم از ما ایراد نگرفتند. این نوع برخوردهای ایشان برای نسل جوان سراسر جاذبه بود. شهید بهشتی مخاطب را مجذوب خود و سپس در فرصتی مناسب، او را تربیت میکرد. حتی کسانی هم که دید مثبتی نسبت به ایشان نداشتند، پس از اولین برخورد، جذب او می شدند و حتی منتقدین پروپا قرص ایشان هم از این قاعده مستثنی نبودند. بارها پیش آمده بود که کسی با نگاه تند و انتقاد آمیزی نزد ایشان میآمد و پس از بازگشت، از ایشان با احترام و تمجید یاد میکرد.

نظم و وقت شناسی شهید بهشتی زبانزد خاص و عام بود. آقای قرائتی نقل میکرد که روزی با جمعی از دوستان از قم آمده بودیم و قرار بود ساعت 7 دکتر بهشتی را ملاقات کنیم. ما ساعت یک ربع به هفت به خانه ایشان رسیدیم و خوشحال از اینکه دیر نکردیم؛ اما هرچه در زدیم دیدیم انگار کسی منتظر ما نیست. بالاخره کسی در را باز کرد. گفتم به آقا بفرمائید قرائتی است. او رفت و برگشت و عذرخواهی کرد و گفت دکتر در ساعت 7 منتظر شما هستند. این از ویژگیهای بارز شهید بهشتی بود که برای تک تک لحظههایش هم برنامهریزی داشت.

   در مورد شیوه مبارزاتی ایشان چه نظری داشتید؟

در بین ما افرادی بودند که معتقد بودند شهید بهشتی یک روحانی عافیت طلب است، چون در اوج مبارزه مسلحانه و زندان رفتن افراد، کشور را ترک کرده و به اروپا رفته است تا در صلح و آرامش باشد. البته همین افراد پس از دیدار با شهید بهشتی نظرشان تغییر کرد.

   از رابطه پدر مرحومتان و شهید بهشتی چیزی به خاطر میآورید؟

یک ماه از جلسه اولی که ایشان را ملاقات کرده بودم میگذشت، در جلسهای که در محله ما تشکیل شده بود، شهید بهشتی هم آمدند. پدرم نیز در آن جلسه حاضر بودند، اما من نرفته بودم. پدرم در آن جلسه به مرحومبهشتی میگویند که اخیراً پسرم در جلسهای حاضر بوده که شما هم در آن بودهاید. شهید بهشتی میفرمایند که بله، جلسه بسیار خوبی بود. پدر پرسیده بودند: نگفت که پسر من است؟ آقای بهشتی گفتند: خیر. نکتهای که باعث شد من سخت علاقمند به شهید بهشتی شوم این بود که به پدرم گفته بودند: جوانان امروز حواسشان جمع است، آنها میخواهند مستقل باشند، به همین دلیل بود که پسر شما خود را معرفی نکرد. شهید بهشتی به خاطر عموی شهیدم مرا می شناختند، با این همه آشنایی ندادند. ایشان نمیخواستند به دلیل وابستگی به دیگران مطرح گردند. جلسات ما ادامه داشت، اما عملاً با هم ارتباطی نداشتیم تا آستانه انقلاب که در مسجد ارک مجلس ترحیمی به مناسبت درگذشت حاج آقا مصطفی گرفته بودند و بسیاری از آقایان از جمله شهید مطهری، آقای مهدوی کنی و شهید بهشتی در آنجا حاضر بودند. یادم می آید که آنها در کنار یکدیگر نشسته بودند.

   از نخستین مبارزه آشکار شهید بهشتی با رژیم شاه چه خاطره ای دارید؟

راهپیمایی عیدفطر سال 1357 بزر گترین راهپیمایی تا آن زمان بود. دو روز بعد یعنی در 16 شهریورماه، راهپیمایی بزرگ دیگری در میدان شهدا برگزار شد. در آن راهپیمایی شهید بهشتی جلو همه حرکت میکردند و در همان روز نماز ظهر باشکوهی در خیابان ولیعصر برگزار شد. بعد از آن همه به سمت میدان آزادی حرکت کردند و در آنجا شهید بهشتی سخنرانی جامعی را ایراد و مواضع انقلاب اسلامی را اعلام کردند.

   برخورد مجاهدین خلق در آن روزها چگونه بود؟

در راهپیمایی روز تاسوعا و عاشورا، بسیاری از کادر سازمان مجاهدین خلق در زندان بودند یا تازه آزاد شده بودند. آنها به همین دلیل با عکسها و پلاکاردهای شهیدان خودشان در راهپیمایی شرکت کرده بودند. شهید بهشتی با این امر مخالف و معتقد بودند راه پیمایی متعلق به همه مردم است و به حزب یا گروه خاصی تعلق ندارد. البته آنها به حرف کسی گوش نمی دادند و کار خودشان را میکردند. مردم هم با آنها مخالفت میکردند و از اینکه آنها خود را از مردم جدا میکردند ناراضی بودند. مرحوم بهشتی همواره با آرامش و اطمینان برخورد میکرد و خیلی اهل برخورد تند و صریح نبود.

   ترور شخصیت شهید بهشتی از چه زمان آغاز شد؟

قبل از انقلاب این ترور شخصیت وجود داشت ولی بعد از انقلاب، پس از بر ملا شدن شخصیت و جاذبههای شهید بهشتی، هتک حرمت به ایشان افزایش یافت. برخی میگفتند ایشان نقش تعیینکنندهای در مبارزات نداشته و بعد از قیام 15 خرداد، زمان زیادی را در خارج از کشور بوده است. هنگامی هم که دیدند شخصیت تأثیرگذاری است، حملات خود را روی ایشان متمرکز کردند. یکی از دلایلی که باعث شد دشمنان سخت نظرشان به شهید بهشتی جلب شود، توانایی بسیار بالای ایشان در رهبری مجلس خبرگان قانون اساسی بود. ایشان در مدت کوتاهی توانستند قانون اساسی را به سرانجام برسانند. شهید بهشتی اختلافات را بسیار استادانه مدیریت میکردند، طوری که حرفشان مورد قبول همه واقع میشد. ایشان چنان با قاطعیت و محکم حرفشان را میزدند که همه سخنشان را می پذیرفتند. ایشان حتی از کسی که توهین کرده بود، جلوی دوربینهای تلویزیونی تشکر کردند.

   خاطرهای در زمینه تحمل شایعات و افتراها توسط شهید بهشتی نقل کنید.

یک بار شهید بهشتی به ستاد مرکزی سپاه پاسداران آمده بودند. البته من در آن جلسه حضور نداشتم. در آن جلسه تعدادی از بچههای سپاه، حرفهای مردم کوچه و بازار را درباره شهید بهشتی نقل کردند و پرسیدند که میگویند شما سرمایهدار هستید و از این نوع حرفها. شهید بهشتی نیز با متانت و وقار به تمام این حرف ها پاسخ دادند. موضوع طوری پیش رفت که یکی از بچههای سپاه اعتراض کرد که ما نباید در این وقت محدود، فرصت را از دست بدهیم و وقت جلسه را با این بحثهای بیهوده بگیریم. بهتر است به ریشهیابی مهمترین مسائل کشور بپردازیم و در این باره سؤال کنیم. آقای بهشتی سعهصدر بینظیری داشتند و هرگز اختیارشان را از دست نمیدادند و با منطق و اصولی به همه این سؤالات پاسخ می دادند.

   از ویژگیهای اجرایی شهید بهشتی موردی را به یاد دارید؟

مرحوم بهشتی کارهای بسیاری را مخفیانه انجام میدادند و حتی نزدیکانشان نیز متوجه آن کارها نمیشدند. آن زمان در جنوب تهران گودی وجود داشت که وضعیت بسیار اسفباری داشت، تعداد زیادی پله میخورد و به پائین میرفت و هر بار که باران میآمد، آب تمام خانههای مردم را پر میکرد. پدرم از این موضوع بسیار رنجیده خاطر بودند و معتقد بودند این منطقه لکه ننگی بر پیشانی بشریت است. بعد از انقلاب شهید بهشتی به دعوت پدرم به منطقه هرندی آمدند و در آنجا سخنرانی ایراد کردند و گفتند که این منطقه لکه ننگی بر پیشانی جمهوری اسلامی است. از صبح آن روز اهالی محله به تدریج به منطقه دولتآباد کوچانده شدند. شهید بهشتی مدیری شایسته بودند و خاطرات خوبی از مدیریت قاطع ایشان در شورای انقلاب، قوه قضائیه و مجلس خبرگان در اذهان است. اینکه بعد از شهادت شهید مطهری و وفات آیتالله طالقانی چه کسی ریاست شورای انقلاب را به عهده داشت، از طرف کسی عنوان نشده، اما به احتمال قوی با دکتر بهشتی بوده است. شهید بهشتی بسیار گشاده دل و آزاد اندیش بودند، اما جفاهای بسیاری در حق ایشان شد و این ویژگیهایشان نمایان نشد. شهید بهشتی بسیار قاطع و با اراده بودند و همین ویژگی از طرف مخالفانشان، دیکتاتوری تلقی می شد.

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار