روزهای سرخ مقاومت، ایثار و پایداری _6/همسر شهید سرگلزاری در گفت و گو با دفاع پرس

همسرم تشنه لب در شب ضربت خوردن حضرت علی(ع) به شهادت رسید/ همسرم خیلی دوست داشتنی بود

همسر شهید سرگلزاری گفت: همسرم خیلی دوست داشتنی بود البته این حرف من فقط نیست بلکه حرف همه فامیل و افرادی است که با وی در ارتباط بوده اند.
کد خبر: ۵۳۳۵۰
تاریخ انتشار: ۰۱ مهر ۱۳۹۴ - ۰۹:۵۰ - 23September 2015

همسرم  تشنه لب در شب ضربت خوردن حضرت علی(ع) به شهادت رسید/ همسرم خیلی دوست داشتنی بود

همسر شهید "محمد سرگلزاری" در گفت و گو با خبرنگار انتظامی دفاع پرس، گفت: من و همسرم از بچگی در سیستان و بلوچستان بزرگ شدیم و ازدواج کردیم حاصل ازدواج ما 5 فرزند است.

وی ادامه داد: من همیشه دوست داشتم همسرم یک فرد نظامی باشد و وقتی ایشان به خواستگاری من آمدند چون می دانستم اهل نماز هستند و بسیار ادب و حسن خلق را رعایت می کند ازدواج با ایشان را با کمال میل پذیرفتم.
 
همسر شهید سرگلزاری ادامه داد: من در 14 سالگی ازدواج کردم و زیاد وارد مسائل دینی نشده بودم اما شهید دارای ایمان راسخی بود و از همان ابتدای زندگی آرزوی شهادت را داشت.
 
وی احترام به پدر و مادر، نماز اول وقت و علاقه به فرزندان را از خصوصیات اخلاقی بارز شهید برشمرد و گفت: من یک پسر دارم و 4 دختر، پسرم به شدت علاقمند است مانند پدرش در راه دفاع از میهن و ولی فقیه عزیزمان امام خامنه ای به شهادت برسد و ادامه دهنده راه پدرش باشد.
 
 
 همسر شهید
همسر شهید سرگلزاری در خصوص نحوه شهادت شهید توضیح داد: در سال 78 در ماه رمضان خصوصیات اخلاقی شهید به کلی تغییر کرد چرا که حرف های تازه و نصیحت های قابل تاملی به پسرم می گفتند.
 
وی ادامه داد: از ابتدای ماه مبارک رمضان مدام به پسرم می گفتند اگر من نباشم برای مادر و خواهرهایت کارهای مناسب و در شانشان انجام بده. و وقتی من می پرسیدم که چرا این حرف ها را می زنی؟ پاسخ می گفتند چیز مهمی نیست. شاید در آینده این اتفاق بیافتد و شما باید آماده باشید که چگونه پس از من به زندگی خود ادامه دهید.
 
همسر شهید سرگلزاری گفت: سه روز قبل از شهادتشان در کرمان درگیری صورت گرفته بود و سه نفر از همکارانشان شهید شده بود. ایشان خیلی از این بابت ناراحت بودند و بسیار ناراحت خبر دادن به خانواده ها می شدند که چگونه سر سفره افطار خبر شهات را به خانواده های شهدا اطلاع دهیم.
 
وی تصریح کرد: یک روز قبل از شهادتشان ما یک مراسم فامیلی داشتیم که برای افطار دعوت شده بودیم و انگار این مراسم به نوعی خداحافظی شهید از کل فامیل بود. چون خودش پس از مراسم گفت چقدر خوب شد که من امشب همه فامیل را دیدم.
 
همسر شهید سرگلزاری گفت: صبح روز شهادتشان به من گفتند که من به ماموریت می روم اما خدا را شکر ساعت 12 ظهر به منزل برگشتند من خیالم راحت شد اما تلفن به صدا درآمد و ساعت 2 مجدد ایشان را برای ماموریت از فرماندهی خواستند.
 
 دختر شهید سرگلزاری
وی گفت: وقتی که ایشان در حال گشت زنی با هلی کوپتر بودند در بیابانی های نزدیک به مرز می بینند که یک ماشین شخصی در حال تردد است. خلبان اجازه شلیک می خواهد اما ایشان اجازه نمی دهند و می گویند شاید افراد قومی باشد. اما هنگامی که به ماشینشان نزدیک می شوند آن افراد شروع به تیراندازی می کنند و همسرم را به شهادت می رسانند.
 
همسر شهید سرگلزاری در خصوص نحوه خبردادن شهادت همسرش گفت: دلشوره بدی داشتم هر چقدر زنگ زدم کسی چیزی نگفت. اخبار استان خبر شهادت ایشان را گفته بود و همه می دانستند جز من. من اخبار هشت شب را دیر گرفتم چون همسرم به من گفته بود مراسم آن سه شهید را پیگیری کنم تا ببینم کی برگزار می شود. که ایشان در مراسم شان شرکت کنند.
 
وی ادامه داد: من اخبار را دیر گرفتم و متوجه شدم خبر شهادت همسرم نشدم. تا این که ساعت 12 به من خبر دادند و روز جمعه 19 رمضان هم زمان با ضربت خوردن حضرت علی بعد از نماز جمعه مراسم تشییع و خاک سپاری انجام شد. و هنوز بعد از گذشت چندین سال هر روز علاقه ما بیشتر و دلتنگی هایمان بزرگ تر می شود.
 
همسر شهید سرگلزاری در پایان گفت و گوی خود با خبرنگار انتظامی دفاع پرس گفت: من هر ساله ماه رمضان سالگرد ایشان همه فامیل را برای افطار دعوت می کنم چرا که ایشان بسیار علاقمند بود  به اینکه همه باهم خوب باشند و همیشه اتحاد بین فامیل برقرار می کرد. همسرم خیلی دوست داشتنی بود البته این حرف من فقط نیست بلکه حرف همه فامیل و افرادی است که با وی در ارتباط بوده اند.
 
انتهای پیام/
نظر شما
پربیننده ها