دفاع‌پرس گزارش می‌دهد؛

روایت «مرصاد» از زبان شهید «صیاد»/ رویای فتح تهران چگونه تبدیل به سراب شد؟

عملیات مرصاد صد و چهارمین عملیات انجام شده در طول ۸ سال جنگ و هفتادمین عملیات آفندی نیرو‌های نظامی‌ ایران بود که از نظر طراحی، تاکتیک رزمی و اجرا نیز می‌توان آن را آخرین عملیات بزرگ ارتش جمهوری اسلامی‌ قلمداد کرد.
کد خبر: ۴۶۸۲۶۵
تاریخ انتشار: ۰۴ مرداد ۱۴۰۰ - ۰۲:۳۰ - 26July 2021

روایت «مرصاد» از زبان شهید «صیاد»/ رویای فتح تهران چگونه تبدیل به سراب شد؟گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: دشمن از سرپل ذهاب، گردنه پاتاق با سرعت‏ به جلو می‌‏آید، همین طور سرش را انداخته پائین و به سرعت جلو می‌آید.

- من گفتم کدام دشمن؟ یعنی تنها از یک محور سرش را پایین انداخته و پیش می‌آ‌ید؟ این چه جور دشمنی است؟

- گفت: نمی‌‏دانیم. همین طور آمده الان به «کرند» هم رسید و کرند را هم گرفتند. چون بعد از پاتاق، می‏‌شود کرند، بعد از کرند، می‏‌شود اسلام‏ آباد غرب و سپس نیز می‏‌آید به کرمانشاه. همین جور دارد جلو می‏‌آید.

در ادامه این مکالمه تلفنی، علی صیاد شیرازی از معاون عملیات ستاد کل نیرو‌های مسلح می‌پرسد: «حالا از ما چه می‌‏خواهید؟» و می‌شنود: «شما بیائید بروید منطقه...»

صیاد شیرازی درخواست می‌کند، برایش حکمی بنویسند و می‌گوید: درست است نماینده حضرت امام هستم ولی نمایندگی حضرت امام از نظر فرماندهی، نقشی ندارد. رزمنده آن‌سوی خط پاسخ می‌دهد: هر حکمی می‌خواهی بگو ما می‏‌نویسیم، ولی شما به صحنه بیا.

*صیاد که بود؟

سروان صیاد شیرازی دوره تخصص‌های توپخانه و هواسنجی بالستیک را در اوکلاهامای آمریکا گذرانده بود. ارتش برای استفاده از دانش نظامی‌اش، او را در سال ۱۳۵۳ به اصفهان - مرکز توپخانه - منتقل کرد. به دلیل فعالیت‌های انقلابی روز ۱۹ بهمن ۱۳۵۷ دستگیر شد که دیری نپایید انقلاب به پیروزی رسید و او همراه با یحیی رحیم صفوی و حفاظت از پادگان‌های اصفهان را بر عهده گرفت؛ در همان دوران با فرماندهان ارتش اختلاف پیدا کرد و همین عامل آشنایی‌اش با آیت‌الله خامنه‌ای شد.

پس از حوادث کردستان با درجه سرگردی به همراه رحیم صفوی به غرب اعزام شد و با هماهنگی ارتش و سپاه، سنندج را آزاد کردند. با درجه سرهنگی به فرماندهی عملیات غرب منصوب شد اما این بار اختلافاتش با ابوالحسن بی‌صدر رئیس جمهور وقت موجب شد برکنارش کنند و دو درجه‌اش هم خلع شود.

با برکناری بنی صدر دو درجه خلع شده صیاد را به او بازگردانده شد و سرهنگ با تأسیس قرارگاه حمزه سیدالشهداء و با لشگر‌های ۶۴ ارومیه و ۲۸ کردستان و تیپ‌های ۲۳ نیروی ویژه هوابرد و تیپ ۳۰ گرگان، شهر‌های بوکان و اشنویه را آزاد کرد.

چند روزی از تهاجم عراقی‌ها از ۱۴ محور غربی و پیشروی به سمت اهواز-خرمشهر و عقب نشینی‌شان نگذشته بود که خبر از ورود دشمنی نامعلوم دادند، شهید صیاد شیرازی در اینباره می‌گوید: «ساعت 10:30 رفتیم. رسیدیم کرمانشاه، دیدیم اصلا یک محشری است. مردم ریختند بیرون شهر از شدت وحشت... تا ساعت 01:30 شب ما دنبال این بودیم، این دشمنی که دارد می‏‌آید ولی نمیدانستیم دشمن دقیقا کیست. در همین گیر و دارو بودیم که ساعت 01:30 شب یک پاسدار سراسیمه و ناراحت آمد، گفت: من اسلام‏ آباد بودم، دیدم منافقین آمدند، ریختند توی شهر؛ تازه فهمیدم دشمن ما منافقین هستند.

ماجرا از این قرار بود، مسعود رجوی با این تصور که پذیرش قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت از سوی ایران، جمهوری اسلامی‌ را از حیث نظامی‌ در حداقل توان خود و از حیث روحیه و توان عملیاتی و تدافعی بسیار ضعیف کرده، با عملیات «فروغ جاویدان» و با شعار «امروز مهران، فردا تهران» نقشه تسخیر دو روزه تهران را کشید؛ مسعود رجوی حتی در جلسه توجیهی عملیات معروف به توجیه فروغ یا خداحافظی به محمود عطایی فرمانده محور تهران گفته بود: «وقتی که تهران را گرفتی در خیابان طالقانی به ساختمان بنیاد علوی می‌روی. در طبقه پنجم آنجا اتاقی است که روزی اتاق من و اشرف و موسی بوده است».

*رجوی چقدر تجهیزات داشت؟

در این عملیات، تجهیزات سازمان منافقین شامل ۱۲۰ تانک سبک کاسکا و پل برزیلی، ۴۰ نفربر PMP، ۳۰ توپ ۱۲۲ میلیمتری، حدود ۲۴۰ خمپاره، ۱۰۰۰ آرپی جی هفت، ۷۰۰ تیربار، ۲۰ توپ ۱۰۶ میلیمتری، ۶۰ مسلسل دوشکا و حدود ۱۰۰۰ خودرو به همراه پشتیبانی هواپیما‌های عراقی بود.

طبق زمان‌بندی نیرو‌های مجاهدین- متشکل از نیرو‌های ارتش آزادیبخش، هواداران اروپایی که به سازمان پیوسته بودند و جمعی از اسرای ایرانی- که به‌صورت ستونی به راه افتاده بودند می‌بایست ساعت ۶ بعد از ظهر روز دوشنبه ۳ مرداد به کرند و ساعت ۸ شب به اسلام آباد و ۱۰ شب به کرمانشاه می‌رسیدند و در این شهر جمهوری دموکراتیک اسلامی‌اعلام می‌کردند و با پشتیبانی نیروی هوایی عراق راهی تهران می‌شدند.

یکی از نیروهای نظامی ایرانی وضعیت آن روز‌ها را این‌گونه روایت می‌کند؛ تصمیم گرفتیم با بالگرد به دشمن حمله کنیم، خلبان‌های دو تا کبری‏ رفتند به طرف ستون، دیدم هر دویشان برگشتند. من یک دفعه داد و بیدادم بلند شد، گفتم: چرا برگشتید؟ گفتند: بابا! ما رفتیم جلو، دیدیم این‌ها هم خودی‌اند. چی‏‌چی بزنیم اینهارو؟! خب این‌ها ایرانی بودند، مشخص بود که ظاهرشان مثل خودی‌ها بود و من هر چه سعی داشتم به آن‌ها بفهمانم که بابا! این‌ها منافقند، گفتند: نه بابا! خودی را بزنیم! برای ما مساله دارد.

آخر عصبانی شدم، گفتم بنشین زمین. او هم نشست زمین. دیدیم حدودا ۵۰۰ متری ستون زرهی نشسته‌‏ایم و ما هم پیاده شدیم. گفتم: من با این درجه‏‌ام مسئولم. آمدم که تو راحت‏‌ بزنی؛ مسئولیت‏ شما با من. گفت: به خدا من می‌‏ترسم؛ من اگر بزنم، این‌ها خودی‌‏اند، ما را می‌‏برند دادگاه انقلاب. حالا کار خدا را ببینید! حین صحبت بودند که گلوله پرتاب شده از سوی نیرو‌های سازمان از فاصله ۵۰ متری به زمین خورد و همین عاملی شد که شهید صیاد ثابت کند این‌ها خودی نیستند: «گفتم: دیدی خودی‌ها را؟ این‌ها بچه کرمانشاه بودند، با لهجه کرمانشاهی گفتند: به علی قسم الان حسابش را می‏‌رسیم. سوار هلی‏کوپتر شدند و رفتند.

*خودکشی با سیانور

اولین راکتی که زده شد خورد به ماشین مهمات‏شان. هواپیما‌های ایران، تانک‌های مجاهدین خلق را زیر آتش گرفتند و سازمانی‌ها مجبور به فرار شدند؛ نیرو‌های سپاه هم بعد از ۲۴ ساعت از خوزستان رسیدند، نیرو‌های ارتش از محور ایلام پیوستند. صیاد روایت کرده که نیرو‌های فراری مجاهدین با خوردن سیانور خودکشی کردند: همه این‌ها محاصره شدند، ولی هرچی زده بودیم، باز جایش سبز شده بود. اینان چه عذابی دیدند.

بعضی از آن‌ها فراری می‌‏شدند توی این شیار‌های ارتفاعات، که شیار‌ها بسته بود، راه نداشت، هرچه انتظار می‏‌کشیدیم، نمی‏‌آمدند. می‏‌رفتیم دنبال آنها، می‏‌دیدیم مردند. این‌ها همه سیانور خوردند، خودشان را کشتند. در درگیری تنگه مرصاد، نیرو‌های سازمان با دادن ۲۵۰۰ کشته زمین‌گیر شدند و از همان‌جا تصمیم به فرار گرفتند. در اولین ساعات روز چهارشنبه نیرو‌های ارتش آزادیبخش با امیدواری به پیشروی به سمت باختران، برای گرفتن تنگه چهارزبر به آن منطقه هجوم بردند که تلاششان ناکام ماند.

غروب روز چهارشنبه درگیری تنگه چهارزبر با عقب‌نشینی نیرو‌های ارتش آزادیبخش پایان یافت و از شب پنجشنبه عقب‌نشینی کامل آغاز شد. عملیات مرصاد صد و چهارمین عملیات انجام شده در طول ۸ سال جنگ و هفتادمین عملیات آفندی نیرو‌های نظامی‌ ایران بود که از نظر طراحی، تاکتیک رزمی و اجرا نیز می‌توان آن را آخرین عملیات بزرگ ارتش جمهوری اسلامی‌ قلمداد کرد.

در این عملیات نیروی هوایی، پدافند هوایی و هوانیروز به شکلی هماهنگ توانستند با حداکثر استفاده از اصل غافلگیری، مجاهدین خلق را وادار به فرار کنند.

انتهای پیام/۳۶۱

نظر شما
پربیننده ها