علیرضا اسلامی/2

لاجوردی از هیچ کس جز خدا نمی ترسید/ مرصاد صحت نگاهش را اثبات کرد

بردن خبرنگاران خارجی به داخل زندانها و بازدید آنان و مصاحبه با زندانیان بدون حضور مسئولان بود که جنگ روانی دشمن را خنثی می کرد. بویژه نماینده‌ ویژه‌ سازمان ملل در حقوق بشر (گالیندوپل) را بارها توجیه و وی را نسبت به مسائل آشنا می کرد.
کد خبر: ۲۶۹۳۴
تاریخ انتشار: ۱۲ شهريور ۱۳۹۳ - ۰۰:۰۹ - 03September 2014

لاجوردی از هیچ کس جز خدا نمی ترسید/ مرصاد صحت نگاهش را اثبات کرد

به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس، دکتر علیرضا اسلامی از معاونین شهید قدوسی که در اوج دوره ترورهای منافقین همکار شهید لاجوردی بوده است، و تا چند روز قبل از شهادت با وی رفت و آمد داشته است؛ شخصیت و عملکرد وی را به روایت نشسته است. بخش دوم این گفتگو را در ادامه می خوانید:

نوع مواجهه ایشان با متهمین چگونه بود؟
از آنجا که شهید خودش چند دوره زندانهای مختلف را دیده بود تلاش میکرد که وسایل آسایش را برای زندانیان فراهم کند و در عین حال زندان موجب تنبه آنها شود.
ایشان برای اینکه وقت زندانیها به بیهودگی نگذرد و نیز انگیزه زندگی سالم پیدا کنند، کارگاههایی را تدارک دیده بود که آموزش می دیدند و کسب درآمد می کردند. مثلاً زندانیها خیاطی میکردند و مثلاً برای رزمندگان لباس تهیه میکردند.
از طرفی ایشان خیلی آدم اقتصادی و صرفهجویی بود و به گونهای عمل میکرد که میشود گفت تقریباً زندان اوین خودکفا شده بود. فضای سبز خوبی را هم با مشارکت زندانیان در آنجا فراهم کرده بود و خودش هم کار میکرد که این مساله خیلی در روحیه زندانیها موِثر بود.
یکی دیگر از اقدامات مفید ایشان این بود که برای زندانیان ملاقات با خانوادههایشان را میسر کرد. ملاقاتهای خصوصی و حضوری در حالیکه قبلاً با آیفون و از پشت شیشه بود حتی اتاقهای خصوصی میدادند برای ملاقات که این خیلی مهم بود. در تامین نیازهای روحی و جسمی دوطرف تا اینکه خانوادههای اینها به فساد کشیده نشوند. این هم از تدابیر ایشان بود.
یکی دیگر از کارهای ایشان این بود که زندانیان را به نماز جمعه میبردند همانطور که در دستورات اسلام و در خطبه امام علی (ع) است در فضای آزاد میآمدند و مردم را میدیدند که خیلی اینها در تغییرشان تاثیر داشت.


چطور زندانیان را کنترل میکردند؟ یعنی کاملاً آزاد بوده با دستبند نمیآوردند؟
خیر با دستبند نبودند آزاد میآوردند البته با لحاظ مسایل امنیتی آنها را به نماز جمعه میآوردند.
ازکارهای دیگر ایشان این بود که نیروهای کادر زندان را آموزش میدادند و خود دوستان شهید لاجوردی که از متن جامعه بودند متولی اداره زندان بودند. این را به سربازان نسپرده بودند یعنی از حفاظت تا مدیریتها دست کسانی بود که آدمهای شناخته شده بودند مورد اعتماد بودند، سرباز وظیفه مجبور به خدمت نبودند که زندانی را اذیت کنند، کسانی بودند که به قصد خدمت به نظام و به صورت فی سبیلالله آمدند. مثلاً فردی کاسب بود و دوره نظامی هم دیده بود میآمد آنجا پستهای نگهبانی زندان را به عهده میگرفتند و هفتهای دو یا سه روز میآمدند، این سبب شده بود که روابط حسنه باشد و زندانیها آگاه شوند. لذا خیلی از آنها توبه کردند
نکته دیگر از شخصیت آن بزرگوار این است که ایشان به توصیهها به هیچ وجه عمل نمیکرد. یعنی اگر دادگاهی برای کسی حکمی صادر کرده بود مثلاً یک منافقی اعدام شود مثل سعادتی که جاسوسی کرده بود و از سران منافقین بود با اینکه اینها در زندان و قبل از انقلاب همبند بودند  ولی هیچکدام از اینها مانع نبود که حکم خدا انجام نشود .... حکم نهایی صادر میشد و اگر کسی ولو اعضای شورای قضایی میخواست توصیهای داشته باشد اصلاً توجه نداشت و دستور میداد که حکم خدا اجرا شود. و معتقد بود اگر حکم خدا اجرا شود بسیاری از مشکلات و مصائب از بین میرود.


 ماجرای برکناری ایشان چه بود؟
من سال 61 از آنجا خارج شدم، ایشان یکبار مرا برای کارهای فرهنگی زندانیان دعوت کردند که توفیق نداشتم در خدمتشان باشم. در شرایط بحرانهای سالهای 61ـ60 که عراق به ایران حمله کرده بود و بسیاری از مسئولیت توسط منافقین ترور و به شهادت رسیدند، فضای شدیدی علیه این بنده صالح خدا و مطیع ولی امر ایجاد شد. از بیت آقای منتظری در قم مطالبی انعکاس یافت که زندانیان شکنجه میشوند یا با آنها بد رفتاری میشود و ... حضرتامامخمینی(ره) گروهی را مسئول رسیدگی کردند از جمله شهید محمدمنتظری عضو آن گروه بود و نتایج اعلام شد(امام در نامه عزل آقای منتظری به ارتباط دفتر ایشان با منافقین و گروههای ضدانقلاب اشاره نمودند) و آن شهید کوچکترین تزلزلی برخود راه نداد و با نظر و دستور امام راسخ و استوار با نفاق و منافقین مبارزه کرد. در عملیات مرصاد در سال 1367 که منافقین از خاک عراق به ایران حمله کردند و قصد تصرف تهران را داشتند و توسط رزمندگان تار و مار شدند صحت دیدگاه شهید لاجوردی روشن شد.
شهید لاجوردی پس از اینکه از کار برکنار شد، به خانه رفت و مشغول کار نجاری و خیاطی شد. مثلاً من میرفتم دیدنشان میدیدم که مشغول ساخت نردبان است یا در زیرزمین خانه خیاطی میکرد و بسیار انسان سادهزیستی بود.

از فعالیت های سیاسی ایشان نکاتی دارید؟
شهید لاجوردی برادر خانم شهید حاج صادق امانی بود و با شهید محمدصادق اسلامی و مرحوم حاج حسین رحمانی و سایر دوستانشان در گروه شیعیان و سپس مسجد شیخ علی تهرانی به ندای استنصار امام در سال 1341 لبیک گفتند و به محضر ایشان شتافتند. که با دستور و نظر امام راحل با سایر هیئتهای مذهبی به هم پیوسته و موِتلفه اسلامی را تشکیل دادند. و سه نفر مذکور عضور شورای مرکزی موِتلفه در سال 44 ـ 41 بودند. که در جریان اعدام انقلابی منصور به زندان افتادند. پس از آزادی مجدداً تلاش نمودند به مبارزات در ابعاد مختلف ادامه دهند که بارها منجر به دستگیری ایشان گردید که در کتاب اسناد ساواک ایشان موجود است. پس از انقلاب نیز عضو موِتلفه اسلامی بودند و با نظر مساعد حضرت امام، همگی عضو حزب جمهوری اسلامی و ایشان عضو شورای مرکزی آن شد. پس از توقف کار حزب جمهوری و فعال شدن موِتلفه اسلامی (با نظر حضرت امام ) در سال 1368 ایشان عضو شورای مرکزی موِتلفه اسلامی بود. وی می گفت: ما دیگر فسیل شده ایم و جوانها باید بیایند.

در پایان لطفا برخی از  ویژگی هایی که ایشان را شاخص کرده بود، بفرمایید.
 ایشان از جهت زندگی، بسیار مقتصد بود و اهل تشریفات نبود. مثلاً در تابستانها از گیوه، کفش سنتی ایرانیها استفاده می کرد و لباسش را سالها بود که می پوشید و برایش تغییر و تعویض مد و شان مطرح نبود و آزاد بود. وی بسیار کم موِنه بود. حتی وقتی شهید شد، هیچ باری و مشکلی برای نظام نداشت. آیت الله یزدی می خواست ایشان را در یک سمت مشاورت بگمارد. ایشان گفته بود: برای من پست درست نکنید. من خودم شغل دارم (منظورش نجاری و خیاطی بود) و زیر بار پست تشریفاتی نرفت.
 وی فرد قوی و توانمندی بود. به نحوی که در جریان واگذاری پرونده فاجعه 8 شهریور (انفجار دفتر نخست وزیری) که به وی ارجاع شد، گفت: اگر دست من باز باشد که هرکس را که متهم است بتوانم بازداشت و بازجویی کنم تا عوامل را بیابم. قبول می کنم ولاخیر. و با موافقت مسئولین قضائی وقت. هرکس را که متهم به دخالت در ماجرا یا مطلع بود، احضار و بازجویی و بعضی را حتی در سطح معاون نخست وزیر وقت و ... بازداشت نمود و از هیچ کس جز خدا نمی ترسید.
میزان تبعیت وی از امام خمینی به حدی بود که می گفت: اگر امام بگوید در آتش برو، می روم و انسان را به یاد آن شیعه امام صادق (ع) می انداخت که به دستور امام داخل تنور شد.
وی نسبت به نفاق بسیار حساس بود و معتقد بود که به تدریج به پیچیدگی نفاق افزوده می شود و اگر خوب آن را و منافقین جدید در هر عصری را نشناسیم، نظام آسیب و لطمه می خورد و در وصیتنامه خود که در مسیر سفر به جبهه جنگ از او باقی مانده به بعضی از نکات در آن رابطه اشاره نموده است.
 یکی از اقدامات وی که در خنثی کردن تبلیغات و شایعات دشمن بویژه منافقین و استکبار جهانی موِثر بود. بردن خبرنگاران خارجی به داخل زندانها و بازدید آنان و مصاحبه با زندانیان بدون حضور مسئولان بود که جنگ روانی دشمن را خنثی می کرد. بویژه نماینده ویژه سازمان ملل در حقوق بشر (گالیندوپل) را بارها توجیه و وی را نسبت به مسائل آشنا می کرد.
 وی به مصداق آیه (إن کان آباؤکم وأبناؤکم وإخوانکم وأزواجکم وعشیرتکم وأموال اقترفتموها ...) هیچ چیز مانع از جهاد در راه خدای وی نبود. حتی یکی از بستگان و فرزند یکی از دوستانش که عضو منافقین بود، سبب انعطاف وی در برابر حکم خدا نشد و با آنها مثل بقیه برخورد نمود.
  یک روز عید غدیر بود، رفتم دیدن ایشان. دیدم یک فرد دیگر با پسرش نزد شهیدلاجوردی است و با این بچه همبازی شده بود. وقتی پرسیدم ایشان چه کسی بود؟ شهید لاجوردی گفت او یکی از اعضاء گروه فرقان است که توبه کرده و گاهی می آید دیدن من ! بسیار تعجب کردم که چقدر به او به فرزندش محبت می کرد. شهید لاجوردی بسیار انسان عاطفی بود و روابطش با فرزندانش بسیار صمیمی و با محبت که من غبطه می خوردم.
 

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار