به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر دفاع پرس، برخی از اندیشهگران، میان تعلیم و تربیت، رابطه این همانی باور دارند و از همین رو، در تبیین مؤلفههای تربیت انسان، به دانشهایی که باید آموخت و نیز متدها و روشهای دانشافزایی و بایستهها و نبایستههای دانش پژوهی، آرایههای اخلاقی علمی معلمان، مکانهای تعلیم و آموزش و... میپردازند. «فعالیت یا عملی که آموزشگاهها یا مؤسسات تربیتی از روی قصد و عمد و با هدف معین و برنامههای خاص در رشتههای مورد نیاز به تعلیم و تربیت کودکان و نوجوانان انجام میدهند.»
گذشته از دیگر ملاحظات و بایدها و نبایدهایی که بر این تعریف میتوان برشمرد، مهمترین نکته مربوط به موضوع نسبت تعلیم و تربیت، جای دادن تربیت در حوزه کار آموزشگاهها و مؤسسات آموزشی و در ردیف رشتههای مورد نیاز به تعلیم و آموزش است که نشان میدهد از منظر طرفداران این تعریف، تربیت، خود شاخهای از علم و دانش و نیازمند یادگیری و آموختن است.
«تربیت اسلامی، علم آماده سازی انسان مسلمان برای زندگی دنیا و آخرت است، آماده کردن کامل انسان و تربیت بهداشتی، عقلانی، علمی، عقیدتی، معنوی، اخلاقی، اجتماعی، ارادی و نوآوری او در همه مراحل رشد، در پرتو مبانی، ارزشها، روشها و شیوههای تربیتی که اسلام بیان کرده صورت میپذیرد.» این در حالی است که هم آنان در تعریف علم گفتهاند:
«مقصود از علم، مجموعهای از معلومات و معارف سازماندهی شده است که مربوط به ساختن انسان مسلمان یا ساختن شخصیت اسلامی است، آن گونه که اسلام میخواهد.»
بر اساس این دو تعریف، نسبت تعلیم و تربیت، نسبت اینهمانی و یگانگی است.کاربرد مترادف و همسان انگاری تعلیم و تربیت در گستره بین المللی را نیز میتوان در این گزارش از متفکر و تئوری پرداز عرصه تعلیم و تربیت، «سید علی اشرف» پاکستانی دید که میگوید:
«در ابتدای تأسیس حکومت پاکستان در سال ۱۹۴۷م، وزیر تعلیم و تربیت وقت، از مربیان و متخصصان مسلمان دعوت کرد تا همان نظام تعلیم و تربیتی را که از بریتانیا به ارث رسیده بود، اسلامی کنند و آنجا تنها راه حل پیشنهادی، این بود که در تمام سطوح آموزش، معارف اسلامی به صورت اجباری تدریس شود.»
چنان که پیداست، عنوان این هماندیشی، اصلاح تعلیم و تربیت بوده است. با اینکه منظور و مقصود بانیان آن نشست، چیزی جز اسلامی کردن نظام آموزشی در مدارس پاکستان نبوده است، و این بدان معناست که آنها، تصور و تلقی یکسان از تعلیم و تربیت داشتهاند.
۲. گسستها و پیوستهای تعلیم و تربیت
دیدگاه دوم در نسبت تعلیم و تربیت، دیدگاهی است که هر دو را در بسیاری از ساحتها همنشین و در پارهای موارد، جدا و دور از دیگری میبیند.
برای رهیافت روشنتر به این ناسامانی انگارهها، نخست میباید به بیان مفاهیم و تعاریف واژههای «تعلیم» و «تربیت» بپردازیم تا جایگاه و قلمرو مفهومی هر یک بیش از پیش مشخص گردد.
چیستی تعلیم
در تعریف تعلیم، سوگمندانه نمیتوان شاهد هم داستانی و یگانه اندیشی میان اندیشه ورزان این ساحت بود. از این سبب، تنها به تعریفهای زیر که بخشی از تعریفهای ارائه شده برای تعلیم است و موجهترین تعریفها به نظر میآید، بسنده میشود.
گفتهاند: تعلیم «پرورش نیروی فکری و بعد عقلانی انسان» و به تعبیر دیگر، «فراهم آوردن زمینه برای رشد و شکوفایی استعدادهای ذهنی انسان» است. و نیز گفته شده است: تعلیم، «ایجاد خلاقیت و ابتکار در فکر و نیروی اندیشه انسان» است.
در شمار برآیندهای این تعریفها که از تعلیم آوردیم، به چند نکته میتوان اشاره داشت:یک: تعلیم ناظر به شکوفا ساختن و به فعلیت در آوردن نیروی فکری یا ذهنی و عقلانی انسان است و از همین رو، تعلیم اختصاص به انسانها دارد، چه تنها انسان است که از نیروی تفکر و عقلانیت بهرهور است.
دوم: نیروی ذهنی و عقل آدمی امکان رشد و افزایش دارد و چنان نیست که از هنگام زاده شدن تا مردن، یکسان و در یک مرتبه قرار داشته باشد.سه: از جمله عوامل افزایش و شکوفایی نیروی ذهنی و عقلی انسان، دانش افزایی و تعلیم و تعلم است.
چهار: تعلیم به معنی آموختن، یعنی انتقال معلومات از معلم به متعلم است، چه اینکه انتقال دهنده معلومات انسان باشد، و یا هر عامل و ابزار دیگری غیر از انسان که بتواند حامل و انتقال دهنده معلومات به ذهن و نیروی ادراک آدمی باشد.
چیستی تربیت
تربیت نیز همچون تعلیم، از منظرهای متفاوت و معرفتهای گوناگون، تعریفهای مختلف را شاهد بوده است. اما آنچه را میتوان قدر مشترک و مورد پذیرش تمامی دانشوران این عرصه قلمداد کرد، این است که تربیت مصدر باب تفعیل و از ماده «ربی، یربو» است که در لغت به معنای رشد یافتن و یا رشد دادن متربی ـ بسته به مبدأ اشتقاق آن است.
و در اصطلاح، تربیت عبارت است از «رشد دادن یک پدیده از راه برطرف ساختن موانع و فراهم کردن زمینه رشد و شکوفایی استعدادها و به فعلیت رساندن قوای نهفته در آن.»
بر پایه تعریفهایی که از تعلیم و تربیت آوردیم، اگر تعلیم و تربیت از منظر مفهومی با یکدیگر سنجش و ارزیابی شود، دستکم دو نکته را به روشنی در مییابیم:
یک: فراخنای مفهومی تربیت
نخستین دستاورد این مقایسه و سنجش مفهومی آن است که مفهوم تربیت از چند ساحت، فراختر و گستردهتر از مفهوم تعلیم است: نخست اینکه تربیت به انسان اختصاص ندارد. درباره هر موجودی که قابلیت و ظرفیتهای پویا و رشدیاب داشته باشد (اعم از گیاهان، جانداران، حیوانها و انسانها)، تربیت صادق است.
دیگر اینکه تربیت هرگاه در مورد انسان به کار رودـ چنان که این پژوهش به هنگام کاربرد واژه تربیت همین قلمرو را در نظر دارد ـ، بارور ساختن و به فعلیت نشاندن تمامی امکانهای بالقوه و نیروهای نهفته در تمام سویهها و ابعاد وجودی وی را شامل میشود و عبارت است از: «کوشش و تلاش برای فعلیت بخشیدن کلیه قابلیتها، موهبتهای جسمانی و روانی ـ عقلی و عاطفی ـ انسان در بعد فردی و اجتماعی».
دو: گونههای تربیت
رهآورد دوم آن است که تربیت آن گاه که نسبت به انسان لحاظ شود، به پیروی از ساحتهای مختلف وجودی و نیروها و استعدادهای گوناگون انسان، به گونههای مختلفی همچون تربیت عقلانی، اخلاقی، دینی، عاطفی، روانی، اجتماعی، جسمانی و بدنی تقسیم میشود، و تربیت علمی (عقلانی و ذهنی) تنها یکی از زیر شاخههای تربیت است. از همین رو است که میتوان و باید گفت هر تعلیم و آموزش، نوعی تربیت است، لکن هر تربیتی، آموزش و تعلیم نیست.
نسبت تعلیم و تربیت در قرآن
در آیات قرآنی به وضوح و روشنی دیده می شود که قرآن کریم، از میان دو دیدگاه پیش گفته، به دیدگاه دوم باور دارد. بدین معنا که از یک سو تعلیم و تربیت را دو حوزه و فرآیند قابل تفکیک و بازشناسی از یکدیگر میداند، اما از سوی دیگر بر آن است که آن دو در بسیاری از موارد همنشیناند.
گسستهای تعلیم و تربیت
۱. گسست ماهوی تعلیم و تربیت
مهمترین خاستگاه و ریشه جدا انگاری تعلیم و تربیت از منظر قرآن را میتوان در دوگانگی هویت و چیستی آن دو سراغ گرفت. رهیافت به این دوگانگی از چند راه میسر است:
الف) دوگانگی مفاهیم تربیتی و تعلیمی در قرآن
قرآن کریم برای بیان واقعیتی به نام آموزش و نیز واقعیت دیگری به نام تربیت، دو عنوان و واژه مستقل برگزیده و به کار بسته است؛ زیرا از دانشطلبی و دانشآموزی، همواره با واژه «تعلیم»، «تعلم» و مشتقات آن، و از تربیت کردن، گاه با واژه «رب» و گاه با واژه «تزکیه» و سایر مشتقات آن یاد کرده است. بدین معنا که هر جا مقصود، تربیت تمامی ابعاد و نیروهای انسانی، در دو بعد مادی و معنوی، جسمی و روحی، بوده است، قرآن کریم واژه «رب» را به کار بسته است؛ مانند آن موارد که سخن از تربیت الهی، تربیت پدر و مادر و یا تربیت فرمانروایان امور، و یا مالک و صاحب چیزی در میان است.
اما در آن موارد که مراد و مقصود، تربیت و شکوفا ساختن نیروهای معنوی انسانهاست، از واژه «تزکیه» سود جسته است؛ مانند تربیت پیامبران الهی، و کارکرد تربیتی معارف قرآن و کتابهای آسمانی، و یا موارد خود تربیتی انسان، به معنای تصمیم و اراده وی بر پاکسازی جان از رذایل و ناپاکیها.
هر چند واژههای قرآنی دیگری چون رشد، هدایت، شفاء، تقوا، تهذیب، انبات، صنع، اصلاح، تطهیر و... را نیز میتوان به نوعی ناظر بر تربیت مورد نظر قرآن محسوب داشت، اما هیچ یک به پیمانه تزکیه، ناظر و متمرکز بر روی تربیت دلخواه قرآن، به مفهوم فراهم سازی بستر و زمینه رشد و شکوفایی کششها و گرایشهای مثبت معنوی و متعالی انسانی نیست. گذشته از تأمل در معنا و مفهوم تزکیه که بعداً بدان پرداخته میشود، از جمله ادلهای که برای اثبات جایگاه محوری تزکیه در میان سایر مفاهیم تربیتی قرآن میتوان برشمرد، دو چیز است:
یک. از تأمل در واژههای تربیتی و آیاتی که سیمای انسان رشد یافته و تکامل یافته از جنبه استعداد و نیروهای معنوی را ترسیم میکند، به این رهیافت نایل میآییم که سایر واژههایی که در ادبیات قرآنی حامل بار تربیتی هستند، چهره متربی در حال شدن و روندگی در مسیر کمال یابی و تربیت پذیری را تصویر میکنند، حال آنکه دست یافتن به مقام تزکیه، ترسیم کننده سیمای انسان باریافته به قله کمال و ستیغ تربیت یافتگی است؛
و. دلیل دیگر آن است که فرآیند رسالت پیامبران و مهمترین کار ویژه آنان در قرآن، تعلیم و تزکیه آدمیان معرفی شده است؛
(لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولا مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ ...)(آل عمران/۱۶۴)
«خداوند بر مؤمنان منت نهاد [=نعمت بزرگی بخشید] هنگامی که در میان آنها پیامبری از خود ایشان برانگیخت که آیات او را بر آنها میخواند و آنها را پاک میکند و کتاب و حکمت میآموزد.»
(اذْهَبْ إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى*فَقُلْ هَلْ لَکَ إِلَى أَنْ تَزَکَّى)(نازعات/۱۷- ۱۸)
«(ای موسی!) به سوی فرعون برو که طغیان کرده است و به او بگو: آیا میخواهی پاکیزه شوی؟!»
بر اساس این آیات شریفه، انسان و جامعه مزکی و پیراسته از آلایشها و رذیلتها، همان انسان و جامعه آرمانی است که انبیای الهی در پی آن بوده و غایت و هدف نهایی تلاشها و کوششهای آنان به حساب میآید. دیگر اهداف انبیای الهی، اهداف میانی به شمار میرود.
بر پای بست این دو دلیل، میتوان گفت واژه تزکیه ژرفترین و فراگیرترین واژهای است که قرآن در مورد تربیت انسان مطلوب و مورد نظر خویش به کار برده است.
فرآیند تعلیم و تربیت در کاربرد قرآنی با دو تعبیر و عنوان یاد شده است. این دوگانگی تعبیر از تعلیم و تربیت که بیتردید نمیتوان آن را مسامحه و یا ناگزیری در تعبیر از جانب قرآن برشمرد، بلکه باید باور داشت انتخاب واژههای متفاوت، در پی هدف و مقصودی، و از جمله توجه دادن مخاطبان خود به این تفاوت و جدایی صورت پذیرفته است، به دلایل چند، نشانگر تفاوت ماهوی تعلیم و تربیت از منظر قرآن است.