به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر دفاع پرس، بیست و یکم رمضان سال 40 هجری مصادف با شهادت امیرالمومنان علی علیه السلام در محراب مسجد کوفه است. نخستین افتخار علی علیه السلام، پیشگان بودن وی در پذیرفتن اسلام، و یا به عبارت صحیح تر، ابراز و اظهار اسلام دیرینه خویش است، زیرا علی علیه السلام از کودکی یکتا پرست بود و هرگز آلوده به بت پرستی نبود تا اسلام او به معنای دست کشیدن از بت پرستی باشد. «در حالی که در مورد سایر یاران پیامبر(صلی الله علیه واله)، چنین نبود».
فداکاری بزرگ علی (علیه السلام)
در سال سیزدهم بعثت، به دنبال انعقاد پیمان عقبه دوم در شب سیزدهم ذیحجه، میان پیامبر اسلام (صل الله علیه واله) و یثربیان که طی آن، مردم یثرب پیامبر را به آن شهر دعوت نموده و قول حمایت و دفاع از آن حضرت دادند، از فردای آن شب مسلمانان مکه به تدریج به یثرب هجرت کردند، سران قریش دانستند پایگاه تازه ای برای نشر دعوت اسلام در یثرب آماده شده است، از این رو احساس خطر کردند، چه؛ می ترسیدند که پس از آن همه آزار و اذیت که به پیامبر و پیروان او رسانده اند، پیامبر در صدد انتقام برآید و اگر هم فرضاً قصد جنگ نداشته باشد، ممکن است راه بازرگانی قریش به شام را که از کنار یثرب عبور می کرد مورد تهدید قرار دهد.
برای رویارویی با چنین خطری، در اواخر ماه صفر سال 14 بعثت در دارالندوه (مجلس شورای مکه) اجتماع کردند و به چاره اندیشی پرداختند در این شورا برخی از حاضران پیشنهاد کردند که پیامبر تبعید یا زندانی شود، ولی این پیشنهاد رد شد.
سرانجام تصمیم گرفتند او را به قتل برسانند اما کشتن پیامبر کار آسانی نبود. زیرا بنی هاشم آرام نمی نشستند و به خون خواهی بر می خواستند سرانجام تصمیم گرفتند که از هر قبیله، جوانی آماده شود تا شبانه دسته جمعی به سر حضرت محمد(صلی الله علیه واله) بریزند و او را در بستر خواب قطعه قطعه کنند. در این صورت قاتل، یک نفر نخواهد بود و بنی هاشم نمی تواند به خون خواهی برخیزد زیرا جنگ با همه قبائل برای آنان مقدور نخواهد بود و ناچار به گرفتن خون بها راضی خواهند شد و ماجرا خاتمه پیدا خواهد یافت.
قریش برای اجرای نقشه خود شب ربع الاول را انتخاب کرد و خداوند بعدها هر سه نقشه آنان را یادآوری نمود و فرمود: « به یاد آور هنگامی را که کافران نقشه می کشیدند که تو را به زندان بیفکنند، یا به قتل برسانند و یا ( از مکه) خارج سازند. آن ها چاره می اندیشیدند و نیرنگ می زدند و خدا هم تدبیر می کرد و خدا بهترین چاره جویان و تدبیر کنندگان است.»
به دنبال این تصمیم قریش، فرشته وحی پیامبر را از نقشه شوم مشرکان آگاه ساخت و دستور الهی را ابلاغ کرد که پیامبر شهر مکه را به عزم یثرب ترک کند.
در اینجا برای شکست نقشه دشمن لازم بود پیامبر از شیوه (رد گم کردن) استفاده کند تا بتواند از شهر خارج شود. برای این منظور لازم بود شخص فداکاری آن شب در بستر پیامبر بخوابد تا گروهی که به خانه او یورش می برند تصور می کنند او خانه را ترک نگفته و در نتیجه فکر آنان فقط متوجه او شود و از کنترل راه ها غفلت کنند.
چنین فردی جزء علی (علیه السلام) کسی نبود. از این نظر پیامبر نقشه سران قریش را با علی در میان گذاشت و فرمود: امشب در بستر من بخواب و آن پارچه سبزی را که من هر شب بر روی سر می کشیدم، بر روی خود بکش تا تصور کنند من در بستر خفته ام. « مرا تعقیب نکنند».
علی علیه السلام به این ترتیب عمل کرد، ماموران قریش از سر شب خانه پیامبر را محاصره کردند و بامداد که با شمشیرهایی برهنه به خانه هجوم بردند، علی علیه السلام از بستر بلند شد. آنان که نقشه خود را تا آن لحظه صددرصد دقیق و کاملاً موفق می دانستند، با دیدن علی سخت برآشفته و به او گفتند: «محمد کجاست؟ علی فرمود: مگر او را به من سپرده بودید که از من می خواهید؟ کاری کردید که او ناچار شد خانه را ترک کند.
در این هنگام به سوی علی علیه السلام یورش بردند و به نقل (طبری) او را آزردند و آنگاه وی را به سوی مسجدالحرام کشیدند و پس از بازداشت مختصری، او را آزاد ساختند و در سمت مدینه به تعقیب پیامبر پرداختند، در حالی که پیامبر در غار ثور پنهان شده بود قرآن مجید این فداکاری بزرگ علی (علیه السلام) را در تاریخ جاودانگی بخشید و طی آیه ای او را از کسانی معرفی می کند که در راه خدا جان خود را فدا می کند: (بعضی از مردم«همچون علی در لیله المبیت به هنگام خفتن در جایگاه پیامبر» جان خود را برای کسب خشنودی خدا می فروشند و خداوند نسبت به بندگانش مهربان است).
مفسرانی می گویند: این آیه درباره فداکاری بزرگ علی (علیه السلام) در لیله المبیت نازل شده است. خود حضرت نیز در شورای 6 نفره ای که به دستور عمر برای تعیین خلیفه تشکیل گردید، با این فضیلت بزرگ بر اعضای شورا احتجاج کرد و فرمود: شما را به خدا سوگند می دهم آیا جز من چه کسی در آن شب پرخطر که پیامبر عازم غار ثور بود، در بستر او خوابید و خود را سپر بلا نمود! همگی گفتند: کسی جز تو نبود.
علی علیه السلام در یکی از سخنانش پس از توطئه قریش، از وضع خود در آن شب خطرناک یاد می کند:
... پیامبر به من فرمود در بستر او بخوابم و جان خویش را سپر او قرار دهم، بی درنگ این ماموریت را پذیرفتم، خوشحال بودم که در راه او کشته شوم. پیامبر ره سپار شد و من در بستر او خفتم، مردان مسلح قریش با اطمینان به اینکه پیامبر را خواند کشت، هجوم آوردند، وقتی که به درون خانه ای که من در آن بودم ریختند، شمشیر به دست برخواستم و از خود دفاع کرد، آن چنان که خدا می داند و مردم نیز از آن آگاه شدند. »