به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر دفاع پرس، در تفسیر آیات 85 سوره هود آمده است که شعیب گفت: ای قوم من، پیمانه کردنی و وزن کردنی را تمام دهید و به داد (و انصاف) رفتار کنید؛ و از بهای آنچه مردمان دارند (کار و کالاهای آنان) نکاهید، و چون انسادگران، در زمین به تبهکاری مپردازید».
شعیب به قومش گفت: پیمانه را تمام دهید و از کمکنندگان (خیانتکاران در پیمانه) مباشید، و با ترازوی راست و درست وزن کنید؛ و چیزها (کارو کالای) مردمان را نکاهید، و در زمین به تبهکاری مپردازید».
مضمون جمله نخست این چند آیه، در آیات دیگر نیز آمده است: در سوره « الرحمان »، خداوند پس از آن که نعمتهای خود را به یاد انسان می آورد و می گوید: خدا قرآن را تعلیم داد، انسان را آفرید و به او قدرت بیان (سخن گفتن، عقل، فهم و درک) آموخت؛ و جهانی را سامان داد که در آن خورشید و ماه به حساباند و ستارگان و درختان برای خدا سجده می کنند؛ و آسمان را بر افراشت و میزان را نهاد، برای اینکه در میزان طغیان نکیند. و وزن را با داد و انصاف به پا دارید و میزان را نکاهید».
همچنین درسوره مطففین می خوانیم: وای برکم فروشان، کسانی که چون مال مردم را برای خود پیمانه کنند، به طور کامل می ستانند، وچون برای آنان کیل یا وزن کنند، کم می دهند ( و از کیل و وزن می کاهند). آیا اینان زنده شدن پس از مرگ را باور ندارند که چنین می کنند؟! باید بدانند که در روز بس بزرگ و باشکوه، مردمان (برای حسابرسی) در پیشگاه خدا حاضر شوند (کسانی که چنین فاجران خواهد بود) و این چنین نیست که اینان اهل نجات و آسوده باشند؛ بلکه نامه اعمال تبهکاران در سجین بررسی می شود».
در ادامه این تعالیم قرآنی آمده است که شیوه کسب این گونه انسانهای تبهکار چون زنگاری بر قلب آنها رسوب کرده است و از این رو قیامت از نظر خدا پوشیده می مانند و پس از حسابرسی های قیامت، آتش دوزخ را می چشند.
و نیز در همین سوره هود، پیش از آیه مورد بحث، آمده است: و به سوی اهل مدین برادرشان ـ برادر ایمانی نوح، هود، صالح، ابراهیم و لوط ـ شعیب را فرستادیم. شعیب به آنان گفت: ای قوم من، الله را بپرستید، خدایی جز او برای شما نیست؛ و پمانه و ترازو را مکاهید؛ من شما را به خیر (نیکی و رشد) می بینم، و بر شما از عذابی فراگیر میترسم».
عنصر قسط در نظام اقتصادی
در آیات یاد شده، تعهد وجدانی واقدام عملی درکامل و تمام دادن پیمانه و میزان درست، به عنوان یک مثال و مصداق مطرح است و بدین معنا نیست که کم فروشی، قیمت کم گذاشتن و به اصطلاح بازاریان، تو سر مال کسی زدن، فقط در کالاهایی ممنوع ومذموم باشد که با ترازو وزن میشوند یا با پیمانه اندازهگیری میشوند و در کالاهای شمارشی و کالاهایی که به متر ومعیار طولی فروخته میشود، مانند پارچه و زمین، اشکال نداشته باشد؛ بلکه این آیه معیار را بیان میکند به این معنا که تولید کنند باید بر اساس کار انجام شده روی کالا ـ از نظرکمیت و کیفیت ـ قیمتگذاری کند و کالای تولید شده، سالم وبه زبان امروزی استاندارد باشد و در بازار داد و ستد نیز باید از هرگونه غش و مارکهای تقلبی و فریب مشتری و مصرف کننده جلوگیری شود.
ارزش کالا از نظر نامرغوبی و مرغوبیت در نزد مردم و کارشناسان، مشخص باشد از این رو هر گونه غش و فریب مشتری درکیفیت کالا حرام است؛ بسی کار زشت و نابخشودنی است که فرد یا بنگاه اقتصادی، به مردمانی که به آن اعتماد کردهاند خیانت کند، درزبان روایات اسلامی، کسی که به این روشهای ناجوانمردانه دست یازد، از مسلمانان به شمار نمیرود و اگر با شیوههای ناسالم اقتصادی ثروت گرد آورد، سود خود و ضرر دیگران را بخواهد و با ترفند و دزدی در تولید کالا و یا فروش آن به غارت اموال و درآمد مردمان بپردازد و در این راه عمر بگذراند و بمیرد، بر آئین اسلام نمرده است.
بنابراین، ارزش هرکالا باید مشخص باشد و فریب مشتری از راه تولید کالای نامرغوب و فروش به قیمت کالای مرغوب، مخلوط کردن جنس خوب و بد، ظاهرسازی و تبلیغات نادرست و غیر واقعی برای کالا و اموری مانند آن، در نگرش اقتصادی اسلام باید از آلودگی به این شیوهها بپرهیزد.
افزون بر اینها، قیمتگذاری برکالا یا فروش آن باید عادلانه وبه قسط باشد . یعنی سود میبایست با مدنظر قرار دادن عنصر قسط باشد. یعنی سود میبایست با مدنظر قراردادن عنصر قسط لحاظ شود و این سود بر اساس میزان سرمایه به کار گرفته شده در تولید و کار انجام شده و مواد به کار رفته در کالا محاسبه میگردد.
از این رو، سودهای گزاف و بادآورده از راه انحصار درتولید و فروش و یا سوء استفاده از ناآگاهی مشتری و فریب آن و نیز سودی که نیازهای جامعه اسلامی را به هیچ انگارد و با توجه به اضطرار مردمان در مصرف، آنان را برپرداخت قیمت عادلانه وادارد و مسائلی این چنین، در اقتصاد اسلامی جایی ندارد.
این است که در احادیث میخوانیم، سود مؤمن از مؤمن رباست، مگر اینکه برای تجارت و کسب و کار، کالایی را به او بفروشد و در این صورت سودی اندک از او بگیرد. امام صادق(ع) سود صددرصدی حاصل از فروش کالا به خاطر کمیابی آن در شهر و نیازمردم به آن را نمیستاند. و یا آن گاه که فردی میخواهد با انحصار در خرید، ملک دیگری را به قیمت ارزان از دستش درآورد، او را به شدت از این کار برحذر میدارد.
اقامه عنصر قسط در تار و پود جامعه اسلامی و به ویژه در نظام اقتصادی آن، پیام اساسی همه آیین های آسانی است و دولت مسئولان جامعه و آحاد افراد آن باید بر پایداری آن بکوشند و کاربردی و ملموس ساختن قسط را در همه زمینهها از نخستین وظایف ایمانی خود بدانند؛ و هیچ دستوری در شریعت به اندازه این فراخوان مهم و بس ارزنده و حیاتی، آشکارا و درخشان نیست: ما پیامبران را با دلایل روشن فرو فرستادیم و با آنها کتاب ومیزان را همراه کردیم، تا مردمان به وسیله قسط (داد و دادگری نظام زندگی) خود را استوار سازند».
در این آیه، انگیزه بعثت پیامبران و عنایت خدا نسبت به رهنمود انسانها از طریق حجت ظاهری و تعالیم حیات بخش وحیانی، این مهم دانسته شده است که مردمان بتوانند در پرتو قوانین آسمانی و رهنمودهای انسانهای هادی، بر اساس قسط زندگی کنند، تعالی یابند و سرانجام به ابدیت بپیوندند. در آموزههای امامان راستین جامعه انسانی، سامان اقتصادی بر اساس عدل و داد زیربنای ایمان به خدا و انجام درست عبادات و فرائض دینی دانسته شده است. چنان که امام صادق(ع) میگوید: اگر نان (یعنی وسیله معشیت و زندگی) فراهم نباشد، نماز و روزه و حج و دیگر اعمال عبادی به درستی و آن گونه که خدا میخواهد ـ به صورت فراگیرـ از سوی بندگان تحقق نمیپذیرد. درحالی که به روشنی میدانیم نماز ستن دین است.
از مجموعه این تعالیم در مییابیم که نماز عمود دین و سامان اقتصادی مردمان، ستون و زیربنای نماز میباشد و با یک واسطه، سامان دنیای مردمان که بتوانند نیازهای خویش را برآورند، ستون دین به حساب میآید؛ و پیداست که این رکن اساسی دین بدون قسط در جامعه امکانپذیر نیست. امام علی (ع) فرمود: عدل، قوام مردمان است» عنصر عدل و داد در سنت اسلامی، مایه حیات احکم الهی و از بالاترین درجات ایمان دانسته شده و به عنوان یک نیاز عمومی برای همه مردمان مطرح میباشد و آرامش روانی در جامعه و آبادانی و توسعه بدون آن ـ به معنای دینی آن ـ پدید نمیآید و همبستگی اجتماعی بدون همگونی در نیازهای حیاتی پایدار نمیماند.
این جمله که « لا تبخسوا الناس اشیاءهم؛ داشتنیهای مردمان را ناچیز مینگارید»، چون خورشیدی در میان تعالیم انسانی قرآن میدرخشد . و اگر از شریعت تعلیم جز همین جمله باقی نمیماند، برای سامان دنیای آنها کافی بود. این آموزه اجتماعی قرآن، البته به نوع نگاه قرآن و فرستنده آن به انسان بر می گردد. جایگاهی که خداوند برای انسان درآفرینش قائل شده، در این آیههای قرآنی نمود پیدا کرده است. فراتر از آن نگاه قرآن به اجتماع انسانی و زندگی اجتماعی انسان نیز آشکار میشود. این نگرش، ابعاد و جنبههای مختلف زندگی آدمیان را در زمینههای مختلف را تبیین میکند.