سید حکمت قاضی میرسعید، نویسنده کتابهای «در چنگال عقاب» و «مردان آسمان» مطالبی را در مورد محمد جواد شریفی راد، مدیر جلوههای ویژه میدانی سریال شوق پرواز (روایتگر زندگی بسیجی عارف شهید عباس بابایی) و نیز مدیر جلوههای ویژه فیلم معراجیها در اختیار خبرگزاری دفاع مقدس قرار داده که به شرح زیر است:
جواد شریفی راد در سال ۱۳۳۸ درشهرستان سرخس از شهرهای شمال شرقی استان خراسان رضوی چشم به جهان گشود؛ پس از گذراندن دوران ابتدایی و متوسطه در سال ۱۳۵۵ به استخدام نیروی هوایی درآمد و پس از گذراندن دورههای زبان انگلیسی و آموزشهای نظامی و تخصصی به اتفاق جمعی دیگر از همدورهایهایش ابتدا در رسته تدارکات و سپس در تخصص تخریب و خنثیسازی مهمات هوایی در مرکز پشتیبانی و آموزشهای هوایی شهید خضرایی تهران آغاز به کار نمود. پس از گذراندن دورههای مختلف این حرفه در این مرکز، توسط اساتید فن از جمله امیر سرتیپ خسروی، به علت جدیت و پشتکاری که از خود در این تخصص نشان داد به سرعت مدراج مختلف علمی را یکی پس دیگری با موفقیت طی کرد و در زمره فعالان، کارشناسان، معلم و مدرس این تخصص قرار گرفت.
با شروع جنگ تحمیلی سر از پا نشناخت و وارد این عرصه شد. اولین اقدام عملی وی کشف و خنثیسازی بمبهای عمل نکردهای بود که در اولین تجاوز سراسری هواپیماهای عراقی به 10 مرکز نظامی ایران از جمله پایگاه یکم شکاری مهرآباد صورت گرفت و درحقیقت اولین تجربه علمی، عملی و جنگی خود را در این زمینه آغاز کرد و پس از چندین ساعت کار و تلاش به همراه دیگر همکارانش اقدام به خنثیسازی تمامی بمبهای رها شده و عمل نکرده در رمپ پروازی و آشیانه هواپیماها نمود.
زنده یاد جواد شریفی راد، در آخرین مصاحبهاش که از برنامه تلویزیونی «کمی متفاوت» و به طور زنده پخش میشد در پاسخ به این سئوال مجری برنامه، که از وی پرسید تاکنون چه تعداد از بمبهای عمل نشده را خنثی کردهاید میگوید: «در مجموع آمار دقیقی از میزان خنثی کردن بمبهایم ندارم، اما از میزان مأموریتهایم که ثبت شده بیش از ۱۷۲۵ بار در طول ۸ سال دفاع مقدس و دوران سازندگی، به مآموریتهای مختلف جهت خنثی کردن بمب، موشک، راکت و مهمات هوایی به مناطق مرزی و شهرهای مختلف اعزام شدهام»
جواد شریفی در طول ۳۰ سال خدمت صادقانه خود در نیروی هوایی ۳ بار تا سرحد مرگ پیش رفت و هر بار با عزمی راسختر پس از گذراندن طول درمان علیرغم اینکه به افتخار جانبازی نائل آمده بود و به توصیه پزشکان معاف از رزم بود، به محل کار خود باز میگشت و همچون گذشته به تلاش بیوقفه خود در این راه ادامه میداد. او عاشق کارش بود و یک دلدادگی خاصی با حرفه داشت.
آخرین مأموریت وی پس از پذیرش قطع نامه ۵۹۸ بود که منافقین با همکاری نیروهای عراقی، طی یک عملیات مشترک با هدف بر اندازی حکومت اسلامی ایران در تاریخ سوم مرداد ۱۳۶۷ مقارن ساعت ۳۰: ۱۴ با هجوم عوامل زمینی از طریق مرز خسروی و سرپل ذهاب و پوشش هوایی هلی برن از جنوب گردنه «پاطاق» (نزدیک سر پل ذهاب) آغاز و به طرف شهر «کرند غرب» پیشروی کردند هواپیماهای متجاوز عراقی نیز به منظور پشتیبانی از این عملیات، از بامداد این روز با فرو ریختن بیش از ۲۰۰۰ بمب ساعتی از نوع خوشهای و تأخیری در پایگاه سوم شکاری شهید نوژه همدان، تمامی باندهای پروازی، رمپ پروازی، آشیانه هواپیماها را از کار انداخته و این پایگاه را در چند نوبت مورد بمبارانهای وحشیانه خود قرار داد تا از نشست و برخاست هواپیماهای شکاری جلوگیری نموده و فرصت کافی برای ورود منافقین به عمق خاک ایران را فراهم نمایند، هر چند با شکست مفتضحانه در این عملیات روبرو شدند، اما این کار زمینهای برای ایجاد وحدت و یکپارچگی و انسجام بسیج نیروهای انقلابی و مردمی گردید.
با حمله هواپیماهای عراقی و فرو ریختن بمب در باند پرواز به فاصله کوتاهی تیمی به پایگاه شهید نوژه همدان اعزام و کار پاک سازی آغاز شد. سروان فتح الله عربی از همرزمان زنده یاد سروان محمدجواد شریفی راد در این خصوص میگوید: «من آن روز به همراه تنی چند از همکارانم در پایگاه سوم شکاری شهید نوژه مستقر بودیم و به محض اعلان خبر بمباران پایگاه و حجم عملیات، تیمی به سرپرستی جواد شریفی از تهران نیز به پایگاه آمدند و کار پاک سازی بمبها آغاز شد هر یک از این بمبها ۲۴۰ بمبهای خوشهای را در دل خود جای داده بود که در فواصل زمانی مختلف از یک دقیقه، دو دقیقه تا ۵ دقیقه و بعضا تا ۶ ساعت، زمان بندی شده بود و در ساعات تنظمی به طور خود کار منفجر میشد و گروه تخریت وظیفه داشت این بمبها را که در روی باند پرواز، آشیانه و بخشهای مختلف پایگاه پراکنده بود جمع آوری نموده و باند را برای نشست و برخاست هواپیماها پاک سازی نماید؛ همینطور که باجواد شریفی به شدت در حال پاک سازی بمبها بودیم در آخرین دقایق آن روز که میرفت کار پاک سازی به اتمام برسد و از این حیث بسیار خوشحال بودیم زمان انفجار یکی از بمبهای خوشهای نزدیک جواد شریفی فرا رسید و در اثر این انفجار جواد به شدت مجروح و راهی بیمارستان شد و بیش چندین ترکش در بدنش جای گرفت و به علت وخامت حالش با یک فروند بالگرد به تهران اعزام و در بیمارستان بعثت تهران بستری گردید که پس از سه هفته، بهبودی نسبیاش را بازیافت و علیرغم داشتن چندین ترکش در اعضای بدنش بار دیگر فعالیتهایش را آغاز کرد».
سروان جواد شریفی راد از افسران خلاق، متعهد و دلسوز نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی و یکی از با تجربهترین و شجاعترین افراد در حرفه خود بود. او با خنثی کردن بیش از ۱۷۰۰ بمب و موشک راکت و مهمات هوایی در طول سالهای دفاع مقدس یکی از پر افتخارترین و فعالترین فرد در نیروی هوایی در تخصص تخریب و خنثیسازی بود.
جایی از تهران و شهرهای کشور نبود که بمب و یا مهمات هوایی عمل نکرده باشد که جواد در آنجا حضور نداشته باشد. علم همراه تخصص را با هم آمیخته بود و با مطالعه و کنکاش در این حرفه در صدد کشف نایافتههای این تخصص بود. وی معلمی دلسوز و علاقهمند بود که در کمال صبر و حوصله ناگفته این فن را با دقت تمام به شاگردانش میآموخت و در این تخصص شاگردان زیادی را تربیت کرد و از آن رو در سال ۱۳۶۷ از سوی آموزش نیروی هوایی به عنوان معلم نمونه این حرفه به طور رسمی معرفی شد و به دریافت لوح تقدیر نائل آمد.
جواد شریفی راد هنرمندی جانباز و رزمنده ایثارگر سالهای دفاع مقدس بود که در زمان حیات خود بدرستی کشف و معرفی نشد و سالها زمان میخواهد که شناخته شود. وی نهتنها در بعد جلوههای ویژه در تله فیلمها و سریالهای تلویزیونی، که در ژانر سینمای جنگ چهره ارزشی و از نامداران سینمای دفاع مقدس بود.
با علم و دانش خود چنان ترکیبی از مواد اشتعال زا میساخت، تا قابی از وحشت و اضطراب و تأثیر گذار خلق کرده باشد و ببننده را هر چه بیشتر با واقعیتهای ملموس جنگ آشنا سازد و از این طریق مخاطبین به مظلومیت رزمندگان اسلام پی برده و بدانندکه این حماسهسازان با چه مشقات و تن دادن به چه مشکلات طی ۸ سال دفاع مقدس راه را برای پیشرفتهای کنونی ما باز کردهاند و در این رهگذر، فیلم و یا سریالی نبود که نامزد نهایی جشنواره و یا لوح تقدیر جلوههای ویژه آن را دریافت نکرده باشد.
انسانی بیادعا، مخلص و انعطاف پذیر بود که کلیه وسایل و ابزار صحنه را با خلاقیت و ابتکار خود میساخت و میتوان گفت در این راستا خودکفا بود. به حرفهای مسئولین امر و کارگردانان سینما به دقت گوش میداد و متناسب با نیاز صحنه، ابزار و آلات کار را فراهم میکرد در اکثر مواقع با پیشنهادهای سازنده خود در امور تخصصی، عوامل تهیه را در بهتر و تأثیرگذاری فیلم یاری میداد و هرگز مهارتهای خود را به رخ کسی نمیکشید. چهره متین و آرامی داشت ساده و بیریا بود و در سختترین شرایط لبخند از لبانش باز نمیایستاد.
جواد شریفی خاطره یکی مأموریتهایش را اینگونه نقل میکند: «صدام که هر بار در جبهههای جنگ طعم تلخ شکست را از رزمندگان اسلام میچشید به تلافی این حملات، به جنگ شهرها رو میآورد در تقویم جنگ سال ۱۳۶۴ و۱۳۶۷به جنگ شهرها معروف شده است صدام بیشترین موشکپرانی را به شهرهای ایران در این سال داشت موشکهایی با برد زیاد و متوسط با حجم بالا و انبوه آتش و بیشتر این مهمات هوایی از نوع ۵۰۰ کیلویی بود خاطرم میآید؛ در جنگ شهرها و موشک پراکنیهایش دو تا از موشکها به منطقهای در کرج اصابت کرد و عمل نکرده باقی مانده بود که به محض اطلاع، نیروی هوایی ارتش برای خنثی نمودن آن اقدام نمود.
معمولا در جایی که موشک فرود میآمد به سرعت توسط عوامل انتظامی قرنطینه میشد شهدا ومجروحان حادثه به سرعت تخلیه میشود و کسی حق تردد به منطقه مورد اثابت موشک یا بمباران هوایی را تا خنثی نمودن ان و مرتفع شدن منطقه از انفجارهای احتمالی نداشت.
آن روز به محض دریافت خبر به سرعت خود را به کرج و منطقه مورد اصابت موشک در منطقه اسلام آباد کرج رساندم همه چیز به هم ریخته بود و تعداد زیادی از مردم بیگناه جان خود را از دست داده و تعداد دیگری نیز مجروح شده بودند که البته این موضوع را بعد از پاکسازی باخبر شدم به علت شدت انفجار بناچار میبایست ماشین را در فاصله دوری از محل مورد اصابت موشک پارک میکردم در حالی که خود را برای خنثی نمودن موشکهای عمل نکرده آماده میکردم و در حال برداشتن ابزار مخصوص خنثی سازی از ماشین بودم، نوجوانی به نزد من آمد و گفت اجازه بدهید من هم کمکتان کنم؛ راستش را بخواهید راضی نبودم، چرا که فکر میکردم اگر اتفاقی بیفتد حداقل یک نفر از بین خواهد رفت. از آنجا که تجربه خنثی کردن چنین موشکهایی را داشتم با اصرارهای پی در پی این جوان پذیرفتم گفتم اشکال ندارد، اما از قبل به وی اخطار دادم و خطرات ناشی از خنثی کردن بمب و موشک را برایش توضیح دادم: گفت مگر خون من از خون بچههایی که در جبهه میجنگند رنگین تراست! از این جوان خوشم آمد، گفتم: اشکال ندارد از آنجا که محل اصابت موشک تا خیابانی که ماشین را پارک کرده بودم فاصله زیادی بود از ایشان خواستم لوازمی را که برای خنثی سازی بمب به همراه داشتم کمک کند و ابزار ادوات را تا محل اصابت موشک، ببریم با خوشحالی پذیرفت دقایقی بعد به محل اصابت موشک که در عمق زمین جای گرفته بود رسیدیم و من مشغول بازرسی موشک بالستیک زمین به زمین عمل نکرده شدم همینطور که در حال وارسی موشک بودم از چه نوعی موشکی است و چگونه باید خنثی شود احساس کردم نیاز به ابزار مخصوصی دارم که با خود نیاورده بودم و درون ماشین بود سوئیچ ماشین را به او دادم از وی خواستم برود و ابزارهای مخصوص را که نشانهاش را دادم برایم بیاورد به سرعت رفت و دقایقی بعد برگشت و ابزار مخصوص را آورد در طول کار بار دیگر نیاز به ابزار دیگری شد خلاصه چند بار این جوان را پی فرمان فرستادم به یکباره نگاه کردم از سر زانوانش خون جاری است و از روی پاچه شلوارش لکههای خون به وضوح پیدا بود گفتم، پایت به جایی خورده؟ چیزی نگفت! دست به زانویش زدم تا علت خون ریزی را بیابم که با کمال تعجب دیدم پایش مصنوعی است و علیرغم این خونریزی با چه ذوق و شوقی به من کمک میکرد؛ از اینکه چند بار به این جوان امر و نهی کرده بودم خود را سرزنش میکردم».
جواد شریفی در پاسخ به این سئوال که بزرگترین انفجاری را که در جلوههای ویژه ایجاد کردهای تا چه ارتفاعی زبانه کشیده است میگوید: «یکی بزرگترین اندازه انفجاری که در جلوههای ویژه ایجاد کردم و در ظرف دو ثانیه دود وشعلههای آتش آن همچون قارچی به ارتفاع ۷متر زبانه کشید در فیلم شماره معکوس به کارگردانی اکبر حر بود.
در سناریو آمده بود که رزمندگان ایرانی منطقهای را در خاک عراق شناسایی میکنند و پی به مهمات شیمیایی عراق میبرند از این رو در یک عملیات برق آسا این مقر میبایست توسط رزمندگان اسلام منهدم میشد که کار جلوههای ویژه این مقر به عهده من گذاشته شده بود و من هم براساس خواست کارگردان انفجار مورد نظر ایشان را فراهم کردم که پس از انجام کار، دوربینهای تصویر برداری توانستند وقوع لحظه انفجار را از فاصله ۲۰۰ متر ثبت کنند و اندازه ارتفاع این انفجار را میتوان از پلیتی که در ارتفاع ۷ متری از سطح زمین به هوا پرتاب شده بود و در تصویر به وضوح دیده میشد تخمین زد».
زنده یاد شریفی راد پس از سالها تلاش وکوشش در زمینه تخریب و خنثیسازی موشک و بمب و راکت و مهمات هوایی ناشی از بمباران هواپیماهای عراقی و موشک بارانهای پی درپی رژیم بعث عراق در دوران۸ سال دفاع مقدس و همچنین تربیت شاگردان زیاد در زمینه تخریب و خنثیسازی در مرکز پشتیبانی هواپیما، مرکز آموزشهای هوایی شهید خضرایی در آذرماه سال ۱۳۸۵ با درجه سروانی به افتخار بازنشستگی نائل آمد.
وی پس از بازنشستگی با کوله باری از تجربیات گرانسنگ سالهای دفاع مقدس به طور فعال به عنوان مدیر جلوههای ویژه فیلم و سریالهای تلویزیونی ازجمله محمد رسول الله(ص)، حمله به اچ ۳ به کارگردانی شهریار بحرانی، دایره سرخ به کارگردانی جمال شورجه، عبور از خط سرخ جمال شورجه، خلبان، شمارش معکوس اکبر حر، موج مرده ابراهیم حاتمیکیا، خداحافظ رفیق بهزاد بهزادپور، شاه خاموش همایون شهنواز، به رنگ ارغوان حاتمیکیا، جنگ کودکانه ابوالقاسم طالبی، یک تکه نان کمال تبریزی، بنام پدر ابراهیم حاتمی کیا، اخراجیهای یک و دو مسعود ده نمکی، و…… شروع به فعالیت نمود و در این ژانر بیش از ۳۰ اثر ماندگار از خود به یادگار گذاشت.
«مجید مجیدی» کارگردان مطرح سینمای کشورمان به مناسبت عروج خونین جواد شریفی راد،
میگوید: «وقتی خبر پرواز ملکوتی جواد شریفی عزیز را شنیدم، ناباورانه دریک شوک به سر بردم وهمه خاطرات و لحظات زیبا و دوست داشتنی دو سال همکاری در پروژه پیامبر (ص) و خاطرات او از حماسههایش در دوران دفاع مقدس در ذهن من زنده شد.
او کسی بود که خود را وقف انقلاب و دفاع مقدس کرده بود. تمام بدن او پر از ترکش بود و بارها و بارها در جنگ مجروح شده بود. هر جا خطر بود جواد بود، هرجا ماموریت غیر ممکن، عملیات خنثیسازی بمبی عمل نکرده، دردوران جنگ بود جواد بود که بمب را خنثی کند. او مرد عمل بود و بیادعا بود، پر تلاش و توانا و از همه مهمتر مهربان و بردبار.
جواد خلاق بود و ادوات بسیاری را برای پروژه پیامبر(ص) ساخت از جمله تجهیزات بسیار زیادی را ساخت که از او به یادگار در سینما خواهد ماند. هیچ کاری برای او غیر ممکن نبود و برای همین هرچه در ذهن داشتم به او میگفتم و جواد به بهترین شکلی ایدههای ما را جامعه عمل میپوشاند. در یکی از صحنههای فیلم که در کنار سواحل خلیج فارس بود، تلاطم دریا را داشتیم و من میخواستم که موجهای بزرگ و سهمگین به ساحل بیاید. به جواد گفتم امکان چنین چیزی وجود دارد؟ که بعدها با CGI (جلوههای کامپیوتری) تقویت کنیم. به من اطمینان داد که امکانپذیر است. فقط یک ماه فرصت میخواهد که آن وسایل را بسازد.
شریفی راد در همین زمینه میگوید: «برای جلوههای ویژه فیلم پیامبر اعظم (ص) از سوی مجید مجیدی کارگردان فیلم، با فهرستی سه صفحهای از وسایلی که در ایران مورد نیاز است مواجه شدم. این وسایل باید از خارج میآمد، زیرا ما این شکل از کار را تاکنون در ایران نداشتیم و احتمالاً نیاز به تأمین خیلی از وسایل احساس نشده بود و یا شاید اقتصاد سینما اجازه نمیداد. وقتی آن فهرست را دیدم و قصه را خواندم متوجه شدم همه این وسایل ضروری است. قرار بود همه اینها از ایتالیا به ایران بیاید و بعد از کار دوباره برگردانده شود. این فرصتی بود تا از وسایل سالم و خوبی که در اختیارم قرار میگرفت استفاده کنم، اما فکر کردم میتوانم از این فرصت بهتر استفاده کنم.
با یک حساب و کتاب به این نتیجه رسیدم که با هزینه اجاره وسایل و همچنین هزینه حمل آنها میتوانیم به راحتی این وسایل را در ایران بسازیم. این موضوع را مطرح کردم و گفتم بهتر است هیچیک از این وسایل از ایتالیا نیاید و خودمان اینجا برای ساختش اقدام کنیم. اولین بحث ما سر بادساز بزرگ بود. نمونههای موجود در ایران کوچک بود. برای ساخت اینها احساس کردم تنها مشکلی که داریم ساخت آن پروانه است، دقیقاً در ذهنم این طور میگذشت که اگر نتوانم بسازم به نیروی هوایی میروم از آنان میخواهم ملخ هواپیما به من بفروشند. تصمیم من برای ساخت قطعی بود، زیرا میدانستم اگر این ابزار از ایتالیا بیاید و بعد از ایران برود دوباره در نقطه قبلی خواهیم بود.
خیلی قاطع گفتم من همه ابزار را در اینجا تأمین میکنم. خوشبختانه مدیران پروژه به خصوص آقای حیدریان به من اعتماد کردند. سابقه حضور در نیروی هوایی را داشتم و میدانستم بخشی از متخصصان هوافضای نیرویهوایی در بخش خصوصی فعالیت میکنند. پرسوجو کردم و بالاخره در مورد ملخ از آنان سؤال کردم و سراغ آقای حسینیپور رفتم که ۲۲ سال قبل دانشجو بودند و من برایشان تدریس میکردم. ویژگیهای ملخی که میخواستم را به او گفتم و گفت تا دو سه روز دیگر به من جواب میدهد. دقیقاً چهار روز بعد با من تماس گرفت گفت کار آماده شده و دیدم ملخی کاملاً استاندارد با ویژگیهایی که میخواستم ساختهاند. سه ملخ در ابعاد یک و نیم متر ساخته بودند و همانجا با آقای حیدریان تماس گرفتم و اعلام کردم این بخش از کار به خوبی انجام شد».
مجید مجیدی درادامه میگوید: او به شکل ناباورانهای تجهیزاتی ساخت که موجهای بزرگ و عظیمی به ساحل برگردد که این ارتفاع موجها به ۴تا ۶ متر میرسید. این کار او همه را به وجد آورده بود. جواد که به زبان انگلیسی مسلط بود با عوامل خارجی فیلم ارتباط بسیار دوستانه و حرفهای را برقرار کرده بود و مدیر فیلمبرداری "ویتوریو استورارو"، از او به عنوان معجزهگر نام میبرد. جواد عاشقانه خود را وقف پروژه پیامبر اکرم (ص) کرد. انشاءالله که در دیار باقی حضرت رسول(ص) شفیع او باشد.
جواد برای همیشه از میان ما رفت، اما هستند شاگردانی که جای خالی او را پرکنند. به گفته مجید مجیدی مرد عمل بود و بیادعا، ادوات بسیاری را برای پروژه پیامبر(ص) ساخت و به یادگاریهای ارزشمند خود در سینما افزود.
جواد شریفی راد ساده بود و دوست داشتنی. رازی در جواد شریفی بود که همه او را دوست داشتند. همه عاشق او بودند. راز او مهربانی بود. ساده بود و شریف. همیشه لبخند به لب داشت. من مطمئنم لحظه مرگ لبخند به لب داشت. یادش و آثارش همیشه در ذهن و دلمان خوهد ماند.
و سرانجام جواد شریفی راد مدیر جلوههای ویژه فیلم معراجیها که به گفته وی درصدد بود تا با مهمات واقعی قطعه کوچکی از عملیات غرور آفرین کربلای ۵ را بازسازی نماید، به هنگام آماده سازی صحنه، به همراه ۵ تن دیگر از همکارانش آسمانی شد.