به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، دوران دفاع مقدس فرمانده گردان تخریب لشکر ۲۷ محمد رسول الله بود، ۸ سال در جبهه بود و به قول خودش هرجا شیمیایی زدند او هم حضور داشت.
«حسین رضایی» هم حافظ قرآن بود و هم عمل کننده به قرآن، این را خانواده و همکاران و دوستانش تائید کردهاند که عاملیت او به قرآن بیش از حافظ بودنش خود را نشان داد. بعدها مسوولیتهای دیگری هم برعهده گرفت و معاون هماهنگکننده قرارگاه سازندگی خاتم الانبیا (ص)، بنیانگذاری فرمانده تخریب قرارگاه خاتم الانبیا (ص) در دوران داع مقدس را در کارنامه خود دارد.
جامعه قرآنی در سیر دیدارهای هفتگی خود با خانواده شهدای قرآنی به دیدار خانواده فرمانده شهید «حسین رضایی» و با همسر و فرزندان او به گفتوگو نشستند.
همسر این شهید در خاطراتی از وی اظهار داشت: شهید رضایی وقتی به خواستگاری من آمد تقریبا نیمی از قرآن را حفظ بود که من اطلاع نداشتم و وقتی در سال ۱۳۶۰ ازدواج کردیم متوجه این موضوع شدم. اولین باری که شنیدم خیلی خوشحال شدم و فکر کردم خدا چقدر من را دوست داشته است که هم شوهرم حافظ است و هم پدرشوهرم مداح و هم خانواده آنها خانواده شهید هستند. شهید گاه و بی گاه قرآن میخواند و در جلساتی که در سپاه داشت همیشه از او میخواستند اول او قرآن بخواند.
وی افزود: قبل ازدواج در نزدیکی دو راه قپان مسجدی به نام حاج عبدالله است که در آنجا کلاس قرآن میرفت و تدریس هم داشت. پسر کوچکم هنوز زبان درنیاورده بود که با پدر قرآن را همزبانی میکرد.
همسر شهید کربلایی تصریح کرد: چون فرمانده گردان بود در همه عملیاتها حضور داشت و مجروحیتهای مختلفی در جبهه پیدا کرد، هم شیمیایی بود و هم موج گرفتگی داشت و گاهی حالش بد میشد.
وی ادامه داد: سال ۱۳۸۹ در بیمارستان ساسان در ۵۳ سالگی به شهادت رسید. حقیقتا این جانبازان هر روز به شهادت میرسند. خودش هم میگفت دعا کن من شهید شوم، میگفتم من تنها هستم، پدر و مادری ندارم، یک برادر ۲۱ ساله داشتم که او هم شهید شده، تو باید باشی. آخرها دیگر دل کندم. خودش همیشه آه میکشید که برادرت از من سبقت گرفت، شهید شد من ماندم. پسرش تا از او سوال میپرسیدیم جواب نمیداد. خیلی از دوستانش چیزهایی میدانند که ما خبر نداریم. همیشه در ماشین نوار قرآن داشت که برای حفظ یا آرامش آن را مرور میکرد.
کمالی زاده یکی از دوستان شهید نیز بیان کرد: شهید رضایی جانشین نیروی زمینی سپاه بود و میگفت که ۲۳ جزء قرآن را به قول خودش در دوران جاهلیت حفظ کرده است. میگفت همه چیزهایی که از قرآن شنیدیم باید به آن عمل کنیم. ما شاید فقط بتوانیم روخوانی و ترجمه را بفمهمیم، ولی برداشت شهدا خیلی فراتر از این حرفها است، مثلا یکبار حرف استخاره بود، ایشان همیشه قرآن و حافظ همراهش بود استخارههای عجیبی هم میگرفت که گاهی حتی آیه عذاب میآمد، ولی میگفت خوب است و برعکس هم اتفاق میافتاد که آیه نعمت میآمد و ایشان میگفت استخاره خوبی نیست، یکبار پرسیدم چطور شما این آیهها را تعبیر میکنید؟ گفت درست است که آیه، آیه رحمت و نعمت است، ولی کدر است، برداشتی داشت که آن را با واژه کدر انتقال میداد.
وی در ادامه گفت: در اعمال و رفتار قرآنی بود. وقتی به بسیج مسجد آمد به عنوان بسیجی ساده ثبت نام کرد و در جلسات معمولی بسیج شرکت میکرد بعدها او را شناختیم که جانشین نیروی زمینی سپاه است. ما که چشممان را در بسیج نوجوانان باز کردیم و در این فضا رشد کردیم مثل او را کمتر دیدیم. اولین روز آشنایی با ایشان در یک سفر چهار نفره شمال بودیم. از سفر که برگشتیم وقتی گفت جمع بندی شما از سفر چه بود؟ گفتم از روزهای استثنایی زندگی من بود و با این همه چیزهایی که شنیده و یاد گرفتم نگاهم به قرآن و دین و همه چی عوض شد. واقعا هرچه بخواهم از فضائلش بگوییم کم است، کراماتی که از او میدیدم بیشتر از حافظ قرآنیش نمود داشت.
انتهای پیام/ ۱۴۱