تفسیر کلام وحی17/ امام شناسی(ع)؛

روش صحیح درک و فهم قرآن کریم/ پیامبر(ص) معارف قرآن را به چه کسی آموخت؟

براى بهره از قرآن کریم، و درمان دردهاى فردى و اجتماعى با این دواخانه خداوندى، علاوه بر صیقل دادن روح و روان خویش، باید روش صحیح فهم آن را نیز آموخت.
کد خبر: ۸۸۹۹۰
تاریخ انتشار: ۰۶ تير ۱۳۹۵ - ۱۱:۴۰ - 26June 2016

روش صحیح درک و فهم قرآن کریم/ پیامبر(ص) معارف قرآن را به چه کسی آموخت؟

به گزارش گروه فرهنگ و هنر دفاع پرس، قرآن کریم اقیانوس بى کرانى است که همگان را به مقدار توانایى علمى و سعه وجودى شان بهره مىبخشد. به تماشا نشستن و شنیدن صداى فرح بخش آن را حظّى است و در اعماق خود درّها و گوهرهایى را جاى داده که غوّاصان ماهر با تدبّر و تفقّه در عمق آن غور کرده، با گشودن صدف هاى آن، گوهرهاى گران سنگ استخراج مى کنند؛ چنان که در روایت آمده است: قرآن را عبارت، اشارت، لطایف و حقایقى است. «عبارت» آن بهره عوام، «اشارت» آن براى خواص، «لطایف» آن ویژه اولیا و «حقایق» آن مخصوص انبیاست.

براى بهره هرچه بیش تر از این خوان الهى، و درمان دردهاى فردى و اجتماعى با این دواخانه خداوندى، علاوه بر صیقل دادن روح و روان خویش، باید روش صحیح فهم آن را نیز آموخت. حال این سؤال رخ مىنماید که روش صحیح در فهم این کتاب الهى کدام است؟

قرآن کریم به زبان بشرى سخن مىگوید و مىتوان با دانش و شرایط مورد نیاز در فهم سخن انسانى تا حدى آن را فهمید، اما به سبب دارا بودن برخى ویژگىها مانند داشتن باطن، گستردگى معارف و همه سویه نگرى، نیازمند درنگ و تدبّر بیش تر و تفسیر است؛ چنان که حضرت على(علیه السلام)فرمودند: «هذا القرآنُ انَّها خطٌ مسطورٌ بین الدفّتینِ لا یَنطقُ إِلاّ بلسان و لا بُدَّ له مِن ترجمان و اِنّما ینطقُ عَنهُ الرجالُ»؛ این قرآن خطى است که میان دو پاره جلد نوشته شده است و به زبان سخن نمىگوید. ناچار براى آن مترجمى لازم است. مردانند که از آن سخن مىگویند. و نیز آن حضرت(علیه السلام) به کسى که ادعاى تناقض در قرآن مىکرد، فرمودند: «مبادا قرآن را بدون تعلیم از علما تفسیر به رأى کنى. گرچه کلام خداوند شبیه کلام بشرى است، اما تأویل آن کاملا همانند تأویل بشرى نیست.»

بر این اساس، خداوند علاوه بر خواندن قرآن براى حضرت محمّد(صلى الله علیه وآله) آن را توضیح نیز داده است: «اِنَّ علینا جَمعَهُ و قرءانَهُ فاذا قرأناه فاتَّبِع قرءانَه ثُمَّ اِنَّ علَینا بَیانَه» (قیامه: 17 ـ 19)؛ در حقیقت، گرداورى و خواندن آن بر عهده ماست. پس چون آن را خواندیم، خواندن آن را دنبال کن. سپس توضیح آن نیز بر عهده ماست. از آیه مذکور استفاده مىشود که پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله)علاوه به الفاظ قرآن کریم، توضیح تمام آیات را نیز دریافت کرده است. در نتیجه، علاوه به تلاوت تفسیر قرآن به دیگران نیز بر عهده اوست. قرآن در این باره مىفرماید: «وَ اَنزلنا اِلیکَ الذّکرَ لِتُبَیِّنَ لِلنّاسِ ما نُزَّلَ اِلیهم» (نحل: 44)؛ ما این ذکر (قرآن) را بر تو فرو فرستادیم تا آنچه را به سوى مردم نازل شده است براى آن ها روشن سازى.

تاریخ نیز نشان مى دهد که مسلمانان صدر اسلام به رغم برخوردارى از فصاحت و بلاغت بالا و آگاهى از معانى واژگان و قراین مربوط به آیات، در مواردى از فهم مقصود حقیقى آیات ناتوان مى شدند و از حضرت محمد(صلى الله علیه وآله) مىپرسیدند. پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) نیز بر ایشان تفسیر مىفرمودند؛ مثلا، پس از نزول آیه «کُلوا و اشرَبوُا حتّى یتَبَیَّنَ لکم الخیطُ الابیضُ مِن الخیطِ الاسودِ مِن الفجر» (بقره: 187)، عدى بن حاتم دو نخ، یکى سفید و دیگرى سیاه به پایش بست تا با آشکار شدن نخ سفید از نخ سیاه، سحر را باز شناسد. وقتى صحابیان ماجرا را به پیامبراکرم گفتند، حضرت خندیدند و فرمودند: «مراد آشکار شدن سفیدى روز از سیاهى شب است.»

بنابراین، براى رسیدن به فهم صحیح کل قرآن کریم و نیز یافتن روش صحیح فهم، چاره اى جز این نیست که دست نیاز به ساحت قدسى حضرت پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) و جانشینان معصوم ایشان دراز کنیم و از آن حضرات یارى بجوییم؛ چرا که تنها ایشان به تمام حقایق قرآن آگاهند و مىتوانند معانى واقعى آن را بیان کنند. این مطلب از آیات و روایات متعدد استفاده مىشود؛ از جمله، قرآن کریم مىفرماید: «اِنَّه لقرآنٌ کریمٌ فی کتاب مکنون لا یَمسُّه الاّ المطهَّرونَ» (واقعه: 77 ـ 97)، به درستى که آن قرآن کریمى است که در کتاب محفوظى جاى دارد و جز پاکان نمىتوانند به آن دست زنند. طبق یک احتمال «لا یَمسُّه اِلاّ المطهَّرونَ» خبر از واقع بوده و منظور از «مسّ قرآن» علم به آن است و «مطهَّرون» کسانى هستند که خداوند آن ها را از هر نوع پلیدى پیراسته است. بنابراین، ایشان کسانى جز ائمّه اهل بیت(علیهم السلام)نیستند که خداوند در شأن ایشان مى فرماید: «اِنّما یریدُ اللّهُ لِیُذهبَ عَنکُم الرِجسَ اهلَ البیتِ و یُطهِّرکُم تطهیراً» (احزاب: 33)؛خداوند مىخواهد پلیدى و گناه را فقط از شما اهل بیت دور کند و کاملا شما را پاک سازد. مراد از اهل بیت در آیه شریفه، فقط پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله)، حضرات على، فاطمه، حسن و حسین(علیهم السلام)هستند.

در روایات متعددى آیه شریفه «مَنْ عنِدَهُ علمُ الکتاب» (رعد: 43)؛ کسى که علم کتاب نزد اوست، به ائمّه اهل بیت(علیهم السلام) تفسیر شده است. این آیه و روایات پیشین بر آگاهى آن بزرگواران به تمام دانش قرآن دلالت دارند و نیز در روایتى آمده است: «کسى جز اوصیا (امامان معصوم) نمىتواند ادعا کند که همه معارف قرآن نزد اوست.»

پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) تمام معارف قرآن را براى حضرت على(علیه السلام)، و امامان هریک براى دیگرى بیان کردهاند و نیز هر کدام در طول رهبرى خود، براى مردم به مقدار شایستگى آنها، قرآن را تفسیر کردهاند، ولى به دلیل ظلم ظالمان و نبود عالمان شایسته، تفسیر تمام قرآن به ایشان میسّر نشده است. شاید هم تمام آنچه را بیان فرمودهاند به ما نرسیده است، اما از روایاتى که به ما رسیده، مىتوان روش صحیح فهم قرآن را کشف کرد.

تذکر این نکته ضرورى است که پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) و امامان معصوم(علیهم السلام)به دلیل این که با قرآن متحد بودند و از طریق غیرعادى تمام معارف قرآن را در اختیار داشتند، نیازى نبود تا همانند انسانهاى دیگر با استفاده از روشهاى عادى فهم براى درک قرآن تلاش کنند. بنابراین، آن بزرگواران هیچ روش تفسیرى، به معناى استفاده از منابع براى فهم قرآن، نداشتند و هر آنچه بیان فرموده اند، براى تعلیم دیگرى بوده است.

صاحب نظران از «روش تفسیرى» تعریف دقیقى ارائه نکردهاند. در تقسیم بندى روشها، در مواردى بین مذاهب تفسیرى و یا گرایشهاى تفسیرى با روش تفسیرى خلط شده است. برخى تفسیر را به دو روش «ظاهرى» و «باطنى» و یا «تفسیـر مأثور» و «تفسیر به رأى» تقسیم کردهاند. مرحوم علّامه طباطبائى سه روش «تفسیر به رأى» و «تفسیر روایى» و «تفسیر قرآن به قرآن» را مطرح کرده، روش اخیر را بهترین و صحیح ترین مىداند. برخى نیز تا پانزده روش براى تفسیر قرآن کریم برشمردهاند.

چنان که بررسى ها نیز نشان مى دهد، بهترین ملاک براى تقسیم روشها، منابع مورد استفاده در فهم آیات قرآن است. بنابراین، براى ارائه دقیق روش هاى تفسیر، لازم است آن را بر اساس مجارى عادى فهم بشر تقسیم کرد.

تفسیر قرآن به قرآن

چنان که عقلا در فهم بخشى از یک سخن به بخش هاى دیگر آن نیز توجه دارند، از احادیث متعددى استفاده مى شود که آیات قرآن مفسّر یکدیگرند. به چند نمونه اشاره مى شود:

حضرت على(علیه السلام) مى فرماید: «فَانَّ کتابَ اللّهِ لَیُصَدِّقُ بعضُه بعضاً و لا یُکذِّبُ بعضُهُ بعضاً»; بخشى از قرآن بخش دیگر را تصدیق مى کند و یکدیگر را تکذیب نمىکنند. و نیز در نهج البلاغه آمده است: «کتابُ اللّهِ ینطقُ بَعضُه ببعض و شهیدٌ بعضه على بعض»؛ بخشى از قرآن به وسیله بخش دیگر آن به سخن مىآید و بخشى گواه بر بخش دیگر است.

گرچه در روایتى امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: «پدرم فرمودند: ما ضَرَب رجلٌ القرآنَ بعضَه على بعض الاّ کفر»؛ هیچ کس بعضى از قرآن را با بعضى دیگر خلط نکرد، جز این که کافر شد؛ ولى این روایت با روایات پیشین منافات ندارد؛ زیرا مراد از آن نکوهش تفسیر قرآن به قرآن نیست. با عنایت به این که یکى از معانى ضرب در هم آمیختن است. مقصود روایت همان است که اهل مناظره با تمسّک به قسمتى از سخن، ظهور قسمت دیگر را از بین مىبرند. اهل بیت(علیهم السلام)علاوه به ترغیب به این روش، در عمل نیز به دیگران آن را آموزش دادهاند.

نظر شما
پربیننده ها