دفاع‌پرس گزارش می‌دهد؛

نحوه دل کندن شهید «دوران» از دنیا برای شهادت/ واکنش شهید به نام‌گذاری خیابان به اسمش

عباس دوران سرهنگ جنگندهٔ مک‌دانل داگلاس اف-۴ فانتوم ۲ نیروی هوایی ایران بود که در ماه‌های آغازین جنگ ایران و عراق نقش مهمی در بمباران اهداف دشمن بعثی ایفا کرد، به طوریکه دو سال اول جنگ بیش از ۱۲۰ عملیات و پرواز برون‌مرزی موفق داشت و نهایتا ۳۰ تیر ۱۳۶۱ در عملیات بغداد در خاک عراق به شهادت رسید.
کد خبر: ۶۷۹۴۲۹
تاریخ انتشار: ۳۰ تير ۱۴۰۳ - ۰۵:۵۱ - 20July 2024

به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، سرلشکر خلبان شهید «عباس دوران» از خلبانان نیروی هوایی ایران بود که در ماه‌های آغازین جنگ ایران و عراق نقش مهمی در بمباران اهداف دشمن عراقی ایفا کرد. شهید دوران در دو سال اول جنگ بیش از ۱۲۰ عملیات و پرواز برون‌مرزی موفق داشت.

نحوه دل کندن شهید «دوران» از دنیا برای شهادت/ واکنش شهید به نام‌گذاری خیابان به اسمش

وی پس از پایان دورهٔ وظیفه، به دلیل علاقه به یادگیری فن خلبانی در سال ۱۳۵۱ وارد دانشکدهٔ خلبانی نیروی هوایی ایران شد و پس از طی دورهٔ مقدماتی پرواز در ایران، برای ادامهٔ تحصیل و فراگیری دورهٔ تکمیلی خلبانی به آمریکا رفت. با اخذ نشان و گواهینامه خلبانی از دانشکده خلبانی پایگاه نیروی هوایی کلمبوس به ایران بازگشت و با درجهٔ ستوان‌دومی در پایگاه هوایی همدان مشغول به خدمت شد.

در ادامه چند خاطره از همسر و همرزمان شهید عباس دوران را از نظر می‌گذرانید.

** عباس یک شبه ره صدساله پیمود

راوی: امیر سرتیپ خلبان حسین چیت‌فروش

در سحرگاه روز عید فطر و در آستانه پرواز به سوی بغداد وقتی بچه هشت ماهه‌اش گریه می‌کند، صورتش را از او برمی‌گرداند تا تردیدی در دلش ایجاد نشود. در همان واپسین لحظات خداحافظی با همسرش اتفاقات ناگهانی رخ می‌دهد که عباس می‌کوشد تردید و دودلی در درون خود ایجاد نکند. اینها نمونه‌ای است که ما می‌توانیم بگوییم عباس راه الهی را پیمود… واقعاً عباس یک شبه ره صدساله را رفت.

** احتمالاً این آخرین پرواز من است

راوی: همسر شهید دوران

عباس اولین کسی بود که قبل از شهادتش نام خیابانی در شیراز به نام او مزین شد. او به خبرنگاران حاضر در مراسم با زبان ساده چنین گفت: «دلم نمی‌خواهد از سختی‌ها با همسرم حرفی بزنم. دلم می‌خواهد وقتی به خانه می‌روم جز شادی و خنده چیزی با خود نبرم. وقتی بلوار نزدیک پایگاه هوایی را به نامم نامگذاری کردند، غرور و شادی را در چشمان همسرم دیدم.»

مسئولان نیروی هوایی به دلیل پرواز‌های زیاد عباس، تصمیم گرفتند او را به تهران منتقل کنند که او موافقت نکرد. گفت من به تهران نمی‌روم… پرواز را دوست دارم و می‌خواهم به مردم خدمت کنم. همیشه به من می‌گفت که از پول این مردم من دوره دیده‌ام و خلبان شده‌ام. گاهی به من می‌گفت: آیا می‌دانید از پول این مردم و این کشور چه قدر برای ما خرج کردند و ما را فرستادند آمریکا تا دوره ببینیم؟ من هرگز نمی‌توانم عقب‌نشینی کنم. یکی می‌گوید نمی‌خواهم پرواز کنم و نمی‌رود. من هم می‌گویم پس چه کسی برود؟ چه کسی از کشور دفاع کند؟

شهید دوران در مدت دو سال اول جنگ بیش از ۱۲۰ پرواز عملیات برون مرزی داشته که چنین آماری در تاریخ جنگ‌های دنیا بی‌سابقه است. آخرین بار که قرار شد عباس به عملیات بمباران پالایشگاه الدوره برود، طبق معمول سخن خاصی نداشتیم و مانند همیشه که عباس به مأموریت می‌رفت صحبت کردیم. بعد از شهادتش متوجه شدم که به یکی از دوستانش گفته بوده که احتمالاً این آخرین پرواز من است و می‌خواهم در صورتی که به پایگاه برنگشتم اولین کسی باشی که خانواده‌ام را خبر می‌کند.

** به عباس اجازه نمی‌دادم پرواز کند

راوی: سرتیپ دوم خلبان بازنشته اکبر توانگریان

وقتی شهید علیرضا یاسینی و شهید عباس دوران به همدان منتقل شدند، با یکی دو ماه اختلاف من هم به همدان منتقل شدم. دوباره در پایگاه همدان پیش هم بودیم. من در آنجا فرمانده گردان بودم و عباس در عملیات. یاسینی هم معاون عملیات پایگاه بود. مدیر عملیات عباس بود. من فرمانده گردان بودم. نهایتاً پرواز‌ها را باید من برنامه‌ریزی می‌کردم و به عباس اجازه نمی‌دادم پرواز کند. تا آن موقع اگر اشتباه نکنم ۱۰۴ بار پریده بود.

عباس گفت: اکبر اجازه بده پرواز کنم. گفتم: من راست و پوست کنده به تو می‌گویم که تو پروازت را کرده‌ای. بچه‌ها حالا حالا باید بدوند تا به تو برسند … میان بچه‌ها کسانی بودند که می‌فهمیدند روزشان است. عباس هم می‌دانست که روزش هست یا نیست. من تا آن روز اشک عباس را ندیده بودم. تا جاری شدن اشک او را دیدم دستانم را بالا آوردم و گفتم: باشد اجازه می‌دهم و اجازه دادم. باز تا پیش از آخرین پروازی که نهایتاً به شهادتش انجامید، پرواز کرد. با آن آخرین پرواز کارستان کرد و به ساختمان اجلاس جنبش عدم تعهد زد که دنیا را متحیر کرد.

** وصیت‌نامه‌ای که به قلم تحریر در نیامد

از آن شهید وصیتنامه کتبی به دست نیامده ولی بار‌ها بطور شفاهی پدرش را وصی و مورد خطاب قرار داده که اگر روزی به درجه پر افتخار شهادت نائل آمدم شما که پدرم هستید اختیاردار کلیه وسائلی که ازخودم به جا می‌ماند خواهید بود و قیم بچه صغیر و خردسالم هستید و از تنها پسر عزیزم با همان تربیت و کیفیت که در تعلیم و تربیت من زحمت کشیدید درباره او کوشا بوده با همان روحیه زهد و تقوایی که در شما سراغ دارم و درباره من عمل کرده‌اید نسبت به او نیز عمل کنید و از لحاظ اعتقادات دینی و تعهدات مذهبی و همچنین آموزش و پرورش او کوتاهی ننمایید تا زمانی که از او یک عباس دوران دیگر بسازید و به خصوص سفارش اکیدی که همیشه با تمام اعضای خانواده می‌گردد این بود که در شهادتم اشک غم نریزید، زیرا من به خاطر خدای خود و تعهدات دینی و وجدانی و اسلامی خود به فرمان امام امت و برای پیروزی حق بر باطل افتخار شهادت پیدا می‌کنم و برحسب آیات قرآن کریم من نمرده و زنده می‌باشم و به برادرانم بگویید که من همیشه در میان شما خواهم بود.

انتهای پیام/ 112

نظر شما
پربیننده ها