فرازی از وصیتنامه شهید مدافع حرم "حمیدرضا اسدالهی"؛

زندگی‌مان شیرین است

"من، همسر و دو فرزندم خودمان را سربازانی در پادگان تو می‌دانیم. باید مواظب باشیم تا از این پادگان اخراج نشویم، آقاجان! تو کمک‌مان کن، زندگی چقدر شیرین می‌شود وقتی که پادگان تو شود و این زندگی همان بهشت است."
کد خبر: ۷۰۸۴۴
تاریخ انتشار: ۲۸ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۳:۰۸ - 17February 2016

زندگی‌مان شیرین است

به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، شهید "حمید اسدالهی" از مدافعان حرم حضرت زینب(س) و مقدسات اسلامی که به صورت داوطلبانه برای دفاع از حرم اهل بیت(ع) به سوریه رفته بود؛ 30 آذر ماه در نبرد با تروریستهای تکفیری به شهادت رسید.

در ادامه فرازی از وصیت نامه این شهید مدافع حرم را میخوانید.

** صحبتی با امام مهدی(ع)

در ابتدا صحبتی با سید و مولایم امام زمان(ع) دارم، ای سید و مولایم! آقاجان! از تو ممنوم به خاطر تمام محبتهایی که در دوران دنیا به من ارزانی داشتی و شرمندهام که شاکر این همه نعمت نبودم، اما امید به رحمت و کرم این خانواده دارم و با این امید زندهام.

گرچه برای تربیت شدن و سرباز تو شدن تلاشی نکردهام، اما به آن امید جان میدهم که در آن روز موعود که ندا میدهند از قبرهایتان بیرون آیید و به یاری مولایتان بشتابید، من هم به اذن مولایم در حالی که شمشیر به کمر بستهام، از قبر بیرون آمده و پای رکاب شما سربازی کنم، آرزوی بزرگی است، اما آرزو بر جوانان عیب نیست.

در دوران زندگیام سعی کردم هیچ موضوع شخصی و دنیایی را از شما نخواهم و شما را قسم ندهم، اما الان در حرم جدتان امام رضا(ع) شما را به مادرتان قسم میدهم که همۀ جوانان این انقلاب اسلامی و در آخر این حقیر عاصی را برای نصرت خودتان تربیت کنید و برای سربازی خودتان به کار گیرید.

آقاجان! به من میگویند تو زن و بچه داری، چرا به جهاد میروی؟ آقاجان! مگر من برای همسر و فرزندانم چه کردهام؟ هرچه بوده از لطف و عنایت شما بوده است. آقاجان! برخی نمیدانند وقتی من از تو جدا شدم، آن روز باید نگران من شوند و انشاءالله که آن روز را نبینند.

من، همسر و دو فرزندم خودمان را سربازانی در پادگان تو میدانیم، حال یکی از این سربازان عزم مأموریت دارد و مشکلی پیش نمیآید؛ چون فرمانده بالای سر خانواده هست و فقط باید مواظب باشیم تا از این پادگان اخراج نشویم، آقاجان! تو کمکمان کن، زندگی چقدر شیرین میشود وقتی که پادگان تو شود و این زندگی همان بهشت است.

** صحبتی با نائب امام زمان(ع) و ولیّ امر مسلمین

رهبر عزیزم! از آن روز که اندک شناختی به جایگاه شما پیدا کردم و روز به روز این شناخت بیشتر شد، مسئولیت هم نسبت به شما بیشتر شد. این را فهمیدم که در نظام الهی رفتار در قبال شما، همان رفتار در قبال امام زمان(عج) است و این را فهمیدم که مجوز شفاعت اهل بیت(ع) نسبت به من، در رضایت شما است. آقاجان! اگر رضایت شما نباشد، خدا و امام زمان(ع) هم از من راضی نیستند. میدانم که سرباز خوبی برای شما نبودم، اما سعی داشتم که هم خود و هم خانوادهام نسبت به اوامر شما مطیع باشیم.

از آن روزی که شنیدم رضایت شما بر آن است که سوریه نباید سقوط کند، خواستم من هم سهمی برای اجرای این فرمان داشته باشم و حال که توفیق جهاد در این عرصه قسمتم شده است، خدا را شاکر هستم و از خدا میخواهم که در این عرصه مؤثر و مفید باشم.

رهبر عزیزم، لبیک به فرمان شما همان تکبیر حج است، همان لبیک به رسول الله(ص) و همان لبیک یا حسین است و این را امام بزرگوار به ما یاد داد، چون ولایت فقیه همان ولایت رسول الله(ص) است. برایم دعا کنید و از من راضی باشید.

** وصیتم به مسلمانان و مستضعفان

برداران و خواهران! انقلاب اسلامی یک پدیدۀ تاریخی و یک اتفاق اجتماعی نیست. این انقلاب یک انقلاب الهی و نورانی است. این انقلاب فقط متعلق به یک قشر خاص و ملت نیست، نه؛ انقلاب اسلامی موهبتی الهی است که خدا در این دنیا به بشریت ارزانی داشته. انقلاب اسلامی مقدمۀ همان حیات طیبهای است که انبیاء و رسولان و تمام ادیان توحیدی به دنبال آن بودند.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار