دفاع مقدس در آیینه ی مطبوعات (2)

نگاه کلان و آینده‌نگر در ادبیات دفاع مقدس وجود ندارد

با معرفی برگزیده‌های شانزدهمین دوره جایزه کتاب سال دفاع مقدس دوباره همه توجهات به ادبیات پایداری و دفاع مقدس معطوف شده است.
کد خبر: ۴۲۸۰۶
تاریخ انتشار: ۱۷ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۵:۳۸ - 08March 2015

نگاه کلان و آینده‌نگر در ادبیات دفاع مقدس وجود ندارد

به گزراش دفاع پرس، با احمد شاکری منتقد، نویسنده و یکی از داوران این دوره جایزه کتاب سال دفاع مقدس درباره کیفیت آثار برگزیده و آینده ادبیات دفاع مقدس گفتوگویی انجام دادیم که در ادامه میخوانیم.

چندی پیش جایزه کتاب سال دفاع مقدس برگزارشد و شما داور گروه بخش داستان کوتاه و رمان بودید. به لحاظ کیفی از آثار برگزیده و تقدیر شده چه ارزیابی دارید؟

با توجه به تأخیر صورت گرفته در برگزاری جایزه کتاب سال دفاع مقدس، در داوری آثار این دوره کتابهای سه سال مورد ارزیابی قرار گرفت. برای بررسی کیفی باید روی چند محور تمرکز کرد و نخست باید داستان کوتاه با رمان را مقایسه کنیم. با وجود اینکه تجربه داستان کوتاهنویسی در کشورمان قدیمیتر و غنیتر از رماننویسی است ولی به نظر میرسد چاپ مجموعه مستقل در مورد دفاع مقدس تا حدود زیادی نقطه ضعف داستان کوتاه به ویژه در حوزه ارائه و نشر است. مخاطبانی که علاقهمند به حوزه داستان دفاع مقدس هستند اگر بخواهند قالب داستان کوتاه را دنبال کنند کمتر با مجموعه داستانهای اختصاصی در مورد دفاعمقدس روبهرو میشوند. این موضوعی معنیدار در این حوزه است و باید تمهیدی برایش در نظر گرفت. این امر گویای این است که داستان کوتاه در کشور غنیتر و فنیتر از داستان بلند است ولی نویسندگان معدودی به صورت حرفهای راجع به دفاع مقدس داستان کوتاه مینویسند.

به نظرم انتشار مجموعه داستان با موضوع دفاع مقدس به نحو جدیتری میتواند فضای ذهنی مخاطب را شکل دهد؛ یعنی کسی که میخواهد در این حوزه کار کند اگر بتواند مجموعه داستانی را در این زمینه منتشر کند از دامنه نفوذ بیشتری برخوردار خواهد بود. همانطور که پیش از این اشاره شد ما در حوزه رمان تجربه غنی پرباری در ساختار، تکنیک روایی و گنجاندن مضامین عالی در این ساختار نداریم. چیزی که در این دوره شاهدش بودیم تا حدود زیادی استفاده از خاطرات و تبدیل خاطرات خام به سطوحی از داستان خلاقه بود که در آثاری مثل «درد» یا «هاک» مشاهده کردیم. این دو داستان تقدیر شده، زندگی واقعی شخص و اشخاصی را سوژه اصلیشان قرار دادند. به هرحال ادبیات ما در دورهای باید از مستندنگاری بگذرد و به دامنه ادبیات خلاق برسد. این راهی است که اگر بخواهیم به ادبیات ناب برسیم باید از آن عبور کنیم. الان در مرحله مستندنگاری قدمهای خوب و بلندی برداشته شده است. آثاری که مربوط به تاریخ دفاع مقدس و خاطرات حاضران در جنگ منتشر میشود در سطح خودشان خوب و لازم هستند و باید حفظ شأن کرد اما با ادبیات ناب فاصله دارند. ما باید خودمان به حدود و ثغور خلاقیت و جوانبش برسیم که یکی از راههایش استفاده از خاطرات و تجربیات برای داستانی کردن است. قدمهایی برداشته شده و دو کاری که معرفی شد در همین راستاست ولی به نظر میرسد ما تا جریان نقد قوی، فنی و تأثیرگذار در کشور نداشته باشیم این قدمها کاملکننده نخواهد بود. اگر هم باشد سرعت ما در طی مسیر بسیار کند و پر خطا و اشتباه خواهد بود.

در لیست برگزیدگان همچنان نام نویسندههای شناخته شده به چشم میخورد. آیا ورود نسل جدیدی از نویسندگان حوزه دفاع مقدس شکل گرفته است؟

نباید این را فراموش کنیم که ادبیات ریشه در تجربه دارد. وقتی شما از حوزه دفاع مقدس صحبت میکنید یکی از ارکان نوشتن در این حوزه، تجربه غنی است. برخی از نویسندگان این حوزه مستقیم در جنگ حضور داشتهاند که تجربهشان را غنیتر از دیگران میکند. عامل ثبات و پیشه گرفتن برخی نویسندگان میتواند همین موضوع باشد. همه میتوانند با درک زمان حال تجربیاتشان از موضوعات اجتماعی را غنی کنند اما در حوزه دفاع مقدس اینگونه نیست و نویسندگانی که دفاع مقدس را درک نکردهاند یک گام از کسانی که در آن فضا و حال و هوا بودهاند عقبتر هستند. البته این قابل جبران است. اگر آثاری فعلی نویسندگان باتجربه و شناختهشده دفاع مقدس را با آثار قبلیشان مقایسه کنید میبینید آثار فعلی رو به جلو نیستند. به نظرم نویسندگان نسل اول انقلاب و دفاع مقدس کارهای خوبشان را در دهه 60 و 70 انجام دادهاند.

نسل جدید داستاننویسان ما بیشتر از اینکه وامدار تجربه باشد، وامدار فرم است. نسل جدید ما از کلاسهای داستاننویسی بیرون میآید و بیشتر از اینکه برای مخاطب عام بنویسند برای کسانی که در محفلی که او هستند حضور دارند و منتقدش هستند مینویسند. چنین فاصلهای بین ادبیات تدریس شده و تجربی وجود دارد. البته در دوره کنونی باید ناگزیر به آموزش توجه کنیم و باید توجه داشته باشیم تئوریهای وارداتی یا نگاه شیفته به غرب و ترجمهای گاهی از اوقات نویسندگانمان را از متن جامعهشان دور میکند. یعنی دغدغه انسانِ بیهویتِ تکنیکزده غربی را وارد داستانی میکند که فضایش مربوط به ایران اسلامی است. باید مراقب این موضوع بود. با این وجود طیفی از نویسندگان جدید هستند که به لحاظ تعداد، کمیت و همت قابل مقایسه با نویسندگان دهه 60 نیستند. الان تقریباً در تمام شهرهای بزرگ و کوچک محافل متعدد داستاننویسی است و حرکتی که در زیر این بستر به ظاهر آرام وجود دارد، بسیار حرکت عظیمی است. پیشبینی این است که در دهههای آتی نه تنها یک قطب، بلکه قطبهای متنوع و مختلف ادبی در کشور داشته باشیم. آسیبی که وجود دارد به واسطه کمبود پژوهش و نقد است. رگههایی از دید سیاه، پوچانگار در خیلی از آثار وجود دارد. ممکن است نتوان آنها را جزو ادبیات سیاه شبه مطلق قرار داد ولی نشانههایی در جهانبینی آثار دیده میشود که برای ادبیات دفاع مقدس مناسب نیست. این آسیبی احتمالی با خود تهدید به همراه دارد. داوریهایی که در سطح کتاب سال میشود بسیار باید به این مولفهها حساس باشند. گذر از اینها و معرفی احتمالی آثاری که رگههایی از سیاهاندیشی دارند به شدت میتواند به نویسندگان نوقلم الگو و جهت دهد.

مؤلفههایی که نویسندگان جوان در کتابهایشان طرح میکنند چه تفاوتی با مؤلفههای طرح شده نویسندگان نسل اول ادبیات دفاع مقدس دارد؟

نسل جدید چون جنگ را تجربه نکرده و میخواهد کار داستانی خلاق انجام دهد الگویش را کارهای موفق در این زمینه قرار میدهد. بدنه ادبیات دهه 60 با مهر و انگ سفارشی، تبلیغی و دولتی بودن تضعیف شد و ادبیات دگراندیش و سیاه انگار در حوزه ادبیات دفاع مقدس ادبیات پیشرو دهه 70 بود و این کار را نهادهای منتسب به نظام انجام دادند. هر چند جریان شبهروشنفکری هر گونه ادبیات دگراندیش را ادبیات ناب میشمرد ولی متأسفانه تحلیلهای غلطی وجود دارد که برخی از نویسندگانی که نسبت به ارزشها عقبگرد کردهاند نویسندگان پیشرو قلمداد میکند. با این تصویری که جریانهای ادبی برای ادبیات دفاع مقدس ساختهاند و ادبیات دگراندیش را در صدر نشاندهاند، باعث میشود نویسنده جوانی که مستقیماً با دفاع مقدس مرتبط نیست و تجربه ندارد از آثارشان الگو بگیرد. حتی داستانهایشان خیلی با خاطراتی که در این زمینه نوشته میشود مرتبط نیست. اینها وامگیریشان از کارهایی است که در آن نگرههای سیاه و تلخ وجود دارد. متأسفانه الان در مورد نویسندگان جوان مفهوم ادبیات درباره داستان دفاع مقدس با مفهوم دگراندیشی آمیختگی پیدا کرده است. البته این امید هست که جریان خاطرهنگاری با کتابهایی مثل «من زندهام» و «پایی که جا ماند» بتواند الهامبخش نویسندگان جوان باشند و متن تجربه قدسی را در حوزه ادبیات بکشانند.

با این حساب آیا چشمانداز پیشروی ادبیات دفاع مقدس را روشن میبینید؟

این چشماندازه مطلق نیست و به برنامه ما بستگی دارد. به نظر من مراکزی مثل حفظ آثار باید خیلی بیش از این کار کنند. متأسفانه با تحلیل غلطی که برخی به ویژه در دهه 80 نسبت به این مجموعهها داشتند این مجموعهها را پشتیبان ادبیات سفارشی، دولتی و گلخانهای تلقی کردند. این مجموعهها الان نسبت به کارکرد خودشان عقب نشستهاند و ما در دهههای 70 شاهد فعالیت چشمگیرتر و پررنگترشان بودیم. مجموعههایی مثل حفظ آثار و سازمان هنری و ادبیات خیلی در لاک خودشان فرو رفتهاند و از وظایف اصلیشان و محوریتی که میتوانند در این حوزه داشته باشند فاصله گرفتهاند. متأسفانه برخی تحلیلهای غلط هم به این وضعیت دامن میزند. برخی از نیروهای متعهد با تحلیلهای غلط این سازمانها را از اینکه در حوزه ادبیات کار حمایتی انجام دهند، نهی میکنند. آینده را کار و تلاش ما میسازد. متأسفانه ما امروزه برای کلیت ادبیات دفاع مقدس هیچ سند مشخصی نداریم که میخواهیم به کجا برسیم و در کجا قرار داریم. تصمیمها عموماً مقطعی است و نگاه کلان و آیندهنگر وجود ندارد. عمده برنامه ما به برگزاری جشنوارهها خلاصه میشود. پس آموزش جریان نقد و پژوهش چه میشود؟ با این وضعیت ممکن است خطرات بر ما چیره شود و آسیبها مانع پیشرفت شوند.


منبع:روزنامه جوان

نظر شما
پربیننده ها