حجت‌الاسلام و‌ المسلمین علی سعیدی:

فتنه محصول تلاقی منافع قدرت طلبان با بیگانگان بود

فتنه‌گران اعتراض به انتخابات، درخواست ابطال، اردوکشی و در ادامه، مقابله با نظام و در نهایت، دستیابی به قدرت برای اهدافی که مدنظر داشتند را می خواستند.
کد خبر: ۸۶۷۴
تاریخ انتشار: ۰۸ دی ۱۳۹۲ - ۰۹:۰۹ - 29December 2013

فتنه محصول تلاقی منافع قدرت طلبان با بیگانگان بود

به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس به نقل از صبح صادق، با گذشت چهار سال از فتنه ۸۸ که اقلیتی قدرتطلب با حمایت رسانهای و مالی استکبار و صهیونیسم و با طرح ادعاهای واهی و تهمت به نظام مقدس جمهوری اسلامی و فریب بعضی از مردم، با همکاری گروهکهای ضدانقلاب اردوکشی خیابانی به راه انداخته و قصد داشتند کودتایی مخملی را اجرا کنند، اکنون جریاناتی با سوءاستفاده از شرایط کشور پس از انتخابات ریاستجمهوری تلاشهایی را آغاز کردهاند تا با سودجویی از رأفت اسلامی نظام و رهبری معظم انقلاب، بدون پرداخت تاوان خسارتهایی که بر کشور تحمیل کردند، سران فتنه را نهتنها تبرئه کنند که طلبکار جلوه دهند.

در همین راستا برای بازخوانی و آشکار کردن حقایقی درباره فتنه به بهانه فرا رسیدن سالروز حماسه ۹ دی با حجتالاسلام و المسلمین علی سعیدی نماینده ولیفقیه در سپاه پاسداران به گفتوگو نشستیم که با تشکر از ایشان، متن آن تقدیم خوانندگان گرامی میشود.
 
بفرمایید که فتنه ۸۸ در چه بستری شکل گرفت و فتنهگران بهدنبال چه بودند؟
 
اگر ما بخواهیم فتنه را تبارشناسی بکنیم و ریشه آن را به دست بیاوریم، باید به گذشته برگردیم در این بازگشت با شکلگیری اندیشه و تفکری در درون برخی خواص مواجه میشویم که مغایر با اندیشه حضرت امام (ره) است که در دوره ایشان تا حدودی پنهان بود و بعد از حضرت امام (ره) آرام آرام به عرصه ظهور رسید. البته نشانههای این دوگانگی را در همان زمان هم شاهد بودیم، بین تفکر آقای بازرگان، بنیصدر و آقای منتظری تفاوت فاحش و اسامی وجود داشت.
 
البته در پهنه تاریخ همواره اینطوری بوده است. در زمان حیات پیامبر (ص) هم این دوگانگی مطرح، اما پنهان بود. گفتمان قریش، گفتمان اموی و... در عصر نبوی مطرح بودند، اما جرئت بروز نداشتند و پس از رحلت پیامبر (ص) این گفتمانها در قالبهای مختلفی ظهور پیدا کرد. تفکیک رهبری مذهبی از رهبری سیاسی، جدایی دین از سیاست و... بعد از پیامبر (ص) بر گفتمان اسلام خالص و ناب غلبه یافت. در واقع گفتمان قریش پلی شد برای گفتمان اموی، گفتمان اموی کاملاً ضددینی بود، گفتمان قریش سکولاریستی بود.
 
در دوره حضرت امام (ره) نیز گفتمانهای التقاطی، لیبرالی، ناسیونالیستی و... بودند، اما جرئت بروز نداشتند بعد از حضرت امام (ره) این دیدگاهها زمینه ابرازشان را فراهم دیدند اگر بخواهیم دوره مشخصی را مثال بزنیم، شکلگیری اندیشههای مغایر در مرکز تحقیقات استراتژیک است.
 
این مرکز در دوران جناب آقای هاشمی رفسنجانی، افرادی که آنجا آمدند با محوریت آقای خوئینیها شکل گرفت و افرادی مانند آقایان حجاریان، عباس عبدی، عمادالدین باقی، مجید محمدی، علویتبار، سازگارا، امینزاده، آرمین، هاشم آغاجری و تاجزاده در این مرکز جمع شدند و اندیشه لیبرالی را مطرح و حرکت به سمت تغییر گفتمان انقلاب را شروع و طراحی کردند.
 
طبق اعترافات خود آقایان، بسیاری از این افراد از آنجا بورسیه شدند و دکترا گرفتند و حلقه کیان را شکل دادند که تحت اندیشه عبدالکریم سروش و بعضی دیگر از اساتید سکولار قرار گرفتند و بستر لازم را برای اصلاحات کذایی فراهم کردند، در واقع منطق اصلی اصلاحات در جمع حلقه کیان شکل گرفت و وارد عرصه شد، در دوره هشت ساله آقایان کاملاً شاهد دوگانگی بودیم.
 
در واقع مرزبندی با اندیشه حضرت امام (ره) و رهبری معظم انقلاب کاملاً مشخص بود که یکی از آن آثار، اباحیگری بود، تسامح و تساهل بود، آقایان بحث تلورانس را مطرح کردند و بعد هم آمدند آن را با رنگ و لعاب دینی اینگونه توجیه کردند، که پیامبر اعظم (ص) هم از آسانی صحبت کرده است، بدون اینکه بگویند سمحه و سهله با تسامح و تساهل متفاوت است، تسامح و تساهل یعنی تغییر مفاهیم و رفتار با ملاک فردی با فهم شخصی، در حالی که سمحه و سهله میخواهد بگوید دین اسلام دین دشوار نیست، اما ضابطهمند است، شاخص دارد، ضابطه دارد.
 
دین یک نرمافزار است و ما حق تصرف در آن را نداریم، همانطور که هست باید آن را ارائه و اجرا کنیم، مشکلی که امام (ره) داشتند این بود که عدهای به نرمافزار انقلاب دستاندازی کردند. خطر اصلی که همواره در همه انقلابهای توحیدی وجود داشته است، دستاندازی به نرمافزار انقلابهای توحیدی بوده است، یعنی وقتی نصب رهبری الهی است، بیایند و این را برعهده مردم بگذارند. این دستبرد به نرمافزار انقلاب است، مردم جایگاههاشان تولید قدرت است، نه تولید ولایت. خداوند میگوید ما انبیا را فرستادیم، «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول» یعنی نصب حاکم الهی است.
 
اما تحقق حاکمیت الهی در اختیار مردم است، آزاد هستند که حاکمیت معاویه را شکل دهند یا حاکمیت امیرالمومنین (ع)، یعنی اگر رأی مردم بر ولیالله معطوف شد، هم حقانیت است، هم مشروعیت دارد و هم در مسیر حاکمیت الهی قرار دارد، اما اگر به سلسله مراتب غیرالهی تعلق بگیرد، حکومت طاغوت است. حاکمیت الهی نخواهد بود. این جریان مغایر با اندیشه امام، یعنی بهاصطلاح اصلاحطلبان پس از پایان دوره حکومتشان به تلاش خود ادامه دادند.
 
روش آنها برای بازگشت به قدرت چگونه بود؟
 
اصلاحطلبان در انتخابات نهم ریاستجمهوری نیز شرکت کردند، اما تمایل مردم به سمت اصولگرایان بود که در سهگام توانستند در قدرت قرار بگیرند، گام اول، شورای شهر تهران بود. گام دوم، مجلس شورای اسلامی و گام سوم، دولت را در اختیار گرفتند. که این حرکت به یازده سال حاکمیت اصولگرایی انجامید. اصلاحطلبها در دولت دوم آقای احمدینژاد تلاش کردند خود را به قدرت بازگردانند، نقطه عطفی که در اینجا رخ داد تلاقی منافع جریان مسئلهدار با نظام سلطه بود، یعنی نظام سلطه بهدنبال براندازی نظام بود و در دوره اصلاحطلبان توانسته بود نفوذ قابلتوجهی تا حد ملاقات با «جورج سوروس» و تا حد کمک از ملکعبدالله و تا حد شکستن قبح ارتباط با بیگانگان داشته باشد که مردم اینها را شناختند و پسزدند، بار دیگر دشمن میخواست آب رفته را به جوی بازگرداند و خواسته خود را عملی کند.
 
این اشتراک منافع سبب شد دشمن با تمام توان برای بازگرداندن آنها به قدرت وارد صحنه شود و در قالب انقلاب مخملی با همان خصوصیاتی که «جینشارپ» و جورج سوروس توصیه میکردند، به آنها کرد.
 
انتخابات، مثل تمامی انتخاباتها با سلامت و قدرت انجام شد، شیوهای که آقایان دنبال میکردند، همان شیوه بود که در کشورهای شرقی به آن عمل شد، گرجستان و دیگر کشورهای تازه استقلالیافته از شوروی سابق که اعتراض به انتخابات، درخواست ابطال، اردوکشی و در ادامه، مقابله با نظام و در نهایت، دستیابی به قدرت برای اهدافی که مدنظر داشتند.
 
در واقع اینجا دو اتفاق افتاد، یکی، تلاقی منافع قدرتطلبان با جریان بیگانگان و حمایت علنی و رسمی از جریان معارض در داخل و دوم، حرکت برای هنجارشکنی و ساختارشکنی برخلاف قانون، بالاخره اعتراض در انتخابات در هر نظامی راهکار قانونی دارد، از این رو، رهبری انقلاب بسیار تلاش کردند که این آقایان در مسیر قانونی حرکت کنند، شورای نگهبان تلاش کرد این افراد، خواستههایشان را در چارچوب قانون دنبال کنند، اما متأسفانه آقایان تن ندادند، ایستادند روی ابطال و تقلب و تهمت به نظام، اردوکشی و شکستن هنجارها و حمله به پایگاه بسیج، اموال عمومی و اموال مردم، حمله به مراکز دینی مانند؛ مساجد و هیئتها. حاکمیت دینی نمیتواند در برابر عدهای که تن به قانون نمیدهند و میخواهند با شیوههای غیرقانونی، خواسته غیرقانونی خود را تحمیل کنند، چشمپوشی کند.
 
رهبران الهی در طول تاریخ هم اینگونه بودند، حضرت امیر (ع) به همین دلیل سهجنگ را تحمل کردند و ۷۰ هزار تلفات در سه جنگ جمل، نهروان و صفین را متحمل شدند.
 
وظیفه رهبری، صیانت از دستاوردها و امانت الهی است، اینکه عدهای بخواهند با ساختارشکنی به خواستههای غیرقانونی خود برسند، امکانپذیر نیست.
 
برخی از گروهها و افرادی که در درون نظام حضور داشتند با دیدن فتنهانگیزی این افراد با این افراد همراهی کردند، انگیزه این افراد که در آن زمان خودی محسوب میشدند، از همراهی با فتنه چه بود؟
 
مردم باید توجه داشته باشند که دموکراسی، شمشیر دو لب است، اگر مردم انقلابی و دلسوزان توجه نکنند، دموکراسی میتواند به ضرر حرکت انقلاب تمام شود، این نیازمند بصیرت است، حتی دنیا غرب هم با یک چالش جدی مواجه شده است، دموکراسی در خاورمیانه، دموکراسی عکس اهداف آمریکایی حرکت میکند، آنها تلاش میکنند دموکراسی را خلاف جریان انقلاب ساماندهی کنند، همین انقلاب مخملی برای سواستفاده از دموکراسی برای تحقق اهداف خودشان و نظام سلطه است، در دموکراسی افرادی هستند که منافعشان در راستای منافع نظام اسلامی نیست، لذا در هر زمانی، با جریانی که میخواهد نقش اپوزیسیون را بازی کند، همراهی میکنند.
 
دشمن هم همیشه این شیوه را عمل کرده است، میگردد و در بین کاندیداها، از کسی حمایت میکند که بیشترین مرزبندی را با نظام اسلامی دارد. گاهی پیش از انتخابات، انتخاب و حمایتش میکند و به صحنه میآوردش و گاهی نمیتواند، صبر میکند، صحنه رقابت که شکل میگیرد، کسی را که ظرفیت بیشتری برای نقش اپوزیسیون نظام داراست، انتخاب میکند.
 
همین جا میخواهم به یک نکته اشاره کنم، اینکه آنچه را ما در عرصه نظام لیبرال دموکراسی میبینیم آن است که تمام گروههای فعال در آن عرصه همه به اصول آن وفادارند، من ندیدم در طول این دویست سال در تاریخ، در بین تمام کاندیداهای مطرح انتخابات آمریکا، هیچکدام نیامدهاند به ساختار لیبرال دموکراسی حمله بکند، نه مردم حق دارند ساختار را تغییر دهند، نه احزاب این کار را انجام میدهند، این ساختار را مقدس میدانند و به این سادگی زمینه تغییر ساختار وجود ندارد، مگر اینکه مردم انقلاب بکنند. آنچه در آمریکا مشاهده میکنیم این است که دو حزب و طرفداران آنها به اصول لیبرال دموکراسی باور و اعتقاد دارند و به آن متعهدند.
 
با اینکه نرمافزار آنها زایده ذهن «هابز» و «روسو» و «منتسکیو» و... است، یعنی کاملاً بشری است، اما در نظام اسلامی که تدبیر ذات باریتعالی است و رهبران الهی سه وظیفه دارند، یکی، معرفی شریعت به مردم، دوم، عملیاتی کردن و سیستم بخشیدن به شریعت و سوم، پاسداری از این سیستم. متأسفانه میبینیم در اینجا کاندیداها و حتی برخی از طرفداران آنها میآیند و ساختارشکنی میکنند و این واقعاً یک انحراف بسیار جدی است، حالا میخواهد هر شخصی باشد، میخواهد فرد روحانی باشد، یا غیر روحانی. متأسفانه ما این نقض را در حاکمیت خودمان شاهدیم و این نیازمند راهکار و چارهاندیشی است، چرا که هم دشمن و هم بعضی از افراد قدرتطلب میخواهند از این عرصه وارد شده و در مقابل نظام بایستند.
 
نظام در برابر بدعتخواهی این افراد محکم ایستاد، اما در برابر مجازات این افراد انعطاف نشان داده است، چرا؟
 
ما یک اصول حاکم در شیوه و سیره رهبران الهی داریم که این اصول ثابت است از حضرت آدم تا خاتمالانبیا تا خاتمالاوصیا از شیخ طوسی تا آیتالله بروجردی و حضرت امام و امام خامنهای، اما یک متغیرهایی وجود دارد که در اختیار رهبران الهی است که متناسب با زمان و مکان قابل تغییر است. برای نمونه میبینید که برخورد با اصحاب «سبت» بسیار شدید است و یا پیامبر اسلام (ص) مسجد ضرار را آتش میزنند، اما در مورد سامری به رغم اینکه خیانت سامری بسیار شدید بوده است، ملایمت میبیند، سامری نفی بلد شد، تحتنظر قرار گرفت.
 
مصلحت این است که مردم در طول زمان ماهیت این فرد را بشناسند، اگر آن روز با سامری برخورد شدید میشد، افرادی که ناآگاهانه به سمت این فرد گرایش پیدا کرده بودند این سوال برایشان مطرح میشد که چرا با او برخورد شد؟ ولی وقتی با سامری برخورد تند صورت نگرفت، مردم به تدریج متوجه ماهیت سامری شدند و خودشان گفتند که ما چه باید بکنیم که خداوند از ما بگذرد؟
 
ما این تغییر تاکتیک را در دوران نبوت، امامت و غیبت مشاهده میکنیم، برای مثال در شیوه رفتار امام سجاد چهار روش میبینیم، در شام روش امام سجاد علنی و آشکار است، در بعد از حادثه عاشورا تا مدتی نیمهعلنی است، در دورهای به صورت مخفی است، در دورهای فوق مخفی است، ما در هیچ جا نداریم که امام سجاد (ع) به مختار گفته باشد قیام کن.
 
حتی وقتی یزید "ولید بیعقبه" را به مدینه فرستاد به او گفت با علیبن حسین (ع) کاری نداشته باش او در سیاست دخالت نمیکند، در حالی که امام در متن سیاست بود. روش، روش به کلی سری بود، یا روش قیام امام حسین (ع) که بخشی از آن بعدها آشکار شد، امام حسین (ع) نمیتوانست بگوید که چرا زن و بچهاش را همراه میبرد. اگر بگوید چرا زینب (س) راه همراه میبرد، حضرت زینب (ع) را بعد از عاشورا زندانی میکردند چرا که میخواستند حقیقت حادثه کربلا آشکار نشود و به اطلاع دیگران نرسد. ارتباط حضرت سجاد (ع) با مختار را از بیان ائمه (علیهمالسلام) بعد از امام سجاد (ع) میفهمیم.
 
خروش خودجوش مردم را که منجر به خلق حماسه ۹ دی شد، چگونه ارزیابی میکنید؟
 
حرکت انقلاب گاهی دینامیکی است و گاهی مکانیکی است. ارزش آن است که دینامیکی باشد، گاهی فرمانی صادر میشود، مثل روز ۲۱ بهمن که امام فرمود: این حکومت نظامی باطل است و مردم به خیابانها بریزند. این حرکت مکانیکی است، عامل بیرونی باعث شد مردم به صحنه بیایند، فرمان امام باعث شد. گاهی یک شور و جوشش درونی موجب میشود مردم یک حماسه خلق کنند. این بسیار مهمتر است، درک حضوری و فهم عمیق مردم را نشان میدهد.
 
این بسیار مهم است که بدون نیاز به فرمان رهبری، یا اطلاعیه شورای هماهنگی تبلیغات شکل بگیرد، خود مردم روز قبل در بعضی شهرها به میدان آمده بودند و روز ۸ دی حماسه را خلق کرده بودند و شورای هماهنگی برای ساماندهی وارد شد. بنابراین من اگر بخواهم ویژگیهای حماسه ۹ دی را بیان کنیم، یکی، جوشش و زایش درونی بود. دوم، همگانی بود، همه از حرکت فتنهگران احساس نگرانی کردند که اینها دنبال چه میگردند و چی میخواهند که دست به این شیوهها میزنند و اردوکشی میکنند.
 
سومین ویژگی، با تولی و تبری توأم بود، از طرفی، حمایت از ولایت و زعامت امام خامنهای و از طرفی، برائتجوئی از نظام سلطه و همه کسانی که در فتنه حضور داشتند. من سه لایه را در فتنه میبینم، یک لایه پشت صحنه، یک لایه روی صحنه و لایهای که در خیابان بودند و دست به آشوب زدند، آن مردمی که در ۲۵ خرداد به خیابان آمدند بسیاریشان نمیدانستند چه کسانی در پشت صحنه هستند و وقتی فهمیدند دیگر همراهی نکردند، اما عدهای از عناصر شرور باقی ماندند. لایه روی صحنه آقایان موسوی و کروبی بودند، اما لایه اول، پشت صحنه بودند که لایه اصلی بودند.
 
کسانی که کمیته صیانت از آرا را تشکیل دادند، کسانی که روز شنبه پس از انتخابات ستاد ابطال انتخابات را تشکیل دادند! کسانی که افکار عمومی را متشنج کردند، کسانی که بحث تقلب را از هشت ماه قبل مطرح کردند. در تمامی حوادث این لایه در سایه قرار میگیرد و به دو دلیل نمیشود آنها را روشن معرفی کرد: اول اینکه حریم دارند. دوم هم اینکه، سندی قانعکننده از خود باقی نمیگذارند، همانطور که در ماجرای موسولینی و هیتلر تئوریسینهای آنها «ماکیاول» و «نیچه» بودند و هیتلر و موسولینی روی صحنه بودند.
 
آنها که فاشیسم را تئوریزه کردند، نیچه و ماکیاول بودند، اما آنها که روی صحنه قتلعام کردند، موسولینی و هیتلر بودند. یعنی هیتلر را میتوان دید، اما ماکیاول را نمیتوان به سادگی دید، آنها که در حادثه عاشورا مباشر بودند، شمر و عمرسعد بودند، اما عامل اصلی کسانی بودند که در نیمقرن قبل از آن اندیشههای مغایر با اندیشه اسلام را طراحی کرده بودند. اندیشههای مغایر با دیدگاه پیامبر (ص) را تئوریزه کردند.
 
تدابیر کسانی که با تدابیر رهبری مغایر بود، تدابیر چه کسانی بود؟ تدابیر چه کسانی با تدابیر حضرت امام مغایر بود؟
 
امام میگوید مردم حق تولید ولایت ندارند، اما آقایان میگویند همه چیز مشروعیت و مقبولیتش را از مردم میگیرد، این حرف در تضاد با دیدگاه امام است، چهارم، تقابل با خطر عظیم بود، مردم برای اصل انقلاب احساس خطر کردند، مردم دیدند برانداز داخلی و خارجی با هم متحد شدند و احساس کردند باید وارد صحنه شده و این خطر عظیم را دفع کنند. ویژگی پنجم، وظیفهشناسی مردم بود، انجام تکلیف در زمان خودش.
 
فتنه ۸۸ چه هزینهها و چه دستاوردهایی داشت؟
 
یکی از هزینههای فتنه، تبدیل نقطه قوت نظام به نقطه تهدید بود، یعنی حضور پر شور مردم در صحنه را تبدیل کردند به تهدید. دوم، بسترسازی برای حضور همهجانبه دشمن که نظام را در آستانه چالش جدی قرار داد. سومین هزینه، لطمه به حیثیت نظام با تهمتهایی بود که زیبنده نظام نبود. اگر حضرت امام (ره) بود در برابر این تهمتها چه میکردند؟ افرادی که زمانی یار امام بودن را به یدک میکشیدند، این طور به میراث امام دستبرد زدند. خسارت چهارم، ضررهای مالی به مردم و نظام بود، هزینه پنجم: ضربه به اعتبار و کاهش تأثیرگذاری نظام بود، نظام نفوذ بسیار زیادی در لبنان، عراق، افغانستان و... داشته و دارد که اینها آمدند و به آن ضربه زدند و نظام را در درون با چالش جدی مواجه کردند و توجه به بیرون کاهش یافت.
 
اما دستاوردها: شکست دشمن در انقلاب مخملی، افزایش اقتدار نظام، پررنگ شدن مرزبندی بین خواص بصیر و بیبصیرت، به هر حال خواص نمیخواستند ماهیتشان مشخص شود، همانطور که بعد از پیامبر (ص) رفتار امیرالمومنین (ع) صف خواص صادق و وفادار به آرمان پیامبر (ص) مانند: عمارها، مقدادها و ابوذرها را مشخص و آنها را از عناصر منفعل مثل اشعری، عبداللهبن عمرو و... و از عناصر دو نقش و عناصر قدرتطلب جدا کرد، در ۹ دی هم این اتفاق افتاد و خواص ناخالص و خالص را جدا کرد، دستاورد دیگر، بازگشت ثبات به کشور بود.
 
یکی دیگر از دستاوردها نشان دادن حساسیت مردم و پیوند مردم با ارزشها بود و برکت دیگر آن تجلی پیوند رهبری و مردم بود و مانع دو قطبی کردن جامعه شد که فتنهگران بهدنبال آن بودند. البته فتنهها تمام نشده و مردم باید با بصیرت در میدان باشند تا اگر نشانههایی از فتنه را دیدند باز به صحنه بیایند و دوباره آیینه تمامنمای پیوند باشکوه و رشکبرانگیز مردم با رهبر انقلاب و میراث گرانبهای امام (ره) و شهدا باشند.
نظر شما
پربیننده ها