به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس، بحران سوریه در صحنه میدانی با تضعیف گروههای تروریستی بدست یکدیگر از یکسو و با ادامه عملیات ارتش از سوی دیگر، امید غربیها برای رسیدن به نتیجه مطلوب را ناامید کرده است و بسیاری از کارشناسان پیشبینی میکنند ادامه روند کنونی، به شکست کامل گروههای تروریستی منجر شود. در صحنه سیاسی اما کشورهای غربی و متحدان عربی آنها تلاش میکنند پیش از دادن امتیازهای بیشتر در صحنه میدانی، پای میز مذاکره اهداف خود را پیگیری کنند. مذاکرات موسوم به ژنو2 فردا در شهر مونترو سوئیس برگزار میشود و قرار است نمایندگانی از 30 کشور به همراه نمایندگان سازمانها و گروههای دیگر قرار است برای آینده بحران سوریه و راه برونرفت از آن تصمیمگیری کنند.
- مخاطبان مایلند با توجه به آغاز نشست ژنو 2 ظرف دو روز آینده، در ابتدا تاریخچهای از چگونگی طراحی، شکلگیری و گسترش بحران سوریه را از زبان شما بهعنوان متخصص ارشد مسائل سوریه بشنوند.
بحران سوریه در پایان جنگ 33 روزه لبنان برنامهریزی شد. جنگی که در پایان سال 1385 منجر به شکست رژیم صهیونیستی از حزبالله لبنان شد. در بررسیهای انجامشده از سوی کمیته وینوگراد که متشکل از یک گروه 80 نفری از شخصیتهای حقوقی، نظامی، سیاسی و امنیتی رژیم صهیونیستی بود علت شکست ارتش این رژیم در مقابل حزبالله را کمکهای تسلیحاتی سوریه به آنها اعلام کردند.
در آن زمان گفته شد که اگر قرار باشد معادله امنیتی به نفع اسرائیل عوض شود باید نظام سوریه تغییر کند و اساساً وضع فعلی سوریه که به عنوان عضو جبهه مقاومت فعالیت میکند دگرگون شود. از آن سال به بعد آنها به دنبال این بودند که این تغییر وضعیت را در سوریه شروع کنند.
صهیونیستها در بخشهای مختلف تمرینهای خود را شروع کردند. نیروهایی که قرار بود در سوریه بعدا نقشآفرینی کنند آموزش دیدند. برای آنها مراکزی را برای آموزش پیشبینی کردند. ارتش رژیم اسرائیل سلسله تمرینهایی را با محورت نیروی هوایی خود فعال کرد و یک مرکز فعال تمرین و بررسی را در صحرای "نقب" ایجاد کرد.
با شروع تحولات در منطقه عربی، رژیم اسرائیل و آمریکا زمان عملیاتیکردن این طرح را مناسب دیدند و کار خود را شروع کردند. کاری که رژیم صهیونیستی، آمریکا، اروپا به همراه رژیمهای عربی مانند عربستان سعودی دنبال میکردند ابتدا انتقال شورشهای اجتماعی به سوریه بود که اولین جرقههای آن در شهر مرزی "درعا" در جنوب سوریه زده شد و غربیها توانستند سلسله اعتراضهایی را به کمک همان نیروهایی که آموزش داده بودند انجام دهند.
با گذشت 6 ماه از حرکت سیاسی در درعا مشخص شد که آن اتفاقی که در سطح برخی کشورهای عربی روی داد و منجر به سرنگونی حکومت مبارک شد، در سوریه تکرار نمیشود و دلیل آن هم این بود که نظام سیاسی در سوریه متکی به مردم است و مردم از نظام اسد در سطح گسترده ناراضی نیستند.
بنابراین فاز دوم اقدامات کشورهای خارجی در خصوص سوریه از سال 1390 شروع شد و راهاندازی یک سلسله اقدامات نظامی علیه دولت سوریه بود که درگیریهایی مانند درگیریهای بینشهری، حمله به اتوبوسها و حمله به مراکز اداری و نظامی و حزبی در سوریه دنبال شد و تا اواخر اسفند ماه ادامه پیدا کرد. در اسفند ماه این مرحله با تصرف "بابالامر" واقع در استان "حمص" آخرین پایگاه گروههای مسلح شورشی توسط ارتش سوریه به پایان رسید و عملاً طرح نظامی با شکست مواجه شد.
بعد از این مرحله، غرب کار خود را با محوریت "کوفی عنان" دبیرکل سابق سازمان ملل بر این مبنا تنظیم کرد که آتشبس برقرار شود و گفتوگو میان مخالفان و دولت شکل بگیرد ولی این ظاهر قضیه بود.
مرحله سوم که فاز اقدامات امنیتی بود در سوریه شروع شد. یعنی توسل به ترور و اقدامات کور به جای اقدامات صریح نظامی. این فاز هم تا مرداد 1391 ادامه پیدا کرد و نشان داد که اقدامات امنیتی نیز نمیتواند به جایی برسد.
مرداد سال 1391، کوفی عنان نیز استعفا کرد و "اخضر ابراهیمی" جای وی را گرفت و فاز ترکیبی امنیتی-نظامی علیه سوریه شروع شد. این فاز هم در یک مرحله چهارماهه به مرحله اجرا گذاشته شد. در اواسط آذر ماه 91 مشخص شد که به نتیجه نمیرسد. از این مرحله به بعد تاکید روی فاز سیاسی و استفاده از درگیریهای نظامی در دستور کار قرار گرفت و هیئتهای سیاسی فعال شدند، گروههای سیاسی در سوریه شکل گرفتند و این مرحله هم در واقع تا اواسط اردیبهشت ماه سال 1392 ادامه پیدا کرد. در اردبیهشت ماه 1392 با شروع عملیاتهای سنگین ارتش علیه تروریستها و پاکسازی اطراف دمشق و حمص و عملیاتهایی که ارتش در حلب انجام داد، عملاً ضربات سنگینی به شبکه تروریستی در سوریه وارد شد و از این به بعد ما شاهد اتفاقاتی در جبهه مخالفان بودیم.
قطر از اقدامات نظامی مأیوس شد و به بهانه تغییرات سیاسی و جایگزینی شیخ تمیم به جای پدرش شیخ "حمد بن خلیفه" امیر قطر، عملاً از بحران سوریه فاصله گرفت و ترکیه نیز تقریباً از بحران فاصله گرفت اروپا نیز به همین ترتیب و عربستان سعودی و آمریکا در وسط صحنه قرار گرفتند. عربستان سعودی و آمریکا دستور اقدام مستقیم نظامی را در دستور کار قرار دادند اما عملیات در شهریور ماه سال 92 با بنبست مواجه شد و آمریکاییها به بهانه طرح روسیه اقدام نظامی را کنار گذاشتند و عربستان در این مسأله تنها شد.
امروز هم میبینیم که برنامه عربستان سعودی نیز با بنبستهایی مواجه شده است و جریان ترور از سوریه به عراق منتقل شده است. این در واقع، خلاصهای از مسیری بود که تا کنون و در آستانه نشست ژنو 2 طی شده است.
کنفرانس ژنو 2 که در ادامه کنفرانس سال 90 ژنو یک برگزار میشود بیشتر به این خاطر برگزار میشود که بحرانآفرینی در سوریه به بنبست رسیده است و از این طریق مانع از بین رفتن سرمایههای غرب در بحران سوریه شود. به همین خاطر کسی امیدی به نتیجهبخش بودن این کنفرانس ندارد و کنفرانس ژنو 2 از یک کنفرانس فعال به یک کنفرانس منفعل و ضعیف تبدیل شد.
- با وجود اینکه بسیاری از کارشناسان در جهان معتقد هستند که کنفرانس ژنو 2 منجر به نتیجه خاصی نمیشود چرا برای برگزاری آن توسط غربیها اصرار شد و گویا قرار است در شهری غیر از ژنو آغاز شود؟
ژنو 2 خیمهای است که وانمود شود که برنامه نظامی و سیاسی پابرجاست و لذا عملاً اتفاق خاصی نمیتواند در این کنفرانس بیفتد. گروههای سیاسی و نظامی معارض در سوریه شکست خوردهاند و این خیمهها باید برپا شود که وانمود شود که شکستی صورت نگرفته است.
- با اینکه بسیاری از کارشناسان تأکید دارند که هیچ انتظاری از ژنو 2 نیست. چرا اینقدر اصرار است این اتفاق بیفتد؟
برای اینکه غربی ها از سوخته شدن کامل سرمایههایشان جلوگیری کنند.
- چه اتفاقی قرار است بیفتد که باعث جلوگیری از سوختهشدن سرمایه غربیها شود؟
هیچ اتفاق خاصی در ژنو 2 نمیافتد. ژنو 2 فقط خیمهای است برای اینکه وانمود کنند که هنوز برنامه نظامی و یا برنامه سیاسی پا برجاست وگرنه در زیر این خیمه قرار نیست اتفاقی بیفتد. بارها شکست خوردند، ولی برای اینکه وانمود کنند هنوز شکستی اتفاق نیفتاده، خیمهها برپا میماند.
- هماکنون واقعیت وضعیت بحران سوریه به چه شکل است و پیشبینی شما از تحولات شش ماه یا یک سال آینده در سوریه چیست؟
واقعیت این است که دولت سوریه کار خود را به صورت میدانی با تأنی و طمأنینه انجام میدهد و مشغول پاکسازی است. به نظر میآید که ظرف شش ماه یا یک سال آینده دولت بتواند کاملاً سوریه را پاکسازی کند و اساساً ماجرا را از طریق نظامی در داخل خاک سوریه به پایان برساند. این پیشبینی را خیلی از کارشناسان مسائل سوریه دارند.
- در صورت محققشدن این اتفاق و پیروزی میدانی ارتش، بزرگترین بازندههای بحران سوریه کدام کشورها هستند و ضرری که کردند چیست؟
به نظر من بزرگترین بازنده، رژیم صهیونیستی است به واسطه اینکه صهیونیستها میخواستند از طریق یک اقدام نظامی در واقع مانع تکرار شکست رژیم اسرائیل جنگهای شبیه جنگهای 33 روزه شوند، اما اتفاقی که الان افتاده این است که سوریه در جبهه مقاومت باقی مانده است. قدرت سوریه افزایش پیدا کرده، نیروهای جدیدی نزدیک به 100هزار نفر نیروی دفاع وطنی در این کشور تشکیل شده، ملت سوریه بیش از گذشته به ایران اعتماد دارند و ارتباط مستحکم ایران و سوریه بعد از بحران از این هم محکمتر میشود. بنابراین اولین بازنده اسرائیلیها هستند. بعد آمریکاییها هستند که طی سه سال گذشته همه ظرفیت خودشان را برای تغییر در سوریه به میدان آوردند و به بنبست رسیدند. بعد از آمریکا، سعودیها بازنده بعدی هستند که به گفته "بندر بن سلطان"، نزدیک به 200 میلیارد دلار برای تغییر در سوریه هزینه و تیمهای مختلف تروریستی را به سوریه اعزام کردند. بازندههای بعدی، قطریها و ترکها هستند که در این زمینه تا همین شش ماه پیش تلاش زیادی کردند و هزینههای زیادی انجام دادند. بعد از این اروپاییها هستند که در این زمینه با جبهه و جریان تروریستی همداستان شدند.
- آرایش گروهها و کشورهایی که در ژنو 2 شرکت خواهند کرد به چه صورت خواهد بود؟ عربستان سعودی در تلاش است تا گروههای معارض بصورت یکپارچه و مؤثرتر در ژنو 2 شرکت کنند. در حال حاضر مواضع کشورهایی که در کنفرانس شرکت میکنند را به چند دسته میتوان تقسیم کرد و نمایندگان هر یک از جریانات، کدام کشورها و گروههایی هستند؟
آمریکاییها، اروپاییها، قطر و ترکیه از کشورهایی هستند که با جدیت از تشکیل ژنو 2 حمایت میکنند و راه دیگری هم غیر از اینکه از طریق یک برنامه سیاسی بتوانند جبهه ازهمگسیخته مخالفان اسد را تا حدی کنار یکدیگر نگه دارند، ندارند. اینها دسته اول هستند. دسته دوم کشورهایی مثل عربستان سعودی و رژیم اسرائیل هستند که ژنو 2 را یک بازی شکستخورده تلقی میکنند و معتقدند نباید به سمت ژنو 2 رفت چرا که هیچ نتیجهای به همراه نخواهد داشت. اینها معتقدند که باید به سمت یک اجماع جهانی شرکت کنند تا یک اقدام نظامی علیه سوریه شکل بگیرد. اینها از ژنو 2 استقبال نمیکنند و سعودیها هم تمایل چندانی به حضور در ژنو 2 ندارند. کشورهای دیگر نظیر سوریه، روسیه و جمهوری اسلامی ایران هستند که اینها شرکت در ژنو 2 با حفظ مواضع را یک علامت آشکار برای شکست اقدامات علیه سوریه از جمله شکست ژنو 1می دانند و اگر دعوت شوند و پیششرطی وجود نداشته باشد قطعاً شرکت میکنند اما شرکت آنها به معنای همکاری با جریان ژنو 1 نیست، به همینخاطر هم وزیر خارجه آمریکا اصرار دارد ایران قبل از ورود به ژنو2 توافقات ژنو1 را متضمن کنار رفتن بشار اسد است، به رسمیت بشناسد. اینها نشاندهنده این است که حضور ایران بدون پذیرش ژنو1 برای آمریکا و تشکیلدهندگان کنفرانس ژنو یک شکست خواهد بود.
- شاهد هستیم تهدیدات نظامی، تجاوزها و لشکرکشیهای سالهای اخیر توسط آمریکا و غربیها همگی منجر به شکست شده و آنچه تمایل غربیها بوده به دست نیامده است. آیا سوریه را هم در همین راستا میتوان تفسیر کرد یا مسأله سوریه متفاوت است؟
بحث سوریه به عراق، افغانستان و موارد دیگر شباهت دارد اما تفاوت آن این است که رخدادهای سوریه در زمانی واقع شده است که غربیها شکست در عراق و افغانستان را تجربه کردهاند. از یک طرف با تأخیر زیادی به مرحله نظامی رسیدند و از سوی دیگر نتوانستند به اجماع مورد نظر برسند. یعنی زمانی که آمریکا در شهریور ماه گزینه اقدام نظامی را در دستور کار قرار دادند، حتی انگلیسیها و فرانسه هم از آن استقبال نکردند. تفاوت سوریه با بحران عراق در این بود که در اینجا آمریکاییها نتوانستند آن جبهه منسجم را تشکیل دهند و اساساً بحران سوریه پایانی بود بر اقدام نظامی غرب علیه کشورهای اسلامی و پایانی بر توان اجماعسازی آنها علیه کشورهای منطقه.
- یعنی ما در آینده دیگر شاهد دخالت آمریکا و غربیها در کشورهای منطقه نخواهیم بود یا تنها شکل آن تغییر میکند؟
به نظر من امکان مداخله نظامی از بین رفته و میتوانیم با قاطعیت بگوییم تا مدتها اقدام نظامی مستقیم علیه کشورهای منطقه طرفداری در غرب نخواهد داشت. مگر اینکه موضوع جنگهای نیابتی باشد و گروههای تروریستی بخواهند بدون هزینه مستقیم غرب، در کشورهای اسلامی درگیری ایجاد کنند. یعنی جنگهای نظامی به سمت جنگهای امنیتی سوق پیدا میکند. در جنگهای امنیتی گروههای نیابتی موضوعیت دارند و باید مراقب بود این گروهها نتوانند به درجهای از توان برسند که بتوانند جنگ را در کشورهای اسلامی به راه بیندازند.
- در صورتی که بحران سوریه در صحنه میدانی در آینده کوتاه به پایان برسد تکلیف این گروههای تندور و سلفی که در سوریه هستند چه خواهد شد و آیا این امکان دارد که این گروهها به جای برگشتن به خانههایشان به همین جنگهای نیابتی جدیدی در کشورهای دیگر هدایت شوند تا کشورهای غربی و اروپا خیلی از بازگشت این گروهها متضرر نشوند؟
به نکته خیلی مهمی اشاره کردید. در حال حاضر نگرانی بسیار زیادی در محافل سیاسی - اطلاعاتی غرب از بازگشت گروههای تروریستی به چشم میخورد. یکی از اندیشکدههای اروپایی در گزارشی اعلام کرده بود که در حال حاضر حدود دو هزار و 300 جنگجوی اروپایی – غربی در سوریه حضور دارند و با پایان بحران سوریه به کشورهای خودشان برمیگردند و میتوانند کانون اتفاقات امنیتی علیه کشورهای اروپایی باشند.
همینطور کشورهای عربی هم بهشدت احساس ناامنی میکنند و معتقدند بازگشت این جریانات به کشورهای عربی میتواند بحرانهایی را در داخل این کشورها ایجاد کند. به همین دلیل، این احتمال جدی است که برای تخلیه این ظرفیتهای امنیتی، جنگ جدیدی در نقاطی توسط غربیها طراحی شود و این ظرفیتهای تروریستی از سوریه و عراق به آن نقطهها منتقل شود. همین چند روز پیش یکی از مراکز خبری فاش کرد که تعدادی از نظامیان آمریکایی در سومالی دیده شدهاند و گفته شده بود که پس از سال 1991 میلادی که آمریکاییها با ضربهای که از موگادیشو دریافت کردند از سومالی رفتند، بار دیگر پس از 25 سال در سومالی دیده شدند و این میتواند نشانههایی از آغاز یک تنش در سومالی و انتقال این ظرفیتهای تروریستی از سوریه و عراق به سمت سومالی باشد.